عکس نوشته بی محلی کردن به عشق
تجربه نشون داده هر چقدر بیشتر ثابت کنی دوسش همونقدر هم مجبور میشی بی محلیاشو تحمل کنی ....عکس نوشته و متن های زیبای این مطلب از توپ تاپ اختصاص دارد به موضوع ( بی محلی و یا کم محلی کردن به معشوق) ، برای دیدن و دانلود تصاویر در ادامه همراه شوید...
*******************************
*******************************
*******************************
*******************************
*******************************
*******************************
*******************************
*******************************
*******************************
*******************************
تو که باشی همیشه حال من خوبه
نباشی تو دلم آشوبِ آشوبه
کنار تو همش از عشق میخونم
کنارت زندگی مطلوبِ مطلوبه
نباشی روبروم تاریکی محضه
نباشی قلب من از ترس میلرزه
تو تاریکی دنیا ماه من میشی
همه دنیا برام بی تو نمی ارزه
یه وقتی بی محلی میکنی داغون داغونم
تو دلخور باشی ازکارام از چشمات میخونم
یه جوری من شدم وابستتو واسم عزیزی که
دیگه حتی یه لحظه بی تو بودن رو نمیتونم
همه دردای دوریت با حضور تو دوا میشه
نباشی تو همه دنیا برام بی محتوا میشه
همون اول چشای تو هوایی کرده بود من رو
بری بدجور، بدجوری تو حق من جفا میشه
از اون کوچه که رد میشم یهو حالم عوض میشه
بری از پیش من اون لحظه ها مثل مرض میشه
بگو که فکر من هستی دلت درگیر من میشه
تو هم بعضی شبا تو فکریو حالت عوض میشه
قطره قطره نم نم از عشق تو کم میشود
ذره ذره کم کم چشمان من نم میشود
قلب من یکباره رسوای عالم میشود
روزگارم بی تو یکپارچه ماتم میشود
می روی اما نگاهم میکنی
میزنی اما صدایم میکنی
یار من بنگر چه کارم میکنی
دخترک روشن شکارم میکنی
عاشقم ((دیوانه)) بارم میکنی!
لحظه ای ساغر به دستم میدهی
ناگهان سوگند به جامم میکنی
یار من بنگر که بی محلی میکنی!
باز واسه دیدن من بی محلی میکنی
خودتو با این کارات توی دلم جا میکنی
باز برای گفتن یه کلمه دوست دارم
اشکمو در میاری چشامو دریا میکنی
میدونی هر جا باشی من یه جایی کنارتم
وقتی که چش میذاری زود منو پیدا میکنی
میدونی برای تو هر کاری باشه میکنم
واسه ی همینه که خواهش بیجا میکنی
دل من اسیرته برات میمیره تازنین
میدونی مجنونتم خودتو لیلا میکنی
وقتی که کنارمی توی شبای زندگیم
شبای کوتاه عمرمو تو یلدا میکنی
خوشحالم از ته دل تا وقتی که کنارمی
میشینی با خنده هات منو تماشا میکنی
با ناز که میکنی کرشمه
ترسم بشوم ز بت پرستان
غفلت منما تو از دل من
زیرا که بود خدای مستان
از چشم تو دیده روشنائی
بی بهره مکن ز لطف و احسان
بلبل شده از هوای عشقت
امروز نشسته در گلستان
گر آه کشد بترس ز آهش
آتش بزند به هر نیستان
خواهی که نگیرد از تو دامن
یا بوسه بده یا که بستان
دوش چه کرده ام مگر این همه بی محلی میکنی
بی خبر از خیال من؛نغمه و ساز میکنی
سجده به خویش گرکنی؛سجده به دیگری مکن
قبله ی اهل دل منم؛بر که نماز میکنی
آنچه که گفتمت مگوی؛بر دل من جفا مکن
صحبت عشق و عاشقی برهمه باز میکنی
برده توان و تاب من چشم پرالتهاب تو
برده ای از دلم توان"قصه دراز میکنی
گفته ام عاشق توام"این دل من فدای تو
با همه این ز دیگری عشق نیاز میکنی
هرچه که گفته ام به تو عین حقیقت است دلا
از چه به گفتگوی من خنده مجاز میکنی
راست بگو تو واثقی از من مبتلا به عشق
با همه این و آن چرا این همه راز میکنی
هی ...
