مرگ شوهر اتفاقی ناخوشایند است که برای هر کسی ممکن است رخ دهد. باید بتوانیم در زمانی که این اتفاق برای کسی می افتد به او تسلی خاطر دهیم و او را آرام کنیم. به اشتراک گذاشتن یک متن زیبا در شبکه های اجتماعی با آن فرد می تواند بهترین کاری باشد که شما می توانید برای او انجامش دهید.

شوهرم که رفت همه دنیا یک باره زندان شد. شوهرم که رفت یک شبه تنها و بی کس شدم. شوهرم که رفت یک شبه پیر شدم و دیگه هیچ چیز نتونست خوشحالم کنه. دیگه هیچ چیز نتونست حتی برای یک لحظه هم که شده لبخند کم رنگی روی لبام بیاره. همه این ها رو تنها خودم می فهمم و درک می کنم و هیچ کس از رنجی که می کشم خبر نداره.

" " " " "

شوهر عزیز و دلسوزم مرگ نابهنگامت دنیایم را ویران کرد. عزیزترینم کاش می دانستی با رفتنت چه ها بر سرم آمد. کاش می دانستی که با رفتنت چقدر تنها و بی کس شدم. حالا که تو رفته ای نمی دانم با این درد جدایی و بی کسی چه کنم و چگونه کنار بیایم.

" " " " "

شوهر عزیزم اگر می توانستم و این اختیار را داشتم که زندگیم را هم زمان با مرگ تو تمام می کردم حتما این کار را انجام می دادم. خودت خوب می دانی که چقدر دوستت داشتم و دارم و زندگی بدونه تو چقدر سخت خواهد گذشت. اما عزیز ترینم در مقابل خواست خداوند چاره ای جز صبر نیست و من تنها کاری که می توانم انجام دهم دعا به درگاه پروردگار جهانیان برای بخشایش و ارامش توست.

" " " " "

مرگ شوهر سخت ترین و وحشتناک ترین اتفاقیه که ممکنه تو زندگی یک زن بیافته. این سختی و مشقت رو تنها اونایی می فهمن که این درد بزرگ رو تو زندگی شون تجربه کردن.

" " " " "

مرگ شوهر خیلی سخت و زجر آوره. زنی که شوهرش رو از دست داده اگه همه دنیا پشتش باشن و با هاش همدردی کنن بازهم احساس بی کسی و بی پناهی می کنه. زنی که شوهرش رو از دست داده دلشکسته ترین زن عالم میشه و با کوچک ترین حرفی یا رفتاری بغضش می شکنه.

" " " " "

همسرم ای پشت و پناهم و ای مرد تکرار نشدنی زندگیم،  تو در طول زندگی مشترکمان چیزهای بسیاری یادم دادی و به برکت وجودت چیزهای بسیاری یاد گرفتم و تجربه های زیادی رو تجربه کردم. اما عزیزترینم ازتو گله ای دارم و آن این است که چرا مرا برای نبودن خودت آماده نکردی؟ چرا یادم ندادی که چطور بعد از تو زندگی کنم؟ چرا یادم ندادی که با نبودنت چگونه کنار بیایم. ازت گله دارم تو مرا در این برهوت تنها رها کردی و رفتی.

" " " " "

کاش زمان به عقب برمی گشت و من دوباره روزهای با تو بودن را زندگی می کردم. کاش زمان به عقب برمی گشت تا من بیشتر نگاهت کنم. می دانی عزیزترینم  حالا که تو رفتی و من برای همیشه از داشتنت محروم شدم تنها چیزی که به من آرامش می ده لحظات شیرینی هستند که با هم گذراندیم و خداوند را شکر می کنم که زندگی مشترکمان با همه پستی ها و بلندی هایی که داشت به شیرینی گذشت.

" " " " " "

روحت شاد همسرم ، متن مرگ همسر جوان

آن روزهایی که با هم مینشستیم و آینده را تصور می کردیم به یاد داری؟ به یاد داری چقدر از آینده می گفتیم و برای هم نقشه می کشیدیم؟ پس چه شد؟ چرا تنهایم گذاشتی؟ چرا آینده ما را خراب کردی؟ تو که همسفر نبودی حداقل قولش را هم نمیدادی. من دلم را به آینده با تو خوش کردم اما حالا که نیستی چطور زندگی کنم؟ چطور لحظه به لحظه آن آینده را سپری کنم و طوری وانمود کنم که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده؟ تو برای من همه کس بودی، همه چیز بودی و از وقتی که پر کشیدی و به پیش خدا رفتی من ماندم و آینده ای پر از درد.

