عکس نوشته درباره مقصر بودن
دنبال مقصر میگردی؟ راه دوری نرو ، غیر از خودت کسی تقصیری نداشت ! او ، فقط به تو کمی امید داد ، تو ، در مقابل همه چیزت را... ! آلبوم عکس نوشته و متن های این مطلب از سایت توپ تاپ نیز درباره ی همین مبحث مهم یعنی مقصر بودن ، تهیه شده است ، شاید برای شما نیز پیش آمده باشد که در مورد بعضی از تصمیم های نادرست و یا بعضی از قضاوت های ناعادلانه در جستجوی مقصر بوده اید کسی که تمام تقصیرها به گردن او بیفتد ! عکس پروفایل های مختلفی با مضمون تقصیر ، در شبکه های اجتماعی به چشم میخورد که گلچینی از بهترین آن ها در این بخش تهیه شده است
مقصر کیست آیا میشناسی؟
مقصر این دل عاشق من بود
مقصر اون دل پر مهر تو بود
مقصر آن کلامت بود
مقصر گوش قلبم بود
مقصر دست زیبایت
مقصر چشم بازیگوش
مقصر اشوه و نازت
مقصر آن دل بازم
مقصر نازی چشمت
مقصر زخم بر قلبم
مقصر خال ابرویت
مقصر دل شیطونم
مقصر شادی و رقص لبت بود
مقصر سردی دست و دلم بود
مقصر کیست آیا میشناسی؟
هیچ کس به تنهایی مقصر نیست
تا جواب ها اسیر سکوت پرسش ها ست
که زیر اوار تردیدها
بی نفس افتاده بر جاست
من او را مقصر نمی بینم مشکل از سادگیّم بود
عشق دیرپاییست که جان داده این فقط یک توهم بود
دل خسته با خودش لج کرد تن به عشق دروغی داد
تن خود را فروخت و فروخت دل به باد تباهی داد
روح من زخم خوردی از من کاش مرهمی برایت بود
کاش دور ازین همه پستی جایگاه دیگری برایت بود
روح من ببخش بر من هر چه بر تو بدی کردم
اومقصر نبود اما من ساده٬ سادگی کردم
تو مقصر بودی، تو فریبم دادی
تو همه درد جهان را به دلم راه دادی
آه از تو، آه از پنجره نازک تنهایی من
مرد در برابر آینه می تاخت به زن
ناگهان آینه از شکایت مرد گسیخت
هان چه رازی که مقصر زن و تو پاک دلی؟
و چه سری است که زن فاسد و تو ساده دلی؟
چشم بگشای و ببین همدم تو، یار دگر یار شده
فارغ از سیم و زرش، یار شب تار شده
من نگویم که مقصر تو و آن زن معصوم
من نگویم که تو گرگی و زنیت مظلوم
متهم کیست در این راه؟ تویی یا دگری؟
آینه، حقیقت آینه توست نه برایت سپری
مرد آرام، مبهوت و در اندیشه خود
که چه میشد همه آینه ها آینه بود
من تو را یاد کنم ، یاد کنی یا نکنی
ماه در سیاهی شب هویدا باشد
لیکن علفی هرز در این مزرعه ی سبز
نباشد پیدا مگر از دید ثریا باشد
این سرآغاز من است خود مقصر تو نبین
حال که تو یاد کنی یا نکنی
دست تقدیر بباید که تو من یاد کنی
جای گله نيست شايد مقصر خودمان باشيم
آدم هايی که ما ازشان ستاره می سازيم
دقيقا همان حکم ستاره را دارند
از زمين ستاره خوب ديده می شود
اما از ستاره زمين نه...
وقتی به چشمان تو ايمانی ندارم_
شرمنده ام، اما تورا جا می گذارم
شايد مقصر نيستی اين بازی توست
منبعد در بازی تو جايی ندارم
از روح باران می نوشتی خاطرت هست؟
حالا شبيه تند بادی در كنارم
هنگامه ی سهراب و رستم داستان بود...
من راستی قربانی اين كار زارم
شايد اگر از چار چوب خود گذشتی ...!
نه ، نه _ نمی فهمی تو حال گريه دارم
بعد رفتنت, باران را مقصر می دانم
به گمانم سبب شد
دلتنگ عاشقانه های خدا شوی با او!
مقصر درختان نبودند ، باغبان نشانی باغ را به موریانه ها داد
تهیه کننده: توپ تاپ