مجموعه شعر درباره زمستان و برف
در مجموعه شعر درباره زمستان و برف سعی کرده ایم تا بهترین و تازه ترین اشعاری را که در این زمینه سروده شده اند تقدیم شما عزیزان نماییم. همچنین در مجموعه شعر درباره زمستان و برف سعی کرده ایم تا حال و هوای روزهای برفی را کاملا به خواننده این مجموعه انتقال دهیم.
آیا برایتان پیش آمده است که در اواسط یک روز گرم تابستانی هوس یک برف بازی حسابی داشته باشید؟ اصلا آیا می دانید فصل زمستان و برف به نوعی تداعی کننده اشعار زیبا و زیبایی هستند که در این زمینه سروده شده اند. بیشتر شاعران در زمینه مظاهر طبیعت و فصول مختلف سال اشعاری را سروده اند که بسیار مورد توجه قرار گرفته است. مثلا شعر زمستان سروده شاعر بزرگ ایران زمین مهدی اخوان ثالث یکی از این نمون های درخشان به شمار می رود. ما نیز در مجموعه شعر درباره زمستان و برف سعی کرده ایم تا بهترین و تازه ترین اشعاری را که در این زمینه سروده شده اند تقدیم شما عزیزان نماییم.
همچنین در مجموعه شعر درباره زمستان و برف سعی کرده ایم تا حال و هوای روزهای برفی را کاملا به خواننده این مجموعه انتقال دهیم. اگر در جستجوی شعر درباره زمستان و برف هستید قطعا پس از خواندن این مجموعه می توانید به نتیجه دلخواهتان برسید. در ضمن باید به این نکته نیز اشاره کنیم که کلیه اشعاری که در مجموعه شعر درباره زمستان و برف گردآوری شده اند برای نخستین بار است که منتشر می شوند و تا پیش از این در هیچ کتاب یا وب سایت دیگری انتشار پیدا نکرده اند از همین رو از شما دعوت می کنیم در صورتی که قصد دارید تا حال و هوای زمستان زیبا و برف دلنشین را به خانه بیاورید حتما مجموعه شعر درباره زمستان و برف را تا انتها بخوانید.
عاشقانه ها در مجموعه شعر درباره زمستان و برف
اصولا فصل زمستان یادآور عشق و سوز و گداز عشاقی است که در طلب معشوق می سوزند و تمنای دیگری غیر از آن ندارند. از همین رو با توجه به این خصیصه بارز و نمودهای واقعی واژگانی از قبیل سرما و سوز زمستان در کنار این تب و تاب عاشقانه از زبان شاعر تلاش کرده ایم تا زیباییهای پنهان مانده در زمستان را آشکار سازیم. بنابراین به شما وعده می دهیم که در مجموعه شعر درباره زمستان و برف نگاهی خاص و کاملا نو به مضامین عاشقانه ارائه داده ایم که تاکنون از نگاه شعرای دیگر پوشیده مانده است. در مجموعه شعر درباره زمستان و برف شما همچنان که بساط کرسی و منقل را که می تواند نوستالژی روزهای زمستانی باشد به سراپرده خیال و ذهنتان دوباره فرا می خوانید همزمان می توانید از جلوه های زیبای هنری در این زمینه نیز بهره مند شوید.
بنابراین اگر روند شعرهایی که در مجموعه شعر درباره زمستان و برف بر خلاف روال و رویه معلوم بود باید به این نکته نیز توجه داشته باشید که اصولا هدف از پرداختن و سرودن این شعرها به قول حافظ طرحی نو در انداختن بوده و امیدواریم که توانسته باشیم در انتقال این مفاهیم موفق عمل کرده باشیم. بنابراین اگر قصد دارید تا اشعار زیبایی را درباره برف و روزهای زمستانی گلچین نموده یا در اختیار داشته باشید از شما دعوت می کنیم که مجموعه شعر درباره زمستان و برف را تا پایان بخوانید.
شعر درباره زمستان و برف به نام زمستان می آید
می گویند خلوت کنید
بالاخره مهمان ما
می آید
در پس آن حیرت و سرما
بر شانه هایش
برف های جادویی سفید
و در دستانش بلورهای یخ
زمستان همیشه مغرور
و ساکت از راه
می رسد
وقتی می آید چلچله ها می گریزند
مادرم شاید نمی خواهد
کسی بترسد
که می گوید:
-غصه نخورید اسمش
زمستان نیست
ننه سرماست
پدر ولی می گوید
اسمش یک چیزی
توی مایه های
اسکندر است
می گفتیم: چرا اسکندر؟
می گفت: اسکندر
مرد یخ فروشی توی
راسته بازار است
شعر درباره زمستان و برف به نام زمستان می آید(2)
وقتی اسکندر را دیدم تازه
فهمیدم
چرا پدر این را می گفت
واقعا چهره اش شبیه یخ بود
ولی مرد زیبایی بود
حتی لبخند می زد
به خانه که برگشتم
به پدر گفتم:
-زمستان لبخند می زد
و پدر گفت:
-زمستان فصل زیبایی است
مادر پنجره را باز کرد
تا برفی را که از دیشب
می بارید به نظاره
بنشینم
شعر درباره زمستان و برف به نام زمستان می آید(3)
من دیدم
برف می رقصید
ریزه های برف
بر گرده زمین می کوبید
گویی هر چیزی را نوازش می کرد
حتی انگشتهای زمستان
را دیدم
که بر پنجره نرم و مودبانه
تقه می کرد
