عکس نوشته تکراری شدن زندگی
احساس تکراری شدن زندگی ، میتواند حال هر آدمی را خراب کند و بتدریج باعث افسردگی و رنج شود ، آلبوم عکس نوشته هایی که در این قسمت از سایت تهیه شده است در مورد تکراری شدن زندگی و اتفاقات نامطلوب بعد از آن می باشد ، در ادامه این پست را دنبال کنید.
" انگار تکراری شدم "
یک عمر زندانی شدم
هم بند پاییز دلت
محکوم این بازی شدم
مشق شبم درس سکوت
انگار از بر می شوم
من بی حضور گرم تو
هر روز کم تر می شوم
طرحی خیالی می کشم
هر بار از احساس تو
اصرار من بی فایده ست
عاشق نبودی، نه برو
عادت شده این فاصله
این روزهای خط خطی
تعبیر های زخم من
از عشق های پاپتی
باید اکنون در نظر پروانه بودم من ولی
بس که دورت گشته ام انگار تکراری شدم
تا به دور خود بدیدی جای من پروانه ای
چشم تو دیگر ندید من را ، فراموشت شدم
ذره ذره عشق او در آن نگاهت آب شد
گشته ای خاموش اکنون آن شدی که من شدم
این که درد عشق نیست، نفرین این دل با تو بود
باید اکنون از خودم پرسم که من نفرین شدم !!؟
خانه مان از نور و از بخشش خورشید گشته آباد
ماهی سفره هفت سین و قناری ها شاد
خورشید مانند شمع میسوزد
تا آنکه شود آب
از طلوع گرم خورشید تا غروبی سرد
از زندگی تکراری خود میکشد آه
آه روزگار خوش شامگاهان همه مهتاب
دوست دارم این شع را دهم هدیه به دوست
که یادش در خاطرم یاد من در خاطر اوست
زندگی تنها دلبستگی است
که در نهایت تو را اسیر خود
و اسیر خاک می کند
زندگی تکراری است که دلمان را
به آن خوش کرده ایم
و او هر لحظه ما را
بازی می دهد و مرگ را
بدنام می کند
زندگی بارها و بارها
از مرگ بی رحم تر و
فانی تر است
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمی دانم
اینجا شده است پاییز ، آنجا را نمی دانم
اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمی دانم
اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمی دانم
اینجا زندگی تکراری ، آنجا را نمی دانم
اینجا عمر ما خالیست، آنجا را نمی دانم
اینجا دل ما بی کس ، آنجا رانمی دانم
اینجا شهر ویران است،آنجا را نمی دانم
اینجا کم ما خالی ، آنجا را نمی دانم
اینجا همه نون خوشکیست، آنجا را نمی دانم
اینجا کم ما گشنه ، آنجا را نمی دانم
اینجا عشق هم سهمیه بندی است ،آنجا را نمی دانم
اینجا اسمش ایران است،آنجا را نمی دانم
دیدن تو هر چقدر هم تکرار بشه
هیچوقت تکراری نمیشه
خسته گشتم دگــــر از زندگی ِ تکــــراری
کی زدل بگسلد این سلسله ی ناچاری؟!!
موج درموج بکوبم که صدایـــی خیزد
آب از آب نخورده است تکـان انگـاری
سرکشی مــــی کندم نفس ِ سواد آلــوده
در ظهور است چنین معرکه ی مکـّاری
ای تنوّع تـو بیــا روح نوازی فـــرما
بوسه ای چند نمانـــده بــه لب ِ دیداری
این جهان نوش ِ موقّت بـه طمع ساییـده
غافلم کــــــرده ز شهد ِ نگــه ِ خمّاری
رنگ احساس مرا سبز کن ای جوهر عشق
جلوه ها دیـــده ام از سبزتن گلــزاری
سایـــه ای آن طـرف ِ جام نـگهدار دادا
انعکاســـی که ز تو هست سراید باری
زندگیم شده مثل سریال
امروز خودش فردا تکرارش
تهیه کننده : توپ تاپ