کاش خدا مرا هم با تو میبرد. زندگی بدون تو برایم چه فایده ای دارد وقتی که تک تک لحظات خوبم را به بودن تو گره زده بودم؟ آری من حال خوبم، لحظات زیبایم و لذتم از زندگی را به بودن تو گره زده بودم یعنی تو حتما باید می بودی که من هم حالم خوب میماند. اکنون رفته ای و م را با دنیایی از درد و ناراحتی رها کرده ای. هیچوقت فکرش را هم نمیکردم که این فرهنگ روی من نام بیوه را بگذارد اما گذاشت چرا که تو رفیق شفیق نبودی و در میانه راه رهایم کردی و رفتی.

********************

مگر قول نداده بودی که پشت و پناهم باشی؟ مگر قول نداده بودی پا در جای پای پدرم بگذاری و به مانند یک کوه همیشه پشت سرم باشی و مراقبم باشی؟ پس چه شد؟ رفتی و تنهایم گذاشتی! نهایت مرام و معرفتت همین بود؟ مگر برای همین مرامت نبود که من قبول کردم که همسرت شوم پس چرا از همان به من نامردی کردی؟ آری تو نامردی کردی حتی اگر رفتنت دست خودت نبود، تو نباید میرفتی، جای تو الان زیر خروارها خاک نیست بلکه کنار من است، کنار منی که عاشقانه تو را دوست داشتم و دوست دارم و دوست خواهم داشت.

شریک زندگی ام، سایه سرم، همسفرم، همسرم، برای همیشه خدانگهدار. باورم نمیشود که زمانه اینقدر زود دست من و تو را از هم جدا کرد و میانمان فاصله ای به اندازه دو دنیا انداخت. من و تو قرار بود آینده ای زیبا را کنار هم تجربه کنیم، من و تو قرار بود قدم های زیادی در کنار هم برداریم و زندگی را زیباتر از همیشه اش کنیم اما زمانه نگذاشت و تو را از من جدا کرد. اکنون تنها یادگار تو برایم همان سنگ قبرت است، سنگی قبری که اکنون همدم تمام تنهایی ها و دردهایم شده.

به یاد داری وقتی که ناراحت میشدم مرا در آغوش میگرفتی و میگفتی که هیچ چیز نیست، خودم هستم و همیشه مراقبت خواهم بود؟ پس چه شد؟ من اکنون ان آغوش را میخواهم، یعنی تو آغوش خاک را به آغوش منی که همسرت بودم ترجیح دادی؟ میگفتی که مرد و مردانه به پایم می مانی و نمیگذاری که اشک به چشمانم بیاید اما اکنون اشک از چشمانم بند نمی آید و تو هیچ کاری نمی توانی بکنی. همسرم، دلتنگ هستم، کاش از پیشم نمیرفتی و کاش دستم را در این دنیایی که جز تو در آن آشنایی ندارم و همه برایم غریبه هستند رها نمیکردی.

متن مرگ شوهر ، تنهایی بعد از مرگ همسر

مرگ شوهر بدترین اتفاقی هست که برای یک زنه میتونه بیفته. یک زن اگه واقعا عاشق شوهرش باشه، تموم زندگیش میشه شوهرش و حاضره حتی به جای اون بمیره و شوهرش در قید حیات باشه. این اتفاق بد میتونه زندگی یک زن رو ازش بگیره و اون رو نیست و نابود کنه. مرگ شوهر چیزی نیست که بشه به سادگی از کنار اون گذشت و اون رو نادیده گرفت. اتفاق خیلی بدی هست که میتونه زندگی اون رو دگرگون کنه و تغییرات شگرفی رو در زندگی اون به وجود بیاره.

مرگ شوهر یعنی از بین رفتن سرپناه خانه! مرگ شوهر یعنی در خانه ای زندگی کنی که سقف ندارد و این یعنی همواره در برابر خطرات بی دفاع هستی؛ مرگ شوهر یعنی از بین رفتن شور و نشاطی که همیشه در خانه پابرجا بود. نمی توان به هیچ وجه مرگ همسر را تحمل کرد. چرا که بدترین درد دنیاست که هیچ درمانی ندارد جز صبر! و فقط باید صبر کرد و با غم نداشتن او ساخت تا زمانه با مرگ تو را به او برساند.

