عکس نوشته رنجیدم ولی خندیدم
رنجیدم ولی خندیدم ، کسی نفهمید که چقدر درد دیدم ، آلبوم عکس نوشته های غمگین و زیبای این مطب از سایت توپ تاپ با مضمون رنجیدم ولی خندیدم تهیه شده است ، حس و حال عجیب و غریبی که ممکن است در ایام تنهایی و در سختی های روزگار به بعضی از آدم ها دست بدهد و بصورت مصنوعی خودشان و رفتارشان را عادی جلوه بدهند ، در ادامه همراه باشید.
رنجیدن دل و یا رنجیده شدن اتفاقی غم انگیز و ناخوشایند است که شاید هر کسی آن را در مسیر زندگی تجربه میکند ، ممکن است گاهی اوقات از دست خودمان دل رنجیده شویم و یا گاهی دیگران و اطرافیان باعث رنجش ما شوند ، به هر حال این موضوعی است که شاید باید با آن در زندگی دست و پنجه نرم کرد ، در این بخش از توپ تاپ عکس نوشته های زیبا و بیشتری با همین مضمون گردآوری شده است.
***************
***************
***************
***************
***************
***************
***************
***************
***************
***************
سخت رنجیدم
با دیگری دلگرم بودی دیر فهمیدم
ای بی وفا بعد از تو من از عشق ترسیدم
در کوچه ای خلوت هم آغوش کسی بودی
ای کاش می مردم ولی این را نمی دیدم
حالت کنارش خوب بود اما من عاشق
با دیدن آن لحظه هاتان سخت رنجیدم
از پیش من رفتی ولی در فکر من ماندی
حتی همین دیشب تو را در خواب می دیدم
ز دست تو رنجیدم و چیزی نگفتم
با دیگرانت دیدم و چیزی نگفتم
کلی سفارش کرده بودی من نفهمم
این نکته را فهمیدم و چیزی نگفتم
تو را دیدم من از پشت چراهایی که می گفتی
دوباره سوخت این عاشق چرا با من چرا گفتی
تودیدی که به دیدارت هزاران بار مشتاقم
خدای من چه بد کردی که با من از چرا گفتی
تو را من دوست دارم برای هر چه را گفتن
بگو با من کمی از عشق یا هر چرا گفتن
به دیدرات نمی آیم مباد از من برنجی تو
که رنجیدم من از دنیا تو وقتی از چرا گفتی
ساده بودم که تو را عاشق خود می دیدم
باید از طـــرز قدم های تو می فهمیدم
که تو آمــــاده نبودی که به میدان آئی
من چه بیهوده در آن همهمه می رقصیدم
ساده بودم کـــه تورا همقدم خود کردم
من به این سادگی پوچ چه بــد خندیدم
روحم از غربت و تنهـائی خود ویران بود
بـاید این روح غمین را به تو می بخشیدم
تا به بی برگی فصلــــش تو بهاران باشی
من خودم ابر بهــــــاری شدم و باریدم
پای تو پای سفـــــرهای دل آزاری بود
از تو ای مرحم آزردگـــــی ام، رنجیدم
غصه ای نیست، برو، سهم من از تو این بود
من تو را قرض گـــرفتم و تورا بخشیدم
از تو مینوشم اما
به نامت که میرسیدم
قلم از نوشتن باز میماند
پرسیدمش- گفت
دیگر تاب گریستن ندارم
رنجیدم
قلمی دیگر برداشتم
نامت را نوشتم
ایکاش نمینوشتم
چون اینبار
من هم با قلم میگریستم
توای ظالم سخن ازعدل,شکایت ازخدا کردی؟
روایت از زمین و چرخ, گلایه از سما کردی
اگر مسجد نمی رفتی وگر میخانه میرفتی
اگر صد کفر میگفتی نمی گفتم خطا کردی
ا گر طاعت نمی کردی, عبادت هم نمیکردی
نمی رنجیدم از کارت اگر جوری بما کردی
اگرسجاده ات می بوداگرهم کعبه ات ری بود
اگر ابلیس, خدایت بود اگر راهت جدا کردی
اگر صد جام نوشیدی لباس کبر پوشیدی
نمی گفتم چه نوشیدی نمیگفتم چرا کردی
ولی غافل,وفادیدی جفاکردی خیالت اقتضا کردی
تویی در واقع اهریمن,که بد ظلمی روا کردی
بیا بنشین قضاوت کن َاگر تو جای من بودی؟
نمی رنجیدی از بنده نمی گفتی چرا کردی؟
رنجیدم ولی خندیدم
چون هیچ درد درونم را ندید
گاهی سکوت میکنی
چون اینقدر رنجیدی که
دیگه حرفی نداری !
یکبار نگاهت کردم و صد بار دلم لرزید
آنجا، کنار همان دیوار، دلم لرزید
از عشق می گفتم ولی انگار نشنیدی
رنجیدم و هر چند با انکار، دلم لرزید
هر شب به یاد تو و روزها کنار تو
هشتصد هزار مرتبه در بار، دلم لرزید
آن شب که گفتم عشق من با اینکه خندیدی
خندیدی و گفتی به من بیکار، دلم لرزید
امروز نیستی ولی با چشم خود دیدم
آنجا ، کنار همان دیوار، دلم لرزید
برگ رقصید باد خندید
ریشه های کاج لرزید
گیسوان نرم گل را
کرد نوازش
دست پنهان خیال
بی دلیل رنجیدم اما
من از این شورو حرارت
خسته تر از بید مجنون
دلزده از شعر امروز
من همان گنجشک صبحم
روی شاخه های پاییز
من همان سایه مبهم
روی دیوار سکوتم
برگ رقصید باد خندید
چشم من بی تاب خوابید
تهیه کننده: توپ تاپ