عکس نوشته درمورد مدارا کردن
مدارا میکنم با درد ، چون درمان نمی یابم ، تحمل میکنم با زخم ، چون مرحم نمی بینم !. آلبوم عکس نوشته ، شعر و متن های زیبای این مطلب از توپ تاپ با موضوع مدارا کردن طراحی شده است ، از تصاویر و مطالب این بخش با مضمون مدارا کردن میتوانید برای پروفایل و یا بیوی خود در اینستاگرام استفاده بفرمایید.
بیا با من مدارا کن که من محتاج محتاجم
شب و روزم تو فکر تو به فکر روز آغازم
همون روزی که چشم من تو چشمانت قدم میزد
وفور عشق بی حدم از اعماقم سرک میزد
تو اون روزای پرشوری که سرتا پا جنون بودم
اسیر عشق یک لیلی و عشقی پرفروغ بودم
تورا از خود همی دیدم ولی افسوس دوری تو
گذر کردی به قلب من سپس رفتی بریدی تو
به هر سو بنگرم بازم به دنبال تو میگردم
مرا افسون خود کردی چرا برخود نمیگردم؟
بیا با من مدارا کن که من محتاج محتاجم
چه دلتنگ و چه آواره تو فکر روز آغازم
الا ای عشق دامنگیر سراغ از تو کجا گیرم؟
در این دریای بی ساحل رهایی از کجا گیرم؟
بیا با من مدارا کن
من از شام پر از دردم
بزن جرعه به یاد من
که من رقاص شب گردم
خیال عاشقی در سر
جدال هر شب کفش و خیابانم
لبت گیلاس من خواهد
که من آبستن یک وسعت سردم
بیا با من مدارا کن ، که من محتاج محتاجم
شب و روزم تو فکر تو، به فکر روز آغازم
همون روزی که چشم من، تو چشمانت قدم میزد
وفور عشق بی حدم ،از اعماقم سرک میزد
تو اون روزای پرشوری ،که سرتا پا جنون بودم
اسیر عشق یک لیلی و عشقی پرفروغ بودم
تورا از خود همی دیدم ،ولی افسوس دوری تو
گذر کردی به قلب من، سپس رفتی بریدی تو
به هر سو بنگرم بازم، به دنبال تو میگردم
مرا افسون خود کردی ،چرا برخود نمیگردم؟
بیا با من مدارا کن، که من محتاج محتاجم
چه دلتنگ و چه آواره ،تو فکر روز آغازم
به غم مکن مدارا ،صفای جان بیارا
بهار حسنِ خود را،به ارغوان بیارا
هستی خود را ببین،رنگِ سیه را مبین
چهره ی خود را چو ماه،بر ِشبان بیارا
نغمه ی این شباویز،مژده ی فتح سحر
شهدِ سرور و شادی،بدین نشان بیارا
غم از دلت فرو ریز،اشکت به سانِ برگ ریز
بهار دل را به گل،برین خزان بیارا
غنچه ی شادی به جان،به باغ دل بیفشان
مستِ نشاط شو سارا،رهِ مستان بیارا
پنج روز عمر خود را،انعام جان بیارا
ز یاد مبر خدا را،به شکر آن بیارا
جهان همه نشانش،هر دم گو آفرینَش
ببین جهان مارا،به دل جهان بیارا
بیا با من مدارا کن
تو میدانی که امیدی
به بهبودی ندارم من
بیا تا گویمت رازی
که محمل بسته مهمانم .
خدا را چاره ای اخر
نشانم ده تو پیدا کن
عزیز من کمی با من مدارا کن
به دست خود مکش ما را
برای لحظه ای کوتاه
لبی با خنده ات وا کن
تمام عمر من طی شد
به تاریکی به لطف تو
تمام قصه ی ما را
بدون شک تو حاشا کن
عزیزم چقد سخته بی تو مدارا کنم
چقد زود رفتی میخوام من تماشا کنم
ببین بی تو هیچم به جز یک صدا
نمیخوام بشی دیگه از من جدا
ببین غیر عشقت چی من دارم
بدون رفتنت و من نمیذارم
چرا توی چشمام تو اینجوری خوبی
بدون تو شهر قلبم تو پر آشوبی
چرا من و تو از عشقت میترسونی
چرا انبار قلبم رو به آتیشی میسوزونی
تموم عاشقا با عشق تو دارن میسازن
بدون بی عشق تو هستیشونو میبازن
آخه میشه تو فکر فرداهات باشی
میشه تو فکر من تو دنیاهات باشی
خداوندا من اگر با تو بدی کنم.
تو را بنده های دیگر بسیار است.
ولی اگر تو با من مدارا نکنی.
مرا خدایی دیگر کجاست
مرو ازپیش من جانا دمی مارا مدارا کن
کمی بنگر براحوالم کمی مارا مدارا کن
مگیرازمن نگاهت را جمال روی ماهت را
توبااین کزغمت مانده بیا یارا مدارا کن
شفای این دل مسکین میان سینه ای غمگین
کنون در دستت افتاده , بدستارا مدارا کن
صدای مهربانت را طنین عشق پاکم کن
بیا آرام جان و دل , بیا مارا مدارا کن
بده جامی بدست یار بزن سازو سخن کوتاه
که جان درپیک تو دارم , بنوش می را مدارا کن
غزل اینجا عیان دارد , صدایی بیکران دارد
مگوازرفتنت جانا مجال دارا , مدارا کن
بمان کز ماندنت جانی به روحم خیمه میبندد
بمان مهتاب مه رویم , بمان تن را مدارا کن
همیشه شاعری کردم, بیان حاضری کردم
تنها یم ای تنها ترین با من مدارا کن
تلخم به کامت نازنین ؟!...با من مدارا کن
گرگ درونم پاره کرده گوسفندم را
پوشانده بر تن پوستین با من مدارا کن
کاهم که می سوزم به زیر داغ چشمانت
کانون گرم ذره بین با من مدارا کن
تو پیش چشمم مثل یک تصویر بی نقصی
چون دیگران من را نبین بامن مدارا کن
وقتی که شک کردم به هستی باورم کردی
با شک نه در عین یقین با من مدارا کن
تلخم عبوسم سرپناهم باش می سوزم↓
از طعنه های آن و این با من مدارا کن
تبعیدی ات این روزها جامانده در حیرت
با شاعر بی سرزمین... با من مدارا کن
تا بی نهایت لم یزل تا روز صد ها سال
ای عشق ای روح الامین با من مدارا کن
مدارا كن با دستايي كه از آشفتگي خستهست
مدارا كن با چشمايي كه رو هر آدمي بستهست
مدارا كن شايد اين دل داره جون ميده تو غصه
مدارا كن كه حالش رو ديگه هيچكس نميپرسه
تهیه کننده: توپ تاپ