تحقیق درباره ی یا ضامن آهو
یکی از القاب امام رضا(ع) ضامن آهو میباشد که در حقیقت علت این نام بر روی ایشان به داستان معروفی برمیگردد که در نزد عامه شیعیان وجود دارد. طبق این داستان امام رضا(ع) آهویی را که در دام شکارچی اسیر شده بود، ضمانت میکند تا آهو برود، به فرزندش شیر بدهد و برگردد.
. این ماجرا بدین صورت، در منابع روایی درباره امام رضا(ع) نیامده، بلکه درباره پیامبر(ص) و دیگر امامان نقل شده است؛ اما با این حال تنها امام رضا میباشد که به ضامن آهو شهرت یافته است. و این شهرت تا جایی ادامه یافت که در ایران و حتی شبه قاره هند امام رضا را به عنوان امام ضامن و یا ضامن آهو میشناسند. در منابع، گزارشهایی درباره پناهنده شدن آهو به حرم امام رضا(ع) وجود دارد.
داستان مشهور ضامن آهو
داستان مشهور درباره ضمانت آهو توسط امام رضا(ع) چنین است که روزی صیادی در بیابان آهویی را دنبال میکند. اتفاقاً امام رضا(ع) در آن نواحی بوده است و آهو به امام پناه میبرد، امام حاضر میشود مبلغی را به آن شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد سازد ولی صیاد نمیپذیرد. در این هنگام آهو به زبان میآید و به امام میگوید من دو بچه شیرخوار دارم که گرسنهاند و چشم بهراهاند و شما ضمانت مرا بکنید تا بروم و آنها را شیر دهم و برگردم. امام هم ضمانت آهو را میکند و آهو میرود و بهسرعت برمیگردد، شکارچی که این وفای به عهد آهو را میبیند و وقتی میفهمد که ضامن آهو، امام(ع) است، منقلب میشود و آهو را آزاد میکند.
مکان داستان
ماجرای ضمانت برای آهو در سفر امام رضا از مدینه به مرو رخ داده است. مکان دقیق این اتفاق در حد فاصل سمنان – دامغان روی داده است و این منطقه با نام آهوان شناخته میشود.گفته شده است آهوان، جایی است که امام هشتم(ع) ضامن آهو شد و به این جهت آنجا را آهوان نامیدهاند.در وجه تسمیه این منطقه به آهوان نقلهای دیگری نیز مطرح است.
واقعیت داستان
این داستان به شکلی که در میان مردم و بعضی از آثار آمده است در منابعی که این داستان را روایت کردهاند نیامده است. روایتهایی که در خصوص حمایت پیامبرگرامی اسلام و امامان شیعه در مورد آهو آمده است که قدرمشترک این روایات آن است که آهویی ماده که به دام صیادی گرفتار شده است، از پیامبر یا امام میخواهد که ضامن او شود تا او رفته و به فرزند خود شیر بدهد و بازگردد. در بیشتر روایتها آمده است که صیاد هنگام بازگشت آهو، آن را رها کردهاست.
در داستان امام رضا به پناهنده شدن آهو به حرم امام رضا(ع) میپردازد و طبق روایتهایی که در مورد ضامن آهو توسط امامان و پیامبر گرامی اسلام بیان شده است در لقبی که امام رضا (ع) گرفته است تاثیرگذار بوده است. لقب ضامن آهو دارای سابقهای با چند قرن میباشد. یکی از قدیمیترین آثار که به ضامن آهو بودن امام رضا (ع) اشاره میکند و یکی از قصیدههای طولانی ابن حماد میباشد که او فقیه و شاعر و محدث قرن چهارم میباشد. از دیگر شاعری که به داستان ضامن آهو بودن امام رضا در یک قصیده پرداخته است دانشمند قرن ششم شهرآشوب بوده است. در واقع امروزه این داستان در میان شیعیان ایران بسیار رواج دارد.
ضمانت کردن آهو توسط دیگر معصومان
در روایتی برای ضمانت آهو توسط پیامبر(ص) آمده است که:
روزی حضرت رسول(ص) از محلی عبور میفرمود، در این هنگام آهوئی که در دامی گیر کرده بود به آن جناب شکایت برد، آهو گفت: یا رسول اللَّه من کودکی دارم که احتیاج به شیر من دارد، من اکنون در این دام گرفتارم و کودکم گرسنه مانده است، اینک مرا از این دام برهان تا کودک خود را شیر دهم. حضرت فرمود: من چگونه تو را آزاد کنم و حال اینکه صاحب دام اکنون در اینجا نیست، آهو گفت: شما مرا رها کنید من پس از اینکه کودکم را شیر دادم مراجعت خواهم کرد، پیغمبر(ص) به این شرط او را از دام صیاد رهانید، و در آن جا توقف فرمود تا آهو مراجعت کرد، در این هنگام صاحب دام نیز از راه رسید، حضرت از آهو شفاعت نمود، صیاد نیز او را رها کرد، پس از این مردم این محل را مسجدی ساختند.
شبیهترین داستان به داستان امام رضا (ع) داستان امام سجاد(ع) میباشد که در آن روایت آمده است که هنگامی که امام سجاد(ع) به مکه میرفت آهویی به نزد ایشان آمد و تقاضای ضمانت کرد و در خصوص امام صادق(ع) روایت به این شکل آمده است که در آن آهویی نر به نزد امام میآید و از او میخواهد که برای آزادی همسرش اقدام کند.
پناه بردن آهو به حرم امام رضا(ع)
در ادامه به داستانی از شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا میپردازیم که به اتفاقی که در حرم امام رضا (ع) افتاد اشاره میکند.
داستانی را نقل میکند که پس از شهادت امام رضا(ع) و در اطراف حرم ایشان اتفاق افتاده است و ربطی به آنچه که در میان مردم شهرت یافته ندارد. بر اساس نقل شیخ صدوق، آهویی از ترس شکار به دیوار حرم امام رضا پناه میبرد. صدوق مینویسد:
ابو منصور بن عبد الرزاق... گفت... در روزگار جوانی، نظر خوشی به طرفداران این مشهد (مرقد امام رضا) نداشتم و در راه، به غارت زائران میپرداختم، لباسها، خرجی، نامهها و حوالههایشان را به زور از آنان میستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزپلنگی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوزپلنگ همچنان به دنبال آهو میدوید تا به ناچار، آهو به کنار دیواری پناه برد و ایستاد. یوز هم در مقابل او ایستاد، ولی به او نزدیک نمیشد.
هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمیرفت و از جای خود تکان نمیخورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار دیوار) دور میشد، یوز هم او را دنبال میکرد. اما همین که به دیوار پناه میبرد، یوزپلنگ باز میگشت تا آن که آهو به سوراخ لانه مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم: آهویی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم.
آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم، و رد پای او را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم..
مجلسی در بحار الانوار، گزارش دیگری نیز با همین مضمون آورده است که طبق آن در زمان سلطان سنجر، فرزند سلطان که بیمار بود به شکار رفته بود. آهو به حرم پناه میبرد و شاهزاده با دیدن این صحنه خود را به روی قبر میاندازد و شفا مییابد. در اثر این شفا، سلطان سنجر بارگاهی بر روی قبر میسازد.
تهیه کننده : توپ تاپ