شهر قبای سفید
بر تن می کرد
مادرم می گفت:
-به زودی شهر عروس می شود
ما سه ماه کامل
دعوت بودیم
به عروسی شهر
و زمستان
شعر درباره زمستان و برف به نام وقتی برف بیاید
دریاچه یخ می بندد
همه چیز در آن بیرون
شکل بلور و آینه می شود
می توانی برف را به نظاره بنشینی
که غریبانه بر زمین
می نشیند
می توانی ردپاهای عشق را
بر دشتهای پوشیده از برف
ببینی
حتی وقتی این رد پاها را دنبال کنی جز
به زمستان به
جای دیگری نخواهی رسید
آری، زمستان را
عشق است
شعر درباره زمستان و برف به نام زمستان، مادرم است (1)
شاید اگر تن سردت
را نمی دیدم
هرگز احساس نمی کردم
که دیگر در این جهان نیستی
در این گذرگاه مخوفی که
مرگ هر بار
برای ما معمایی طرح می کند
و آخرین بار تو را از من گرفت
تو را در سکوت و
هرم گرم نفس هایت از من
گرفت
و بعد همه چیز خاموش شد
شعر درباره زمستان و برف به نام زمستان، مادرم است (2)
همه چیز رنگ برف و
فراموشی گرفت
شاید عشق کافی بود
تا دوباره جان بگیری
و در شریان های حیات من
بدوی
شاید این آفتاب کافی بود
تا زمستان رنگ و روی دیگری
به خود گیرد
تو عوض شدی مادر
زمستان هم عوض شد
هر دو آب شدید
او از درد آفتاب
تو از درد درد
انگار هر ریزه برف
هر سال
و هر دم
بر اقلیم روح من می بارد
زمستان، مادر من است
و من به صیغه ای
بیش از مبالغه
به آن عشق می ورزم
شعر درباره زمستان و برف به نام طرح هایی برای زمستان
1. زمستان روح کبوتر بیمار من
است
که در دودکش ها
و بر بام خانه ها دمیده
است
2.هر دانه ی برف
اشکی است که از گونه ابری
فرو چکیده است
3. مرا به هوای تو
اعتیاد
است
مرا به نگاه تو
مرا به موهایت
چنان عادت داده ای
که هنوز باور نکرده ام
زمستان است
شعر درباره زمستان و برف به نام کوتاه می آید
اگر لبخند بزنی
خیلی کوتاه می شود
این زمستان طولانی
شعر درباره زمستان و برف به نام معجزه ای سپید
رنگ این روح من
سفید است
و اشتیاق غریبی به برف دارم
در زمستان
برعکس آدمها
هر بار جانی دوباره می گیرم
شعر درباره زمستان و برف به نام انتظار
ننه سرما بساطش را برچید
و لنگان لنگان راه
ناکجا را در پیش گرفت
هر گام
که می نهاد
بر زمین
گیاهی
یا
سبزه ای نو می شد
ننه سرما که می رفت
دلم برای قصه های زمستان
تنگ می شد
قصه های من و
دختری که دوستش می داشتم
قصه برف و قرارهای عاشقانه
قصه برف و بوی نفت همسایه
قصه برف و دستکش های پاره
ننه سرما که می رفت می دانستم
سال دیگر که بیاید
من عاشق تر خواهم شد
شعر درباره زمستان و برف به نام من عادت دارم
من عادت دارم آدم ها را
با فصل هایشان
بشناسم
پسرم بهار است
دخترم یک تابستان گرم
نام همسرم پاییز است و
خودم یک زمستان طولانی
و پر از حرف و روایت
و عشق های ناگهانی
شعر درباره زمستان و برف به نام روی دیگر بهار
زمستان وقتی
دلت خوش باشد
همان بهار است که چهره
بدل کرده است
شعر درباره زمستان و برف به نام یک قصیده از برف(1)
تا من و شبنم یک
زمستان راه است
تا سپیده
یک برف
طولانی
و تا نخستین شکوفه
یک خواب زمستانی
که در ان دوباره
عاشق خواهم شد بگذارید در
همین زمستان بمانم
شعر درباره زمستان و برف به نام یک قصیده از برف(2)
در همین زمستان بود که
به دنیا آمدم
و بوی برف می دادم
بوی اشک های مادرم
از شوق زادن من
بوی گل هایی در دست پدرم
و لبخندهایش
بوی عطر میخک های مادربزرگ
بوی خاطره ای دور
از پدربزرگ
شعر درباره زمستان و برف به نام یک قصیده از برف(3)
هر زمستان عطر مخصوص
خودش را دارد
عطر عشق
و دلواپسی
یا شاید عطر
مخصوص آدم برفی های غمگین
که دیر به دیر عاشق می شوند
چرا که می دانند
عمر معشوقشان
فقط یک زمستان است
شعر درباره زمستان و برف به نام یک قصیده از برف(4)
آری، محبوبم
عمر هر میعاد ما
و لبخندهای پنهانی
و اشکهای ناگهانی
فقط یک زمستان بود
از آدم برفی دست کم
دماغش
که هویج
لهیده ای بود
ماند
و از تو حتی
هیچ نشانی
می گویند رد پاهایت
خبر از سفری داده است
که شاید بازگشتی ندارد
شعر درباره زمستان و برف به نام یک قصیده از برف(5)
اکنون که رفته ای
به نام زمستان
تو را می خوانم
هر شب لب
پنجره ام
شمعی روشن می کنم
و به انتظار تو می مانم
سپیده که از
پشت کوه های خسته
و سرمازده
بیرون می زند
خیال می کنم تو هم
در صبحی دیگر
پشت پنجره ای ایستاده ای
و کنار لبهایت گل هایی روییده
است
و به انتظار می اندیشی
و زمستان است...
تهیه کننده : توپ تاپ