عکس نوشته با احساساتم بازی کردی برای پروفایل
نسلی هستیم که وقتی حوصلمون سر میره با احساسات هم بازی می کنیم ! آلبوم عکس نوشته ها و متن های زیبا ، جدید و کنایه دار در مورد بازی کردن با احساسات و یا به بازی گرفتن احساس در روابط عاطفی و عاشقانه را در این بخش از توپ تاپ شاهد هستید ، برای دیدن و دانلود تصاویر در ادامه همراه باشید...
عکس نوشته با احساساتم بازی کردی برای پروفایل ، شامل گلایه ها و یا درد و دل های زیادی می باشد که احتمالا بیشتر مواقع از طرف معشوق یا عاشق بیان می شود ، بطور مثلال حل محور عباراتی مثل بی وفایی کردن ، بی مهری دیدن ، و یا خیانت دیدن می چرخد ، در این مطلب از توپ تاپ ، گالری از عکس نوشته های بازی کردن با دلم و با احساسام برای پروفایل قرار داده شده است.
با دلم بازی کردی
با دلم بازی نکن
باهام بازی کردی
بازی کردی با قلبم
بازی کردی با سرنوشتم
با دلم بازی نکن جون نداره
بازیم دادی
احساس مي كنم
واژه ها اشتباه اند
احساس مي كنم
پيش از آن كه واژه ها
عشق را تعريف كنند
عشق را تحريف كرده اند
احساس مي كنم
تيزي زبان واژه ها
قرباني مي خواهد
_ عشق _
او اولين وآخرين قرباني واژه هاي واژگون
احساس مي كنم
عشق بيش از آن كه بازي زندگي باشد
بازيچه ي دست اوست
احساس مي كنم
در آتشكده ي عشق بشر
احساس
خاكستري است
احساس مي كنم احساس من
آه .....فقط و فقط
دروغ ديگري است
خيالت بازي خوبي است خنديدن
به احساس كسي كه بي تو مي ميرد
خيالت ساده اي دل مرده جان دادي
نمي داني خودت مردي و در خوابي
در اين بازي تو بردي
بازنده من بودم
ولي اي كاش مي دانستي
كه چون من خواستم بردي
براي بازي بعدي با ساده اي ديگر
آماده اي جانم
وليكن گرگ ها در انتظار بازي ات هستند
و من آهسته در
دروازه گوشت
مي گويم اين نكته
جواني و غرورت
روي ماهت را
عزيزم
ساده مي بازي
تو با احساسم بازي کردي
حس نفرين شده خود را راضي کردي
حس شفاف چون شيشه مرا لک کردي
با حروف عشق مرا هک کردي
اولين لک با سرانگشت تو شد
دلم قفل به سرنوشت تو شد
اما ديگر به احساس دلم دست نزن
دم از حرفهاي احساس عاشقي نزن
چندشم ميشود از سر انگشت دروغ
مثل طعم گس ترش يک دوغ
من آب بودم
من آتش بودم
آبی بر آتشها
و آتشی بر دلها
که در تیرک عمودی وجودم
در رستنگاه عشقم
آن بالاترین نقطه افکارم
یک شاخ گل احساس رویید
اشکهایم در سحرگاهان
بر لحظه لحظه خاطراتم
و بر شاخه گل احساسم
می نشست
و او را پاس می داشتم
آه و افسوس که به یکباره
در تیرگی شبم
از تیرگی جسمم
و وجود سختم
آن شاخه گل احساس پژمرد
و من از نظرش پنهان شدم
که گاه فاصله درمان دردهاست
تا رشد یابد
تا روح دوباره یابد
تا احساسش آرام گیرد
نسلس هستیم که وقتی حوصلمون سر میره با احساسات هم بازی می کنیم
در جدال ثانیه های پر فریاد...
در توهم هزار خاطره از ملال بی کسی!
من پی بهانه می گردم...
برای چیدن یک احساس!
طراحی: توپ تاپ