عکس نوشته در مورد عشق پنهانی برای پروفایل
با عشق پنهانی شاید بعضی از افرادی که تنهایی یا به اصطلاح معروف سینگل بودن را تجربه کرده اند می شناسند ، جملاتی که با آن ها خودشان را سرگم می کنند ! آلبوم عکس نوشته ، متن و شعر نوشته های زیبای این مطلب از توپ تاپ اختصاص دارد به موضوع عشق پنهانی یا الکی ! در ادامه برای دیدن تصاویر همراه باشید....
نهان برای تو پر میزند دلم
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
***************************
عشق پنهانی من پشت سوالی الکی
فصلی در راه است
با اشک هایی که هنوز
بر گونه خیابان نیفتاده
خشک می شوند
و عشق پنهانی ترین رازِ پاییز است
***************************
***************************
***************************
***************************
***************************
و تو پنهانی ترین دلتنگیِ منی ...
و تو دوست داشتنی ترین عشق من بودی و هستی با اینکه ندارمت ولی هنوز یادت دیدن اتفاقی و گاه گاهیت, حتی شنیدن اسمت از زبان دیگران لبخند غیر قابل کنترلی را به لبم می آورد که....
بگذریم چرا اینطور شد؟ چرا همیشه فکر میکردیم برای همیم؟
چرا هیچ وقت به نرسیدن فکر نکردیم؟
گاهی میگویم شاید به اندازه کافی نجنگیدیم برای رسیدن ....ولی چه فایده مهم این است که فقط از دور سهممان نگاه شده ولی هنوز در پنهانی ترین جای قلبم هستی و دوست دارمت
مجال مـــــن همیـــــن باشد کہ پنهان عشق او ورزم...
عشق پنهان
عشقی رو...پنهون کردی
دلی رو...پرخون کردی
با اون...شبی بوده ای
غم رو...تو مهمون کردی
از تو...کلامی نبود
شادی رو...بیرون کردی
اون ...دل ...بیقرارو
کشتی و ...مدفون کردی
چراغ...انتظارو
دانه های...انارو
دل های ...مردما رو
زدی و...پرخون کردی
همه رو ...پریشون کردی
تنهای...تنها ...شدی
مهتاب ...شبها... شدی
درحسرت... دل خود
عشق وتو ...حیرون کردی
چشم خود را بسته بودی آن زمان
نوش دارویم دوچشمان تو بود
در نگاهم خواهشی بی انتها
در دل من عشق پنهان تو بود
چشم خود را بسته بودی بی خیال
روی لب هایت سکوتی سرد بود
پیچ وتاب موی تو در دست باد
صبر وطاقت را ز قلبم می ربود
باز هم عطر تنت پیچیده بود
در تمام شهر رویاهای من
باز هم با آن سکوت گنگ وتار
می شدی محبوب بی همتای من
پشت پلکت یک طلسم کهنه بود
باطلسمت خانه ام ویرانه شد
آه...از وقتی که چشمت باز بود
گوییا نرگس چنین دیوانه شد!
چشم واکن. چشم هایم را ببین
سرخیش از داغ چشمان تواست
چشم واکن تا نمیرم مهربان
در دل من عشق پنهان تو است
این زخمهای سالیان
با مهر درمان می شود
در انتهای آسمان،
خورشید، تابان می شود
خورشید چون تابان شود،
یارم نمایان می شود
یارم نمایان چون شود،
آرام یاران می شود
آرام یاران می رسد،
اینگونه آبان می شود
این عشق پنهان می شود،
در بستری از اشتیاق
این آسمان افراخته،
با صبر و ایمانی وزین،
استارگانی ساخته
استارگانی اینچنین
با جان و دل پرداخته،
در هر کران از بی کران،
یاران، سواران، تاخته
اما به رسم عاشقی
شمسم چو مهمان می شود،
این عشق پنهان می شود،
عشق پنهان سايه اى برروى ديوار خيال است
عشق پنهان زندگى كردن بدين صورت محال است
عشق پنهان در گلويم مانده بى تو بغض حسرت
عشق پنهان بى وجود تو دلم آشفته حال است
عشق پنهان مى زند باران يادت در نگاهم
عشق پنهان ابر چشمم ابر پاييز شمال است
عشق پنهان از فراقت لحظه هايم منجمد شد
روزهاى دوريت هر يك هزار وشصت سال است
عشق پنهان عكس چشمت را گذارم روى قلبم
شال سبزت يادگار روزهاى بى مثال است
عشق پنهان تا به كى پنهان نمايم عشق خود را
اين حقيقت تا به كى مانند يك خواب وخيال است
شکارچی عشق پنهانت باش وغم هایت را با کنده هیزم عشقت بسوزان
بیا ومانند گل واژه شو ، پروانه شو ، همخانه شو
ببین آسمان خیس در انتظار چترهای عابران عاشق است
به تکرار قدمهای عقربه ها درروی برف پاک کن ماشینها نگاه کن !!!!!!!!
