عکس نوشته عاشقانه نیمه ی جانم
در این بخش از سایت توپ تاپ گالری عکس نوشته های عاشقانه ، دلپسند و زیبا با موضوع نیمه ی جانم تهیه و طراحی شده است که بیشتر مناسب برای عکس پروفایل و یا یک هدیه ی مجازی ست ، از عبارت کوتاهی با مضمون نیمه ی جانم اغلب برای ابراز علاقه کردن واقعی نسبت به معشوق و یا عزیزان استفاده می شود ، در ادامه همراه باشید...
تا وقتی به نیمه ی جانم رسیدم
با تو یکی شود
همیشه که از نیمه گمشده ام می نویسم
تو در شعرم می نشینی و حالا
درست ایستاده ای روبروی شعرهایم
و خاطرات خط خورده ام
را ورق می زنی
تا اولین نیم خط شعر من
تاآنجاکه با تو شروع می شود
شبیه بچه ها شده ام
وقتی که هیچ بهانه ای برای گریستن نیست
لابد چیزی برای شکستن هست
کاش نیمه جانم من بودی
تا می دانستی
نا تمامی من٬
به اندازه بی پایانی ناگفته ترین
حرف های دنیاست
و کاشگی دستانم تا همیشه جاری بود
تا روشنت می شد
که مرارت لبخند های کوچک من
مطلع مرگ نیست
بلکه غریوی ست خاموش
که بی ابتدای تو
به انتها رسیدن را
فریاد می زند
همه عمر برانم که چه کس یارم بود
شمع سوزان من و ماه شب تارم بود
غیر از این اشک چه کس همدم و غمخوارم بود
نیمه جان من چه کسی خواهد بود
اه این تن زچه در عالم بود
نیمه جانم
حیران لحظه های امید
در واپسین نفسهای کوچه
به دام سایه های تردید افتاده!
با شرم نگاه در انتهای مسیری ناپیموده
تقدیر را به مسلخ افلاک ; پیشکش کرده ... !!!
و من در پی طلوعی تازه ;
نفس زنان ; پنجره های شهر را
برای آغازی نو ;
به دعوت باران برده ام.
در تکرار قدمهای بنفشه ی بهاری
عطر پیکره ای از عشق
که با گلبرگهای یاس
آفریده ام را
به یاد تو با درخشش ستارگان
آذین بسته ام
شاید ; از نور فانوسی که روشن کرده ام
سایه ها را بلرزانی
بترسانی و تو نیز تکرار شوی
در بهاری که من رسته ام
در آغازی که گم کردم
نیمه خود را ... !!!
من نیمه جانم را زیر ویرانی آرزوهایم خاک کردم می گویند خاک دفینه خود را از خاطره ها می برد !! این را از مادرم شنیدم وقتی پدرم مرد...
نیمه جانم نیست
چه کسی بود بگو
به کجا رفت..
دران لحظه که من
به پریشان سحری
پی افکار خودم میگشتم
چه کسی میداند.
کمکی باید کرد
من دراندیشه خود جاماندم
مانده ام من به سکوت
که دراین راه خموش
شب تار و نگه من بیمار
یا که خویش. درهیاهوی زمان پنهانم.
نیمه ی جانم ، عمرم از نیمه گذشت تا که پیدا کنمت
تا که نیمِ دگرت که همه جان من است، جانم اهدا کنمت
ای که یک لحظه ز عمر، قسمت ما نشدی
تا همه چشم شوم که تماشا کنمت
ای که افسوس تو را همه شب آه کنم
وهم تصویر تو را نقشه ی ماه کنم
نیمه گمشده ام از زمانی که دلم از تو آگاه شده
قسمتم حسرت توست، سهم من آه شده
نیمه ی گمشده ام، من سوالی گیجم، پاسخی می خواهم
اینکه تو تنهایی، یا که من تنهایم
همه تقصیر من است، یا که تقدیر خداست؟
نیمه ی گمشده ام، سهمم از عشق کجاست؟
نیمه جانم همانی ست که ازصدهافرسخ پیداست
نیمه گمشده ما گم شدن عاطفه هاست
چه کسی میداند پس این گمشدِگی چه جهانی پیداست
گم شدیم وهمگی درپی گمشده خویش
چه سفرها،چه گذرها،چه ندیدن هاوناشنیدن ها راتجربه اندوختیم
های،ما گم شده ایم
آری ازخویش،ازخود،ازخداگم شده ایم
آن زمانی که دلی میشکند
پرپروانه ای ازسرشوق گُرمیگیرد
سینه ای میسوزد
ودگرقاصدکی قاصدخبرخوبی نیست
وقتی دستهای کوچک دخترکی بادسته گلی در دست
پشت چراغ قرمز ردنشدن ازانسان بودن
ازفرط سرمای زمستان بی حس است
ماگم شده ایم وقتی پسرک آتشی می افروزدهرچندخفیف
پای بساط واکسی،تاکمی گرم شویم و
شایدلحظه ای کوتاه درنگی بکنیم
تهیه کننده: توپ تاپ