مرگ شوهر غم خیلی بزرگی هست. میدونم که الان با هیچ چیزی نمیتونم تسلی بدم دلت رو. الان که اون ازت گرفته شده، دیگه کسی نیست که غم خودت رو باهاش در میون بزاری. کاش میتونستم جمله ای بگم که تسلی خاطرت باشه! اما الان فقط میتونم بهت این رو بگم که گریه کن و نزار که چیزی اشکت رو بند بیاره. این غم بزرگی هست و تو باید تحملش کنی و تنها راهی که داری گریه کردنه. نمیخوام مثل بقیه حرف های بیخود بهت بزنم که فقط سرپوش بزاری رو غمی که بهت وارد شده و بخوای اون رو نادیده بگیره. گریه کردن گاهی میتونه بزرگترین درمانی باشه که برات وجود داره. پس از این کار خجالت نکش و نترس و تا میتونی گریه کن.

در مورد مرگ شوهر زمانی می توانی اظهار نظر کنی که خدای نکرده این اتفاق برایت بیفتد. اکنون نمی دانم که چطور و چگونه این غم را در تو از بین ببرم! چرا که تجربه اش را نداشته ام و درک درستی از این اتفاق ندارم. اما به عنوان دوستت و همچنین کسی که برایش عزیز هستی، می خواهم بگویم که با رسم زمانه نمی توان مقابله کرد. اگر با آن در بیفتی، خودت را در بر میگیرد و به پایین میکشد. باید در برابر این اتفاق صبر و استواری کرد تا بتوان غمی که بر تو وارد شده را فراموش کنی.

مرگ شوهر اتفاق بدیه. خیلی بده! جوری که حتی تصور کردنشم باعث میشه بهم بریزی و داغون بشی. من تو رو میشناسم که دختر قوی ای هستی و میتونی روی پای خودت وایسی. شوهر تو مرد بزرگی بود که دنیا نخواست چنین آدم بزرگی در اون وجود داشته باشه. سعی کن مثل همسرت باشی و مثل اون عمل کنی. اگر اون بود سعی میکرد که تو رو آروم کنه و تسلی خاطرت بشه! پس برای آرامش روح اونم که شده آروم باشه و آروم بگیر و با خدا راز و نیاز کن که خدا بهترین شنونده هست برای درد و دل هایی که نمیتونی با کسی در میون بزاری.

مرگ شوهر اتفاقیست ناگوار که در زندگی هر زنی ممکن است اتفاق بیفتد. اینکه زنان جامعه ی امروزی به پیشرفت رسیده اند و هیچ نیازی به مردان از لحاظ مالی ندارند را نمی توان انکار کرد. اما روح یک زن با روح همسرش گره میخورد و اگر اتفاقی برای همسرش بیفتد، این زن است که بیشتر از همه آسیب می بیند. این اتفاقیست بد که نمی توان با هیچ چیز دیگری مقایسه اش کرد.

امیدوارم که بتوانی مرگ شوهر خود را تحمل کنی. نمی توانم بگویم که چقدر سخت است! چرا که تا کنون این اتفاق را تجربه نکرده ام. اما می توانم به تو بگویم که صبر کن که خداوند با صابرین است و همواره پاداش کسانی که صبر می کنند در نزد خداوند محفوظ بوده و می ماند. خداوند همواره بهترین ها را برای بندگانش میخواهد و اکنون که این اتفاق برای تو افتاده، به دنبال خیریتی باش که در آن وجود دارد. این آیه از خداوند را همیشه به یاد داشته باش که همانا با هر سختی، آسانی است.

عزیزم مرگ شوهر رو بهت تسلیت میگم. میدونم چه غم بزرگی داری چون قبل این حس رو احساس کردم. زمانی که من پشتوانه ی زندگیم رو از دست دادم، انگار دنیا رو سرم خراب شده بود و مثل انسانهای که مشکل ذهنی دارند، به این ور و اون ور میرفتم و خودم رو به زمین و آسمون میزدم. الان میتونم درکت کنم و فقط میخوام بهت بگم که نزار غمی رو دلت بمونه و هرچی ناراحتی داری با آوای بلند سر بده که این بهترین کاری هست که الان میتونی در غم از دست دادن همسرت انجام بدی. امیدوارم بتونی با درد نبودنش کنار بیای. تو دختر قوی ای هستی.

