در بعضی از مراحل زندگی بخاطر برخی از شرایط مشخص مجبور هستیم تا از برخی از اطرافیان فاصله بگیریم و یا حتی اینکه آن ها را برای همیشه ترک کنیم ، در بعضی مواقع این تصمیم می تواند به نفع ما باشد و یا اینکه موجب نگرانی ، و غم و غصه شود ، در این مطلب از توپ تاپ گالری از عکس نوشته و شعرنوشته های زیبا با موضوع فاصله گرفتن از دیگران تهیه شده است که امیدواریم مورد پسندتان قرار بگیرد ...

فاصله گرفتن گاهی اوقات می تواند یک موضوع کمک کننده و امید بخش در زندگی باشد و همیشه نتیجه ی آن تلخی و یا غم نیست ، چه بسا مشکلات و گره های کوری که با فاصله گرفتن از بعضی ها حل و برطرف می شود ، در این بخش عکس های جدیدتری با موضوع فاصله ها گردآوری شده است.

***************

***************

***************

***************

***************

***************

***************

***************

***************

***************

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغلهای نیست
فتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزند دل من مساله ای نیست

سلامی رد و بدل می کنیم و دستی
با ترس و تحسین و احترام
بلکه گرمای استخوان نسلی سوخته
ببالد از آوند شیره های خام
تا به گل نشستن گونه های گیاهی ام
و بعد هم که راه می رویم
با احتیاط و با حفظ فاصله هی
آن بار هم که به این جای قصه رسیدیم
کسی از روبه رو
دل به شک از بوی حرفهای ساده مان گذشت
و گوش کوچه از گوشه های تلخ برزخی پر شد

هلال فرصت من در سیاهی مطلق اسیر فاصله است
و شبنمی که خفته است بر تن سکوت تو
و شبنمی که خفته است بر تابوت لبان من
چشم نمناک آسمان اندک من است
هلال فرصت من در سیاهی مطلق
پگاه یک غزل است
و این غزل تنها هوای فاصله است

به یاد آور
زمانی تردید و فاصله بود میان من و تو
و خدا پوشانید آنرا با ابرهای خاکستری
و زمین آبستن عشق من و تو شد
کنون سیر در اسمان چه لذت بخش است ..

اینجا هزار فاصله اشک است تا خدا
صدها هزار فاصله اشک است تا خدا
هی گریه گریه در غزلم غرق می شود
گویا هزار فاصله اشک است تا خدا
معلول گریه های شب آویز.چشم توست
آیا هزار فاصله اشک است تا خدا؟
بی فایده ترین غم دنیا غم من است !!!
اما هزار فاصله اشک است تا خدا
فردا اگر که مرگ بی خبر آید سراغ من
دل با هزار فاصله اشک است تا خدا
می بینم آن شبی که تو را سیر دیده ام
تنها هزار فاصله اشک است تا خدا

بین ما فاصله ها حرفی برای گفتن نداره
چون دلمون با هم دیگس طاقت رفتن نداره
من و تو حتی اگه میونمون فاصله زیاد باشه
عشقمون ، دینمون ، سادگیمون همیشه مثل هم باشه
فکر من ، حس من ، چشم من دنبال دیدن شماست
شایدم یه روز بیاد که اومدم یا اومدی با روی باز..
درسته که وقتی شبا ماه رو نگاه میکنی
من دارم زیر خورشید یادت میکنم
اما بدون که تا ابد همیشه دل گرم میمونم.
فاصله ها رو از یاد میبرم
حتی اگه فرسنگها بینمون باشه
میدونم یه روز میاد که جونمون با هم میشه.

