عکس نوشته آدمهای همیشه طلبکار برای پروفایل
ممکن است شما نیز در زندگی خود با برخی از آدم های طلبکار و یا پرمدعا رو به رو شده باشید ، اصولا اینگونه اشخاص روی حرف خودشان پافشاری میکنند و با لحن زننده و یا بد در مورد عقیده هایشان با دیگران صحبت میکنند ! در همین خصوص آلبومی از عکس نوشته های زیبا و جدید را با موضوع ( آدمهای همیشه طلبکار ) تهیه دیده ایم که در ادامه شاهد خواهید بود...
***************************
***************************
***************************
***************************
***************************
***************************
***************************
***************************
***************************
***************************
***************************
اگر روزی رسم بر دفتر یار
ببوسم خط او با شوق بسیار
شگفته سازم این راز که هرگز
ندیدم اینقدر لطف از طلبکار
یه دندگی دیگه بسه طلبکار چشات همش دلواپسه طلبکار
دوقلت و نیمتم که باقی مونده نوبت من هم می رسه طلبکار
همه می دونن که تو این زمونه بدی می ره خوبی به جاش می مونه
ولی تو هی فقط می ری تو کوکم کی گفته تو هر چی بگی همونه
دلم نمیخاد که برم زیر بار کارامو پای هر چی میخای بذار
طاقت اخم و تخمتم ندارم همش داری می نالی از روزگار
دیگه من خسته شدم از تو عزیز برو با یکی دیگه عشوه بریز
طاقتم طاقه دیگه جون ندارم دل من خونه از جنگ و گریز
قبول دارم که خام حرفات شدم عاشم و مست اون نگاهات شدم
ولی حالا هی به خودم می گم که همش گرفتار خیالات شدم
هر چی غمه همش من از تو دارم دق و دلیمو پای تو میذارم
یه روزیم نوبت من می رسه تلافیشو سر تو در میارم
دیگه من خسته شدم از تو عزیز برو با یکی دیگه عشوه بریز
طاقتم طاقه دیگه جون ندارم دل من خونه از جنگ و گریز
کسی که دلش
به ماندن نباشد
به دوست داشتن هایت
به عاشقانه هایت
باز طلبکار است.
بگفتا دل ، برو در کوی دلدار
بگو هستی تو نازش را خریدار
هزاران نقش بازی کن برایش
بهر حیله دل سنگش به دست آر
اگر پرسید از حالت ، بگو ، زار
بگو در حال مرگم . بی پرستار
به بد حالی چنانی کن تظاهر
بلرزان دست و پایت را تو بسیار
مکن کاری که از چشمت بخواند
که از رندی ندارد لنگه انگار
خلاصه زیر و رو کن حال و روزش
چنانش کن ز دردوغصه بیمار
چو کردی هرچه از دستت برآمد
سپس بنشین چو سائل کنج دیوار
اگر آمد کنارت همدلانه
بدان بردی دل سنگش در اینکار
درین دنیا گروهی را بباید
کنی همراه خود اما به اجبار
مشو رام و مده افسار خود را
بدهکاری بزن نقش طلبکار
وگرنه باختی . دنیا چنین است
رود سر بی گنه بالای هر دار
بکن پند "رسا" را حلقه در گوش
رسان بر هرکسی جز خویش آزار
با اینکه پاییزم ولی دیگر نمیبارم
مثل کویرم ، در خودم دلشوره میکارم
زخم و نمک ازآن حکایتهای دیرینه ست
روی نمکزار دلم زخم بدی دارم
آه ای تمام عابران بخت برگشته
من به شما یک فرصت تازه بدهکارم
از کوچه ی من ردشدید و تا ابد ماندم
زندانی کابوسهای پشت دیوارم
سُر خورده ام از دستهای آن خدایی که
پس می زند حالا مرا با قصد آزارم
من اشتباه بی برو برگردِ تقدیرم
از حضرت حوا و از آدم طلبکارم
دنیا برای حجم بودن های من کم بود
باید جهان مدفون شود در زیر آوارم
چه فکر می کنی؟
که بادبان شکسته زورق ب گل نشسته ای ست زندگی ؟
در این خراب ریخته
که رنگ عافیت ازو گریخته
به بن رسیده
راه بسته ای ست زندگی ؟
چه سهمناک بود سیل حادثه
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب درکبود درههای آب غرق شد
هوا بد است
تو با کدام باد می روی؟
چه ابر تیره ای گرفته سینه تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی شود
تو از هزاره های دور آمدی
در این درازنای خون فشان
به هر قدم نشان نقش پای توست
در این درشتناک دیولاخ
ز هر طرف طنین گامهای رهگشای توست
بلند و پست این گشاده دامگاه ننگ و نام
به خون نوشته نامه وفای توست
به گوش بیستون هنوز
صدئای تیشه های توست
چه تازیانه ها که با تن تو تاب عشق آزمود
چهدارها که از تو گذشت سربلند
زهی سکوه فامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند
زندگی کردم ولیکن باختم
با بد و خوب زمانه ساختم
زندگی با من سر مردی نداشت
هیچ جز خاکستر سردی نداشت
هر که مهرش در دلم جا می گرفت
وای من جز رسم نامردی نداشت.
تهیه کننده: توپ تاپ