متن درباره مرگ همسرم

شوهر عزیزم از زمانی که از بین ما رفته ای، انگار چراغی از خانه خاموش شده که جایگزینش هیچ چراغ دیگری نمی شود. تمام خانه را تاریکی فرا گرفته و من از غم و اندوه تو نمیدانم که چطور این تاریکی را بزدایم و روشنایی را جایگزین آن کنم. کاش بودی و در این لحظات سخت، سر بر روی شانه ات می گذاشتم و دلم را روشن میکردی که این روشنی دلی که از سوی تو اتفاق بیافتد، با هیچ روشنایی دیگری قابل مقایسه نیست و با همان چراغ، خانه مان را روشن نگه می داشتم.

مرگ شوهر غم بزرگ و سختی است که بر من وارد گشت. از زمانی که همسرم از بین ما رفته و دیگر در بین ما نیست، آن شور و نشاط همیشگی را ندارم. همیشه بود و من احساس می کردم که خوشبخت ترین انسان روی زمین هستم. اما الان که از پیش من رفته است، قدرش را می دانم و به خود می گویم که جواهری ارزشمندی را در زندگی از دست دادم که قدرش را ندانستم. امیدوارم که خداوند در آن دنیا مرا با همسرم همجوار کند که غم دوری او را فکر نکنم حتی در آن دنیا هم بتوانم تحمل کنم.

چه لحظه های زیبایی بود زمانی که به من لبخند میزدی؛ چه زمان زیبایی بود وقتی که برای من اتفاق بدی می افتاد و تو به من میگفتی که همواره پشت من هستی و من رو تنها نمیزاری. الان رفتی و دیگه هیچ چیزی نمیتونه پشت و پناه من باشه. فقط تو توی این دنیا من رو درک میکردی که الان دیگه نیستی و پشت من کامل خالی شده. نمیتونم بگم نامردی کردی چون این خواست تو نبوده و خواست دنیا بود. ولی میخوام دنیا نباشه زمانی که تو نیستی. کاش بتونم زودتر بیام جات و دوباره آغوش گرمت رو احساس کنم.

مرگ شوهر رو نمیتونم با هیچ چیزی توصیف کنم. در زمانی که تازه این اتفاق برای من افتاده بود، انگار خدا روحم رو ازم گرفته بود. به هیچ وجه قبل از اون اتفاق وحشتناک فکر نمیکردم که ممکنه برای من هم چنین روزی بیاد و بخوام چنین درد بزرگی رو احساس کنم. هر وقت برای من مشکلی پیش میومد، اون رو فوراً با همسرم در میون میزاشتم و فوراً حل میکردمش. اما الان هیچ کسی نیست که بخواد راهنمای راه من باشه. الان دیگه اون نیست و من تنهاترین آدم روی زمین شدم. امیدوارم که بتونم غم نبودنش رو تحمل کنم.

نمیدونم درد دلم رو با کی در میون بزارم. بزرگترین اتفاق بدی که میتونست برای یک آدم بیفته برای من افتاد و بزرگترین پشتوانه ی من در زندگیم الان دیگه نیست و نمیدونم چجوری بخوام جای خالیش رو پر کنم. جای خالی اون با هیچ چیزی پر نمیشه! دوستام میان جام و سعی میکنن که من تنها نباشم و فکر میکنن که اگه جسم من تنها نباشه، یعنی روحمم تنها نیست. اما نمیدونن که روح من تنها ترینه الان و کسی نیست که یار و همدم من باشه. کاش دنیا بفهمه که این رسمش نیست که یکی که عاشقش بودی رو ازت بگیره.

کاش بودی و دوباره سرت غر میزدم؛ کاش بودی و دوباره اون همه مسخره بازی که با هم در میاوردیم رو دوباره در بیاریم. نمیدونم کی و کجا به دنیا بد کردم که جوابم رو اینطور داد. خدایا مگه من از تو جز سلامت همسرم چیز دیگه ای خواستم که تو من رو با مرگ شوهر عزیزم امتحان کردی. الان دیگه هیچی نمیخوام جز یک قبر کنار همسرم که بتونم دوباره همون آرامش همیشگی رو در خودم به وجود بیارم.

