شعر درمورد حال بد دل

شعر در مورد حال بد دل از شاعران مختلفی ارائه شده است که زیبایی توصیف ناپذیری در مورد حال بد دارند. این اشعار در قالب شعر نو نیز سروده شده اند و توصیفی خاص دارند. یکی از زیباترین اشعاری که می تواند احساسات غم و اندوه را به زیبایی در قالب شعری متفاوت خلق کند، شعر درمورد حال بد دل می باشد.


آدم شده ست عاشق حوای دیگری
باید هبوط کرد به صحرای دیگری

وقتی خدا به دست کسی حل نمی شود
باید نشست پای معمای دیگری

یک نوجوان تازه ز کنعان رسیده و
خوابیده در کنار زلیخای دیگری

شنگول قصه های خیالی فریب خورد
با دست های مادر و با پای دیگری

وقتی پدر سکوت مرا لقمه می گرفت
مادر درون خانه بابای دیگری

یک رود تازه از لب چشمش روانه شد
اما چه سود؟ ریخت به دریای دیگری

با آرزوی بوسه به این شهر آمدم
دیدم لبت رسیده به امضای دیگری
حالم بد است مرگ برایم بیاورید
می خواهم از خودم بروم جای دیگری

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مجموعه اشعار سروده شده در مورد حال بد دل از احساسات درونی شاعر سرچشمه می گیرد و می تواند مرهمی برای درد مخاطبان باشد.

گویی که شدم من مریض، حالم بد است
دلگیر و مکدر شده ام، احوالم بد است

از همه دنیا فراری شدم و مست و سرد
سوراخ شده کشتی روحم، شنایم بد است

دربدر گوشه دنجی شده ام در دور دست
حالم بگرفته است ز اسناد، حسابم بد است

این منم و لشکری از هزار عدد یا رقم
جنگ و ستیز و کشش دایمی، فالم بد است

دلگیر شدم از پیچ و خم مالی و مالی گری
حرف دلم را به که گویم که ترازم بد است

باید که کشم جسم مریضم به سفرهای دور
شاید که درآن شهر نگویم که کارم بد است

اصل وجود منی و عمق دلم جای توست
امید که بخنداندت این شعر که حالم بد است

در راه سر کارم و در فکر تو و شاهرود
لیک ندانم که چرا قافیه شد، حالم بد است؟

راحت و آسوده و پر شور و سکوتی عمیق
خوش به همین حال خوشت باد که حالم بد است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اشعاری که در مورد حال بد دل سروده شده اند با احساس غم و اندوه همراه می باشند. این اشعار گاهی در قالب اشعار نو سروده شده اند.

حالم بد است
چون عصر عاشورا
چون تنها مانده در سرما
چون باراش باران
روی زخم هایم
حالم بد است
دلم می خواهد
بنویسم، بخوابم، اصلا نباشم
چقدر سخت میگذرد
حالم بد است
غم همه جارا گرفته
این سکوت خاموش
و این صدای باران عذابم میدهد
حالم بد است
همه مرا ترک کرده اند
من ماندم و خودم
امروز دردها زیادتر شده
فکر نبودنت هم اذیتم می کند
مثل سنگریزه ای درکفش
که نمی توان درش آورد
حالم بد است
حال هیچ چیز و کس را ندارم
دیگر چیزی لذت ندارد
خدا کند زودتر بگذرد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شعر درمورد حال بد دل