باتو ام که بی محلی میکنی
گوش هایت را گرفتی ،
با نگاهم چه میکنی ؟
چشمانت را بستی ،
با نفس های مقطع ام چه میکنی ؟
گیرم که رفتي ... !
و نفس هایم را در سینه ام خفه کردی ،
آخر اي رویای هميشگي ...
با خاطراتمان چه میکنی ؟
زآن منی و میل به اغیار میکنی
تا گل شوی مرا زچه رو خار میکنی؟!
ما را به چشم تنگ مبین دیده باز کن
دل را مریض دیده بیمار میکنی!
هرشب به دست های رقیب است بیوفا
زلفی که از برای منش دار میکنی
تقصیر توست ماه دوهفته ندیدنش
چشمی که با نیامدنت تار میکنی
عذر تو نیست شهره آفاق گشتنت
یوسف شدی که میل به بازار میکنی
شوقم مضاعف است گمان عبث مبر
هر صبح عشوه ای که به تکرار میکنی
برگرد روی دیده چه گویم به روی دل
هر منتی که لحظه دیدار میکنی
ای غنچهی خندان چرا خون در دل ما میکنی
خاری به خود میبندی و ما را ز سر وا میکنی
از تیر کجتابی تو آخر کمان شد قامتم
کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا میکنی
ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را
با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا میکنی
با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال
زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا میکنی
امروز ما بیچارگان امید فردائیش نیست
این دانی و با ما هنوز امروز و فردا میکنی
ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن
در گوشهی میخانه هم ما را تو پیدا میکنی
ما شهریارا بلبلان دیدیم بر طرف چمن
شورافکن و شیرینسخن اما تو غوغا میکنی
من از تردید میگویم، تو از انکار میخوانی
دراین سردرگمی از رفتنت انگار میخوانی
اگر راضی به رفتن گشته ای این اشک ها پس چیست؟
وداع آخرینت را چرا غمبار میخوانی
فقط زل میزنی بر من که دیگر آخرین روزست
نه از دلبستگی هامان نه از دیدار میخوانی
دلم را سخت لرزاندی ولی پس لرزه ها باقیست
من از دل گفته ام اما تو از آوار میخوانی
زبانم لکنتی دیرینه دارد در بیان عشق
تو این شرم و حیا را چه بی مقدار میخوانی
نگاهم میکنی شاید بگویم عاشقت هستم
ولی دیرست دیگر،از سفر اینبار((میخوانم))
با من که قهر میکنی
در گوشه ای حیران
من هستم و سازی
همراه یادت گریان
با دود مه آلوده
در حبس فضائی سرد
درگیرم و آشفته
با رزهای زرد
ــــ از تو که دور می شوم با بی محلی
در پیلــــــه هایی سیاه
می تنـــــــم خود را
با شعر و سیـــگار و آه
نیاز دارم کمی
دور از جمع باشم
از عشق سرد نشدم
نشد در آن جا شم
وقتی تو گریه میکنی دنیا رو اب میبره
لالایی لبهات منو تا مرز خواب میبره
وقتی تو گریه میکنی از غصه سیر میشوم
در پیچ گیسوهای تو گاهی اسیر میشوم
وقتی تو گریه میکنی دلتنگی هام دنیا میشه
بلور اشک تو چشات رو گونه هات رها میشه
وقتی تو گریه میکنی دیدنیه چشم ترم
باور کنی یا نکنی از همه دیوونه ترم .....
گردآورنده: توپ تاپ
دیدم داشتم میرفتم به خانه قبلیمون و همکاران سابقم رو تو کوچه دیدم و یکیشون خواست غیر مستقیم باهام یه رابطه کوچیکی برقرار کنه و صحبت کنه و منم خودمو زدم به اون راه که مثلا متوجه شون نشم و نبینمشون و بعد رفتم خونه
بیانگر تشویش های روحی است
بی محلی روی آدمای بیمار جواب می ده کسایی که دارای طرح واره رها شدگی، ایثار و... باشن آدم سالم تو این شرایط نمی مونه، همونام که می مونن اگه سرتون تلافی نکنن به هر حال رابطتون سردتر می شه فقط زندگیتون و خراب می کنین