ممکن است در بعضی از ایام سخت و یا طاقت فرسای زندگی ، درون تنهایی یا خلوت خودتان آهسته عبارت کوتاه (دیگه طاقت ندارم ) را زمزمه کنید ، ممکن است در بعضی از زمان ها و لحظات زندگی طاقت آدمی کم شود و بشدت کم صبر و کم حوصله شود ، در این بخش از توپ تاپ آلبومی از عکس نوشته های پروفایلی و متن های زیبا و جدید با موضوع دیگه طاقت ندارم تهیه شده است...

خدایا طاقت ندارم

عکس خدایا طاقت ندارم من

طاقت ندارم دیگه

طاقت دوریتو ندارم

ديگه طاقت ندارم ,انگاري دارم اشك بالا میارم
ديگه تحمل اين همه عذاب رو ندارم,
دلم ميخواد مثل بارون بهار ببارم ديگه عاشق نميشم
دلم ميخواد مثل ديوونه ها در به در شم
ديگه دل به غريبه نميدم
, دلم ميخواد هرچي از دنيا گرفتم پسش بدم
ديگه دست به دست عشق نميدم
, كه بخوام مثل حالا پسش بدم
ديگه به خاطر كسي غرورمو لهش نميكنم
, كه مجبور بشم مثل امروز نفرين بارش كنم
ديگه تو دادگاه دلم خنده رو حروم ميكنم
آخه نميخوام به اشك تو چشام نامردي كنم

خدایا!
یه وقت خاری نره در پای یارم
اگه آهی ببینم تو نگاهش
مو که طاقت ندارم
یهو دیدی که مردم
میون شهر مو
گرگ و زالو زیاده
خدایا!
عشقمو یک لحظه هم تنها نذاری
اگه روزی ببینم ماه مو
میون زوزه گرگی اسیره
مو که طاقت ندارم
یهو دیدی که مردم

چون کشتی شکستم من
طاقت هیچ طوفانی ندارم
گلی هستم ولی خاری ندارم
سرا پا عشوه ونازی ندارم
طبیبی دارمودرمان ندارم
درون قلب خود ارام ندارم
کمانی دارمو تیری ندارم
شکست عشق را باور ندارم
چو فرعون دارمو موسی ندارم
چو فرهادیم و شیرین ندارم
خدایا من دگر طاقت ندارم
رسیده مرگ احساسی ندارم

بود و نبودنش را باور ندارم آن شب
دوری و رفتنش را طاقت ندارم آن شب
شاید که رفته باشد با دیگری نشیند
افسوس دیدنش را طاقت ندارم آن شب
روزی اگر که یارم هم نای غیر من شد
از ناله و نفیرم طاقت ندارم آن شب
روزی اگر به غیری دست محبتش داد
دست بریدام را طاقت ندارم آن شب
گر او نگاه من را بر جان خود نگیرد
من کور بودنم را طاقت ندارم آن شب
من از جنون عشقش آتش زدم خودم را
از سوزش درونم طاقت ندارم آن شب
گر عزم من نخواهد من عزم او نخواهم
اما نبودنش را طاقت دارم آن شب

دلم را بردی و طاقت ندارم
دمی از دوریت راحت ندارم
از آن روزی که دیدم چشم مستت
به چشمم تا سحرخوابی ندارم
=================
دو چشمان سیه دانی چها کرد
به آب دیده ما را مبتلا کرد
به آب دیده میگویم شب و روز
ندانستم که طوفانی به پا کرد

من به اين دوري چرا عادت ندارم
دوري از عشقِ تو را طاقت ندارم
سالها از رفتنت بگذشته اما
با خيالِ تو دَمي راحت ندارم
گفته بودي يارمي دلدارمي تو
مونسِ تنهايي و غمخوارمي تو
در كلاسِ عشق و درسِ عاشقانه
نقطه ي كانونيِ پرگارمي تو
بعدِ تو اين مدرسه ويرانه گشته
دل درونِ سينه ام غمخانه گشته
خاطراتِ لحظه هاي با تو بودن
در كتابِ شعر من افسانه گشته
من به اين دوري چرا عادت ندارم
دوري از عشقِ تو را طاقت ندارم
سالها از رفتنت بگذشته اما
با خيالِ تو دَمي راحت ندارم
آن نگاهِ آخَرَت بر ياد دارم
نامِ تو در هر دَمي فرياد دارم
روزها وُ ماهها بي تو بسر شد
سالها با يادِ تو دلشاد دارم
خانه ويران، دل پريشان شد كجايي
عاقبت يارَت پشيمان شد كجايي
دورِيَت آتش به جسم و جان من زد
مُردَم از اين دردِ بي درمان كجايي

ندارم بشنومت از این و اون
ببینم عکستو تو آلبوم عکس دیگرون
نمی تونم ببینم با همه مربونیتو
با منی که عمریه دیوونتم ،نامهربون
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم ؟
دیگه طاقت ندارم تو رؤیای کسی باشی
دنیای منی ، محاله دنیای کسی باشی
عمریه داد می زنم زیبا فقط مال منه
نمی تونم ببینم تو زیبای کسی باشی

سفر کردی تو از دیار من رفتی و برنگشتی
تو بگو چرا....
دیگه طاقت ندارم دیگه نا ندارم
تو بگو چرا....
غم چشمای تو بود غربت تنهایی من
تو بگو چرا....
بعد تو دل تنگی مال من شد
بعد تو ستاره ها سوختن
اشک چشمای قاصدک خشک نشد
تو بگو چرا....

تهیه کننده: توپ تاپ