لعنت به آنچه از تو مرا دور می کند
وقتی که چشم شور مرا کور می کند

انگار هر چه توی دو چشم سیاهم است
دارد تو را گرفته و در گور می کند

هر شب ملال خاطره ای توی سینه ام
این درد را برای دلم جور می کند

وقتی بدون مهر تو گم می شوم بدان
تاریخ عمر خاطره ما مور می کند

من یک زنم که فلسفه ام شور زندگی است
حتی اگر که مرگ آمده مجبور می کند

شعرم همیشه روی تو لبخند می زند
مرداد آنچه را نباید با زور می کند

حالم بد است دغدغه شادم نمی کند
لعنت به آنچه از تو مرا دور می کند

شعر درمورد حال بد دل

تمام آرزوهایم سراب است
دلم در ماورای اضطراب است
دروغین بود شادی های دیروز
مرا امروز بین حالم خراب است
تمام زندگی را دوره کردم
دو روز عمر من مثل کتاب است
چه شب هایی که در اشکم سحر شد
شب تنهایی من زیر آب است
گذر کردند اوقات مقدر
عبور لحظه ها مثل سحاب است
از این اجبار بودن خسته کامم
چرا تنهایی من بی حساب است
چرا نیکی جوابش تلخ کامی است
چرا شادی همیشه رنگ خواب است
چرا وقتی نمی خواهیم باشیم
نگاه مرگ در چنگال قاب است
چرا در لحظه های هجرت روح
غروب سرخ مغرب بی شتاب است
به بی تابی دچاریم از بد فال
چرا تقدیر ما رنج و عذاب است
بداقبال آمدیم از روز اول
سوال ما از اول بی جواب است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گاهی تاثیری که اشعار سروده شده در مورد موضوعاتی مانند حال بد دل، بر مخاطبین می گذارد نوشته یا گفتار معمولی نمی تواند داشته باشد.

آنقدَر حالم بد است امشب، صدا را ميكشم

در وجود خويش خود را، من خدا را ميكشم

روز اول عشق را ما با صفا بنيان زديم

از صفا بيزارم و امشب صفا را ميكشم

سايه ات بر سر من بود و كنون سايه مرگ

تا نبينم سايه ها را ، شعله ها را ميكشم

او كه رود نيل را امشب گشوده، ميروي

روزي آخر نيل را، او را عصا را ميكشم

عشق و نفرت هر دو در يك ماجرا آمد پديد

عشق من، منفور من، آن ماجرا را ميكشم

پاي تو عمرم هدر شد نازنين من، ولي

بعد تو، بي تو، تمام لحظه ها را ميكشم

مي نشينم پاي آن قول و قرار بي اساس

بعد تو اما درون خود وفا را ميكشم

تا نبينم تار موهاي سپيد خوش را

تار مو را، نه، همه آيينه ها را ميكشم

تا نگه بر رخ هر بي سر و پايي نكنند

امشب اين چشمان خيس، اين هرزه ها را ميكشم

بعد از اين هرجا جواني را ببينم عاشق است

يا خودش را يا كه عشق، اين اژدها را ميكشم

در وجودم، آنكه جاي حفظ دل آتش زدش

تا بميرد، در اتاق خود هوا را ميكشم

تا بداني قلبم و اين شعر ها مال تو نيست


بيت ها را، شاعر پر مدعا را مي کشم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گاهی شعر درمورد حال بد دل در قالب شعری نو و کوتاه سروده می شود. شعر زیبای زیر می تواند احساس غم و اندوه شاعر را به خوبی به خواننده منتقل کند.

تنها تو می توانی

آرامم کنی

حتی زیر آوار دغدغه ها

چطور نمی بینی؟!

با وجود تو

گذشته ام خوب بود

ولی با دیگری

حالم بد است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شعر در مورد حال بد از سروده هایی می باشد که توسط شاعران مختلف سروده شده است و ممکن است در وصف حال بد از زبان یک شاعر باشد. شاعر می تواند این اشعار را با بیانی زیبا در مورد حال بد دیگران نیز بسراید و در قالب های شعری متفاوتی ارائه دهد.

گردآورنده : توپ تاپ

مطالب مرتبط...

1 نظر

  1. جواد موسی نسب اصلجواد موسی نسب اصلsays:

    واقعا خیلی عالی هستن این اشعار و اکثرا عمق بدبودن حال آدم و وصف میکنه و ای کاش کسی بود که میتونست آدم و تولحظه های بدو تنهایی که نمیتونه خودش مشکلش وحل کنه به ادم رومیاورد