عکس نوشته تیکه دار دست بی نمک
فرقی نداره چپ دست باشی یا راست دست ، وقتی دستت واسه دورو بریات نمک نداشته باشه باختی ...عکس نوشته و متن های این مطلب از توپ تاپ اختصاص دارد به موضوع دست بی نمک ، تصاویر این بخش را میتوانید برای پروفایل خود استفاده بفرمایید ، در ادامه همراه باشید...
***********************
استوری واتساپ دست بی نمک
بگردم آب دریاها سراسر،بشویم هر دو دست بی نمک را...
***********************
***********************
***********************
از آدمی که باهاش دلی رفتار کردی و با سیاست باهات رفتار کرد ، فاصله بگیر
***********************
***********************
***********************
***********************
ما دستمون نمک نداره
***********************
***********************
***********************
ای خدا! این بنده ات از بی گناهی خسته است
چاره ای نامانده بر او جمله درها بسته است
دستهایش بر دعا تا بشکنی دستش ولی
از دعا نومید دست بی نمک نشکسته است
هر کسی را دست گیرد دستگیرش می کند
می کند محکوم و خود آماج تیرش می کند
بس خیانتها که پیرش می کند
کوه ایمانش شکسته چون خمیرش می کند
از همه احسان و نیکی باز سیرش می کند
او به جرم خدمت واحسان به دار آویخته
بالهایش ریخته گونه هایش سوخته
دیگر از احسان و نیکی نزد او حرفی مزن
حس او نسبت به اینها جز تنفر هیچ نیست....
خادم! ای خادم!
با توام با تو: نیکخواهی را رها کن
هرچه میتانی جفا کن
گر گرفتی دست کس زودش رها کن....
با دو چشمانی که امروزیست دنیا را ببین....
فایده ای ندارد
مثبت اندیشی من
وقتی که دنیا
گره های کورش را
روی قلب من محکم می کند
من بارها زمان را نگه داشته ام
با دست هایی که
به تازگی فهمیده ام
دستم نمک ندارد
وچه احساس مبهمی
هرچند روشن است
که قدم های خسته ی من
چیزی جز درجا زدن نیست
یا جهان من نقاشی های تکراری دارد
یا بازهم به قانون دیگری می رسم...
شاید اولین کسی باشم
که پاهایم هم نمک ندارد!!!
دیگر دلم به یاران،قصدِ کمک ندارد!
قلبم به خطِّ قبلی،یک ذرّه شک ندارد!
در این قمارِ هستی ،دستم شده چه خالی
در خال وبرگِ بازی ،یک دانه تک ندارد!
آخر چرا خدایا ،در ماتم است و تنها
هر کس که در سرشتش،دوز و کلک ندارد؟
درد و بلای دنیا ،مخصوص مستمندان؟
اعمال بی نیازان،سنگ محک ندارد؟
چشم فلک ندیده ،تبعیض بی کران را ؟
یا بسته چشم خود را،یا مردمک ندارد!
حالا سبک شدم من،از گفتن حقیقت!
بی وزنی مرا هم ،آن قاصدک ندارد!
تنبیه این جسارت،باشد برای فردا
پاهای نا تـــوانم ،تابِ فلک ندارد!
عرفان چرا همیشه ،دلسوز و بی ریایی؟
بر خود دلت بسوزد،دستت نمک ندارد!
نمک دستان توست
یا طعم دل من؟
که این همه سال پشت سر هم
بی واژه و سیگار با کلاغ ها درد و دل کردم
من نمک دستان تو را می شناسم
تو طعم دلم را نمی دانم!!
چندیست دلم به پای تو بند شده
شوری نمک برای من قند شده
یارانه جان من تویی اما تو
انگار محبتت هدفمند شده
وقتی کشید ، سوی نگاهت ، دلم سرک
در آسمانِ دل ، شده آن روی ماه ، حک
گفتم که از محبّتِ من خار ، گل ، شود
با این خیالِ کهنه ، خودم را زدم کلک
« تَبَّتْ یَدٰا » نتیجه ی هر استخاره ام
یعنی بریده باد و شود دست بی نمک
حالا که خاطرات تو را ، دوره می کنم
فهمیده ام ، که بوده ام آن روز ها یدک
چون سهم من نبودی و هرگز نمیشدی
لارَیبَ فیه وقطعاً و بی هیچگونه شک
من لقمه لقمه بغض، فروخورده ام ولی
هضمش نکردم و زده در سینه ام کپک
آلوده شد ، از این همه زهر و نمی تپد
ای وای بر منی که به دل ، داده ام گزک
ببندم شال و میپوشم قدک را
بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریاها سراسر
بشویم هر دو دست بی نمک را
تهیه کننده: توپ تاپ