تب این فاصله‏ های بی‏رحم

پشت این پرده که بر بازی احساس بشر افتادست
گرم و سوزان به سرم میبارد
به تنم هر رگ بیمار فلاکت‏پیشه
چو هزاران تیشه
هر یکی راهزنی شبزده و بی‏پروا
خود بدانسته که هستند همه بی‏فردا
بر دلم میکوبد.
جای غم خالی بود!
در همایشکده ظلمت و جور و تزویر
جای آن یار همیشه همراه
-کم خروش و بی‏آه-
در برم خالی بود!
آن یک لحظه عاری ز غم و ترس و فرار
خود مرا حالی بود!
جای من خالی بود!

چقدر فاصله هست بین ما امروز
چقدر تنهائیم
چقدر راه دراز است وما خسته
هنوز بیماریم
درانکسارحجم طیف زیبایی
کوررنگان بینائیم
فرتوت هیاهوی پوچ برای هیچ
بکوب که ما
طبّال جنگ دنیائیم
به دنگ دنگ ، رنگ ننگ است
تامرگ ، رنگ همچو خاراییم
زکاوش به انگ سوداگران
مپرس به جز خویش زهیچکس که چرا
نعشگان افیون رأی رمّالیم؟!

يک قدم فاصله بين من و توست
و چه دوريم انگار،
از ته دل
به تبسم ننمودیم عادت
و چه اندازه غریب است
حساب دل ما...
و کسی نيست
که از رايحه ی یاس
و راز گل سرخ
سیب  و یک باغ
تناسب گيرد..

روزها می گذرند و یاد تو کم رنگ نمی شود
سالها می رود و دل ساده من سنگ نمی شود
ذهن من حاوی صد خاطره با یاد توست
نامت از صفحه این خاطره ها کم رنگ نمی شود
قلب من قافیه ای از غزل فاصله است
وزن این قافیه با شعر تو هماهنگ نمی شود
چشم من از مرثیه فاصله بارانی است
افسوس دل تو از غم فاصله تنگ نمی شود
وقتی کنار منی در این شهر پرفریب
قلب من وسوسه این همه نیرنگ نمی شود
من به زمستان رسیده ام,به شبهای طولانی
شب هایی ساکت و تاریک که بی رنگ نمی شود
عمرم گذشت,قدم خمید از مثنوی فراغ تو
آه,این دل ساده من چرا سنگ نمی شود

فاصله واژه ای بیش نیست
فاصله تنها برای من یک مفهوم دارد
ولی وسعتش به بلندی احساسات خسته ام
دل زخمی مرا را زیر باران همراهی می کند
صدای خسته ات
که در اسمان ابری خیالم رها می شود
وقتی سوی نگاهم پر می کشد
خورشید ماه و ستاره ها را
کنار دیوار دلم می نشانم
تا وسعت فاصله ها را
به دست جاوید خزان بسپارم
راستی کجای شب بودی
که صدای گریه ات خواب بهاری ام را بارانی کرد
چگونه می توانم
در نگاه فاصله ها گریه ات را خندان کنم
چگونه می توانم
احساسات خسته ام را در نگاه تو گرفتار کنم
تا برای همیشه در خانه ی نگاه تو ماندگار شوم
به میهمانی خانه ی دل کوچک من بیا
تا پر کنم خلوتم را از وجود نگاهت
با چشمان همیشه عاشقت بیا
تا درد این فاصله ها را

تمام این روز ها فقط تو را می خواستم
تمام این مدت دل بیچاره ی من چه باورت کرد
قهر چشم هایت برای هر بهانه ای به دلم می فهماند که فاصله ی ما از هم چه قدر زیاد شده
نگاه کن یکبار ببین این سکوت تو چه دیواری بین تنهایی ما ساخته است
اما من باز هم برای تماشای رنگ نگاهت از پشت این دیوارها سرک می کشم
کاش معنای این دوست داشتن را می فهمیدی.

وقتی که فاصله ها بین ما زیاد بشه
تنها ارتباط ما
دست سرد باد بشه
دل من تو جاده ها مرده دیگه
زمونه اسم منو
از یاد تو برده دیگه

تهیه کننده: توپ تاپ