عکس نوشته گرفتار توام
عکس نوشته و شعرنوشته های زیبای این مطلب از توپ تاپ با موضوع گرفتار توام تهیه شده است که میتوانید یک پیشنهاد خوب و عاشقانه برای عکس پروفایل ، باشد ، تصاویر ، مطالب و متن هایی با مضمون گرفتارت شدم در واقع از یک عشق واقعی و حقیقی صحبت میکند که فرد را در یک چالش بزرگ و عاطفی قرار می دهد.
آمدم تا در کنارت میگساری سر کنم
تاکه غم از جان کنم یاغمگساری سر کنم
لحظه ای در خواب دیدم لحظه ای در روشنا
روی دلبر را ببینم دل به زاری سر کنم
چون تو خواهی من غلامی در رهت جان می دهم
گر تو باشی در کنارم من به یاری سر کنم
در جمالت یک نشان دیدم گرفتارم هنوز
چون جمالت یار شد در بی قراری سر کنم
گر نظر داری که سلطانی به خواری در کنی
خانه را پر می/ کنی من در کناری سر کنم
نگه می دارم از دنیا و آدم ها نگاهم را
نگاهم رو به سوی آسمانست و
دلم از شوق پرواز و رهایی و وصالت
می کشد آه از جدایی ها
به دردی من گرفتارم
که جز شوق وصالت نیست مرحم ها
نگیر از من نگاهت را
که لبریز از گناهم من
نگاهت را میان عشق می جویم
بشوی از من گناهم را
زیر بار غمی گرفتارم کاندرو دم زدن نمیآرم
عمر و عیشم به رنج میگذرد من از این عمر و عیش بیزارم
در تمنای یک دمی بیغم همه شب تا به روز بیدارم
تا غمت میکشد گریبانم دامنت چون ز دست بگذارم
حاصل دولت جوانی خویش دامنی پر ز آب و خون دارم
به ظاهر بی غم و شاداب و مسرورم
همیشه خنده بر روی لبانم نقش بسته
از غم و دلواپسی دورم
به ظاهر خوب میخندم
به ظاهر سیر میبوسم
درون سینه ام قلبی پر از مهر و وفا دارم
ولیکن کس چه میداند
به تنهایی گرفتارم...
خدا کند
به کسی چون خودت گرفتار شوی
که بیقرار نباشد ، که بیقرار شوی
من گرفتارم ..
به گناهی که نکردم
یاوه سخنی که نگفتم
من گرفتارم....
به دردی که نداشتم
و آهی که نکشیدم
من گرفتارم.....
به داغی که ندیدم
و سیبی که نچیدم
من گرفتارم.....
به چیزی که نخواستم
و خطی که ننوشتم
من گرفتارم......
به قلیی که نرسیدم
و عشقی که نبریدم
من گرفتارم ....
چون بدهکارم قلبی را
پس ندادم آن را
آری من گرفتارم........
هر کس گرفتار است ، در واقع گرفتار یار است
به زندانی گرفتارم که خود با دست خود آن را بنا کرد
در اتاق بی روزن و تاريك گرفتارم....
آفتاب پشت ديوار است و پنجره اي مي خواهد....
من محزونم و در"غم پيمان گسسته"
در تلاطم....
و جمله اي گمشده در خيال....
خورشيد پشت ديوار
جولان نگاه
و حسرت يك پنجره رو به تو
ذكر دعا:
كاش امروز مي آمد....!!!!
آهنگ چرخش كليد
در پيچش ذهن و
طنين ديدار....
نه!!!!
غريبه نيست!!!!
:منم تنهايي.
و اينك باران اشك در سوزش چشم....
و لحظه هاي باشكوه نگاه
تو چشمانت هزار آتش زند بر جسم وجانم ، من
ولی در پیش چشمانت پریشانم چِسانم من
که در دنیای بی مهری به دنیایت گرفتارم
چنان آتش گرفتم سوختم در خود نهانم من
توگویی ناز کم می کن، کجا من ناز می دارم؟
چرا گویی دلت افتاده در جایی که دانم من
دلی دیگر ندارم بس که در غم غوطه ور شد چون
غمت را میخورم اندیشه دارم*در گمانم من
که زلفانت به سویی گشته مایل در هوایی تا
هوایی کرده ذهنم را، به دنبالت دوانم من
دگر در راه دیدارت نمی آیم به دلداری
اگر آیم، شبی آیم که در خوابی بدانم من
چشم آبی تر از آیینه گرفتارم کرد
آن سیه موی چه رندانه سر دارم کرد
روح پژمرده ی من حوصله اش بود کجا
او به یک موج چنین واله و پرگارم کرد
سال ها بود که در غفلت خود شاد بودم
تا که یک برق چنین تیشه یِ حجارم کرد
گفته بودم که دگرپیرم و دل وارد بازی نکنم
وه چه رقصی است که این نادره ناچارم کرد
من که در گبر و یهودی بودنم شک ها بود
او چنین اهل دل و عابد و دین دارم کرد
بحر بی آبی من موج خروشان تهی دستی بود
او یکی تاج به من داد و کله دارم کرد
سال ها ارزن هستیم جویی ارزش داشت
گرمیش بین که چه سان راهی بازارم کرد
گــــل بـــــودم خــــــارم تـــــوکـــــــردي
بــــه دل گـــــــرفـــتــارم تــــــوکـــــردي
ديــــدن دوچـــشـــم جـــــادوي تــــــــــــو
شـــب و روز درفـــکــر گرفتارم توکردي
خـــنجــرزدي بـــه قــــلـــب سخــي تـــــو
بـــه درد بــي درمــان گــرفتارم توکردي
کـنـــارت بــاشــم ازتـــوکــنــم نــوکـــري
بـه يک نگاه مراعاشق ازجان خودکردي
زخــمـي بـــــــال وپــرم تــــــوکــــــردي
روي مـاهم به اشک نم نم باران توکردي
ســـوخــتـم ازآتــش زيــرخــاکستـــــرتــــو
زغــــال شـــداستغــوا نـم سيــاتــــوکردي
تهیه کننده: توپ تاپ