تابلو عشق ممنوع را به یاد آور که مقصد نرفته هاست
گاهی انارها سهم چکاوک میشود.شاخه های خشک بی احساس را فراموش کن
شکوفه ها تازه روییده اند
دور از همه عشقهای عالم تیشه درد را در بیستون تکرار کن
همه نگاهها که تهی باشد تنهایی امن ترین جا برای گریستن است
گریه درد مردمک را تسکین میدهد
خاطرات را از رویش عشق مرور کن ......
چه زیباست !
چه زیباست عشقِ یک زن
چه زیباست عشقِ پنهانِ یک زن
چه زیباست عشقِ یک زن در سینه اش پنهان نهفته
بر آزاده و جذابیِ آن پســـر تنها نشسته
و در عینِ حال چه زندانِ سختیست بر زنِ بی راه و چاره
چه سوزناک می وزد افکارِ زن در دامانِ پُر وسعتِ باد
نزدیکی اش بر روحِ پسر را حس می کند همواره در یاد
او را همچون برادر می بیند همیشه
تا بی وفایی بر شوهرش را در نسازد همچو پیشه
او را با شوهرش هیچ اشتراک نیست
سراپا وجودش را با جوان آمیخته بیند
اما بی وفایی را بلد نیست
شاید فقط قابِ پسر ، احساسِ او را تحریک کشان است
قابِ آن پسر بوده در دورانِ گذشته ،
درون ِ رؤیای زن بر مردِ رؤیا . . . شاید . . . شاید. . .
چه دلرُبا و جذاب پسر را ،
بیند همچو نیمه ی گمگشته اش در باد و امواج .
عشـــــــق همیشه برپاست
دوست دارم تا اگر عاشق شدم-عاشق بمانم
بی گمان ای عشق همراهی کنی من می توانم.
خوب می دانم که من بی عشق در دنیا و هستی
مثل یک شی معلّق در زمین و آسمانم
عشق را در عشق پنهان کر ده اند- ای کاش میشد
تا بگویم عشق را در حرف ها و بازبانم
دوست دارم حس خود را با نسیمی از ارادت
جمع می کردم وآن هم هدیه ای بر دوستانم
عشق را دیدم و پرسیدم چرا در التهابی
گفت:می سوزد از این عاشق نما ها استخوانم
از آنجا بر فراز بام دنیا
نگاهت را به دنیایی خریدن
دلم بی تاب یک لحظه دیدار
صدای عشق پنهان را شنیدن
...
این صدا روزی فرا خواهد گرفت
در جهانی روشن از دلدادگی
با کلامی تشنه آزادگی
نورآفتاب، عاشقی خواهد گرفت
دیدگانم همچو باران منتظر،
این زمین عطر ترا خواهد گرفت
...
صدای عشق از جانم گذر کرد
شراب دیده از خاطر حذر کرد
ملائک بال خوشبختی گشودند
خروش موج بر دریا نظر کرد
...
صدا در خواب و بیدارم، نهان ست
خدا در جان رویایم، جهان ست
صدای عشق پایان خزانهاست
طلوع مهر سلطان زمان هاست
در این خلوتگه روشن ز امید
صدای عشق را از دل شنیدم
فرو خواند شعر عشق،شعر محبت
صدای رفتن هجران شنیدم
ترا می خواهم ای عاشق ترینم
ترا می جویم ای شیداترینم
ترا می خواهم ای دنیای من،تو
صدای عشق را از تو شنیدم
خدای عاشقان را در تو دیدم
عشق به تو ننگ نیست
آوردن اسمت عار نیست .
اما بگو تا کی خواهم بود ؟
بازیچه ی این سرشت کبود .
دل به هر دریا که زدم ، خشک شد .
گویی دل من ویرانگر سیرابی است .
عشق به تو در قلب داشتم.
چه کردی بر من ای یاربم !
زندگی بر من تیره و تلخ کردی .
عشق به خود شیرین تر از قبل کردی.
شکستن دل من چه سود داشت ؟
دل شکستن در شکست های من شکست نیست !
به اسمت قسم ! ترس از خود نیست .
ترس از قلب آیینه ای است
گر شکند و همگان بینند
عشق پنهان به تو را
من مجنون عالم شوم و تو باز لیلی بی همتا
گر شود قصه من ز قصه ی تو جدا .
میشود غصه در قصه من آشکار .
این پنهانی و آشکاری
نیست خلق و خوی پروردگار زیبایی ..
گر صدای من در صدای تو نیست صدا
بگذار باشد در این حنجره سکوتی بی معنا !
آداب عاشقی را بر شدم با تو
بگذار ز یاد ببرم آداب زندگانی را ...
گردآورنده : توپ تاپ