عکس نوشته با توام ای عشق برای پروفایل
با توام ای رفته از دست هر کجا باشم غمت هست کاش روز رفتنه تو گریه چشمم را نمیبست
آلبوم عکس نوشته های زیبا این مطلب از توپ تاپ اختصاص دارد درباره با توام ای عشق ، در ادامه برای دانلود تصاویر همراه باشید.
هزار سال به سوی تو آمدم
افسوس هنوز دوری دور از من ای امید محال
هنوز دوری آه از همیشه دورتری
همیشه اما در من کسی نوید دهد
که می رسم به تو
شاید هزارسال دگر
صدای قلب ترا
پشت آن حصار بلند
همیشه می شنوم
همیشه سوی تو می آیم
همیشه در راهم
همیشه می خواهم
همیشه با توام ای جان
همیشه با من باش
همیشه اما هرگز مباش چشم به راه
همیشه پای بسی آرزو رسیده
به سنگ همیشه خون کسی ریخته است بر درگاه
بی توام ، اما هر لحظه با توام
نیستی ، اما یادت هست
هنوز نگاه گرمت از گوشه گوشه این اطاق همراه من است.
و هنوز ...
صدای تو مرا می خواند.
و دستانم پر از التماس شده اند.
لبریزه اندک لحظه ای به آغوش کشیدنت.
و تو ...
از کدامین پنجره مرا میبینی ؟!!
رویای من ...
دخترم ، هنوز بهانه ات را میگیرد.
و من باید باور کنم که ...
همین جا
همین لحظه
خداحافظ ...
می روی و می رود، از دلم ترانه ها
صد قصیده صد غزل، شور عاشقانه ها
بی سبب شکستی و رفتی از دلم ولی
در نبودنت مدام کرده دل بهانه ها
باوجود آن همه شکوه در فراق تو
گشته تازه بازهم زخم تازیانه ها
همچنان که می روی از خیال وخاطرم
از فراق و دوریت خوانده ام ترانه ها
دیدن تو آرزوست روز و شب به اشتیاق
کار دائم من است دیدن نشانه ها
قاصدک به یک خبر وصف حال یار کن
چون کشیده در دلم آتشش زبانه ها
لحظه لحظه با توام با تو ای نگار من
درخیال خود ولی خسته از گمانه ها
منتظرنشسته ام با حضور گرم تو
آن نفس که رفته بود آید از زمانه ها
همه شب تا به سحر غرق تمنای توام
پی دیدار تو و آن رخ زیبای توام
ای سفر کرده ی عاشق ،شده ام خون به جگر
بس که در حسرت یک لحظه تماشای توام
قامتم خم شده بس بار غمت بر دوش است
با قدی خم نگران قد رعنای توام
باده عشق خورم هرشب وفریاد زنان
می زنم بانگ که من مستم وشیدای توام
همه دلخوشی ام بوده شبی تا به سحر
با تو در خواب تو و در دل رویای توام
کشتی دل همه بشکسته و در گِل بنشست
چون که طوفان زده ی آن دل دریای توام
تیره وتار همه روز وشبم بی تو شده
بس که امروزبه یاد غم فردای توام
گوش جان را دگرم تاب شنیدن نَبُوَد
در پی زمزمه ای از تو وآوای توام
انگار خبری در راه است
صدای ساعت چه دردناک است
انگار گمشده ای دارم
که بر اقلیم وجودم سنگینی می کند
افکارم می پیچد در این پیچ و خم
که بی تقصیر نیست بیش و کم
ای خزانم بیا منو ببربا خودت به قعر غم
نا گفته ای بر زبان ثانیه هاست
شک ندارم در پی فاصله هاست
زخمی نهان در دل سنگ
این زخم ز جوشش خاطره هاست
بگزار با خیالت آسوده باشم
شب با هجوم خیالت آلوده باشم
نمی بینند که این عشق پاک است
و از درده جدایی چه باک است
هر دم و هر لحظه با توام
تنها بهانه جدایی خاک است
لحظه به لحظه با توام گرچه ز یاد رفته ام
گنجم و رنج برده ام گرچه به باد رفته ام
با توام و ز تو جدا سایه به سایه سالها
آمده ام بشارت از، قحطی داد رفته ام
در هوس نگاه تو آه من است و خواب تو
گشته دلم شکار و با خود به جهاد رفته ام
خسته غزال من بخواب تا که برآید آفتاب
غرق خیال شو که ناجی به مهاد رفته ام
خفتی و سوختم به تب قسمت من سیاه شب
عمر گذشته پای جوی کفر معاد رفته ام
چشم گشا ببین مرا پیچ و خم مسیر را
بی تو به غصه مبتلا با تو چه شاد رفته ام
لحظه لحظه با توام ای آشنای بی صفا
من کجای توام تو کجای منی
من اسیر توام تو خدای منی
لحظه لحظه هر کجا می روم پی دوا
تو دوای منی من فنای توام
تو سرای منی من روان توام
لحظه لحظه می شوم فارغ از هر دو جهان
من زوال توام تو جهان منی
من چاپار توام تو سوار منی
هر کجا هستی باش
عشق تو مال من است
خاطر یاد تو در یاد من است
من هنوز زیر باران منتظرم
منتظر لحظه دیدار توام
چه اهمیتی دارد که توازم دوری
این مهم است که تو در یاد منی
این مهم است که تو می آیی و می مانی!
این روزهای سرد،من،گرم خاطرات توام
عمریست نازنین،به یاد آخرین نگاه توام
امروز یاد سبز تو بر بوم زرد من است
گلبرگ پاکی و من هنوز،خاک آستان توام
نه شب به خواب من آیی نه روز پیدایی
من محو جای خالی آن روزهای توام
امروز کدام خیابان به زیر پای تو است؟
جانا هنوز گوش به زنگ صدای پای توام
در پیچ و تاب زمان، من هر سو روان شدم
گر لحظه ای تو بیایی ،آن لحظه آن توام .
برگی از روزنهء پنجره ها سوی خدا رفت.
من همین جا از خودم وا مانده ام.
چه بگویم؟
جز اینکه بی تو ماندن لحظه هایم را
٫هاشور میزند.
و من نیز دقیقه های هاشور خوردهء عمر خود را
٫رنگ آبی میزنم.
با تو با توام.
بی تو با توام.
با تو بیخودم.
تو مثل من در خود گمی.
من مثل تو در من گمم.
و تا تو را یافتم
همه را و حتی خودم را گم کردم.
تو تنها یافتهء من هستی.
مرا به من نشان بده.
تا به خودم بخندم.
تا به خودم ببالم
با تو از مرز خودم گذشتم.
با تو به تو رسیدم.
و تو وقتی به من رسیدی
که با من از مرز خودت گذشته بودی!
دستهایت چه مهربانند.
دستهایت باز هم ناجی احساسم شدند.
تا من بتوانم احساس کنم که هستم.
نگاهت آرام است.
نگاهت زیباست.
مثل تمنای من از خدا زیباست.
خیال کردم همهء آینه ها بیدارند.
شب سایهء اندوه به خاموشی پنجره کشید.
من به بیداری خود ایمان دارم.
و پا برهنه خواهم آمد
تا نهایت آبی خنده های تو
تا بگویم:
-« بی تو خنده از یادم گریخت!»
تهیه کننده: توپ تاپ