میدونی توی این دنیا هر کسی غم و غصه خودش رو میخوره. حتی اگه مرگ شوهر برات اتفاق افتاده باشه، تو شاید به خاطر از دست رفتن اون ناراحت نشی، ولی به خاطر تنهایی خودت ناراحت میشی. اما من واقعا وجود اون رو دوست داشتم. میدیدم که چقدر برای مردم کشورش خدمت می کرد و چقدر حضور فعالی داخل جامعه داشت. شوهر من واقعا یک فرشته بود که خدا اون رو از من گرفت و دیگه فکر نکنم به مانند اون رو وارد زندگی من بکنه.

خدایا حسودیت شد؟ این که من شوهرم رو مثل خدای دومم می پرستیدم، برات حسادت ایجاد کرد؟ کی گفته که فقط تو دنیا باید تو رو ستایش کرد؟ منکه همیشه برای تو جایگاه خاصی قائل بودم و همیشه هر وقت ناراحت بودم، پیش تو سفره دلم رو باز میکردم. مگه نمیگفتم بهت که شوهرم تموم دنیای منه! مگه نمیگفتم بهت که اون رو از من بگیری انگار روح من رو گرفتی؟ این بود جوابت. دقیقا خواستی که با این من رو امتحان کنی و من رو ناراحت ترین آدم روی این زمین کنی؟ الان به خواسته ات رسیدی! اما این رو بدون که روح من رو هم به همراه همسرم گرفتی و دیگه من دلیلی برای ادامه زندگی در این دنیا ندارم.

مرگ شوهر اگر برای کسی اتفاق بیفتد، او از زندگی دست خواهد کشید. با هیچ چیزی نمی توان مرگ شوهر را مقایسه کرد. زمانی که ازدواج میکنی، انگار حتی نفس کشیدن خود را هم با همسرت شریک میشوی و زمانی که دست تقدیر او را از تو میگیرد، انگار هم چیزت را از دست می دهی. دیگر نفسی نخواهی داشت و تمام وجودت از بین میرود. این اتفاق بدشگون را برای هیچ کسی در این دنیا نمی خواهم.

متن در مورد مرگ همسر ، دلنوشته مرگ همسر جوان

حالا که تو نیستی دیگه کسی نمیتونه منو بخندونه. تو چی بودی که حتی حرف های جدیت هم روی من تاثیر میزاشت و من رو به لبخند وا می داشت. زمانی که به چهره تو نگاه میکردم، آرامشی رو احساس میکردم که هیچوقت اون رو توی زندگیم نداشتم و هیچ کسی نمیتونست اون آرامش رو برای من به وجود بیاره. کاش بودی و با خنده هات بهم میفهموندی که دنیا ارزش غم و ناراحتی رو نداره و بهم میگفتی که بخند و شاد باش. اما الان دیگه نیستی که اینا رو به من بگی و من هیچ وقت دیگه این حرف رو باور نمیکنم! چون دنیا دلیل شادی من رو از من گرفت.

خدا به خوشبختی من حسودیش شد و تو رو گرفت. حالا خدا خوشبخت ترینه چون تو در کنار اونی. چون تو رو از من گرفت که خودش خوشبختی رو تجربه کنه. کاش میتونستم به خدا بگم که خدایا این عدالت نیست که بخوای دلیل زندگی یه نفر رو ازش بگیری که خودت رو خوشبخت کنی! اما چه کنم که هیچ کار خدا بی حساب و کتاب نیست و اگر تو رو از من گرفته حتما مقصودی داشته که در آینده این مقصود به من نشون داده میشه.

همسر عزیزم نمیخواهم مانند روشنفکرهای دروغین، غم نداشتنت را انکار کنم و با خود بگویم که اکنون که رفته ای، غمی بر من وارد نشده و انگار اتفاقی برای من نیفتاده. چرا افتاده و بزرگترین اتفاقی بدی که می توانست برای کسی به وجود بیاید، برای من رخ داد. اما تو همیشه به من میگفتی که هر اتفاقی حکمتی دارد و من باید به دنبال حکمت آن باشم. اکنون به اطاعت از حرف تو هم که شده من غم و ناراحتی را کنار خواهم گذاشت و به دنبال حکمت این اتفاق یعنی مرگ شوهر خواهم گشت.

تهیه کننده : توپ تاپ