عکس نوشته حال آشفته + شعر
عکس نوشته حال آشفته + شعر ، شامل تصاویر و متن های زیبا و عاشقانه ای است که در مورد برخی از ناراحتی ها ، دلخوری ها و یا ناامیدی ها صحبت میکند ، ممکن است برای شما نیز تا به حال پیش آمده باشد که در بعضی از روز ها خود را بخاطر دلایلی معلوم آشفته و بی رمق یافته باشید ! در این مطلب از توپ تاپ گلچینی از همین تصاویر پروفایلی با مضمون (حال آشفته) تهیه شده است...
چرا باید چنین باشد
در آشفته بازار این دل خرلب
آمدی چرا باید چنین باشد
در آشفته بازار
این دل خراب رفتی
حال چنین است
در این آشفته بازار
این دل خراب
به یادتم
دلم آشفته چون گیسوی یار است
دلیل مستی ام از بوی یار است
به یک ایما دو عالم پیش پایش
چه رازی خفته در ابروی یار است
گر چه او گوید به من
هر دم سخت آشفته رویم
از برایش
اما من به او گویم
زما آشفته تر ان کسیست
که نیست چیچ کس همدمش
حتی خدای
زما آشفته تر آن کسیست
که ندارد آن بالا خدایی در سرش
زما آشفته تر ان کسی ست
که خود گوید به او که من آشفته ام
اما این را بدان که من
نه آشفته نه پریشان
چرا که هم دارم
خدا بالا سرم
و هم دارم ستاره اندر برم
رضا ی من به توست
آشفته حالان را دریاب
بخت تو می شوم لیلا
شاخ و شانه می کشم
به بردباری و برنایی
ببخشایم اگر رجز خوانم
تک به تک رو به هم
گام به گام عشق
با تو می مانم لیلا
خرابات را می بینم
هر دو چشمم ناباور
با تو نازنین لیلا
آشفته حالم دم به دم از لحظه های انتظار
بس که شمارش می کنم این لحظه های بی شمار
آیا رسدروزی به کام این روزگار تلخ من
آیا شود روزی تمام دلتنگی این قلب من
شاید رسدروزی که من مشتاق وبی تابت شوم
شاید به هر لبخند تو روزی گرفتارت شوم
گرچه امیدم نا امید از سختی این بخت من
اما شود روزی که من خوابم در آغوش تو گل
دلم میگیرداز ابری که میگرید
دلم ناخواسته گریان است
خدایااین دل من از چه آشفته است!
تا که الان؛ به تصویر میکشیدم
جوابم را نداد!
حال خواهم که نویسم به قلم
مینویسم...مینویسم
خدایا این چه رسمیست!
خدایا این چه آشفته بازاریست!
دلا سنگ؛همه غافل؛همه سرگشته و حیران
همه گم کرده اند نام خدا را
یکی میگوید از بی یاری وتنهاست
یکی میگوید از بی پولی دنیاست
همه سرگشته و حیران بی تو..
از تمام آرزوهایم، فقط او مانده است
یک دل خونین و یک یار پری رو مانده است
در دل آشفته بازار زمانه لااقل
شکر ایزد این بُتِ آشفته گیسو مانده است
لشگر غم دوره ام کردند و در دستم فقط
تیر مژگان و دو تیرانداز ابرو مانده است
خانه ی رویا اگر ویران شد و بر باد رفت
شیشه ی عمر من آن چشمان جادو مانده است
گرچه گاهی با شَرَنگی نیمه جانم میکند
در بساطش چند پیکی نوش دارو مانده است
سحرگـــــاه است دل آشفته ام من
به يادش سالهاست نـا خفته ام من
چه دير است عشق اينك بر سر من
چه غمگين و چقدر دل مـرده ام من
آشفته ام و رنگ به رخسار ندارم
سرخورده از این یارم و دلدار ندارم
دیوانه چو از حال بدم گفت چه گویم؟!
جز شکوه از این یار دگر کار ندارم
تهیه کننده: توپ تاپ