شعر درمورد شادی و نشاط

شعر درمورد شادی و نشاط از مجموعه اشعاری است که می تواند تاثیری مثبت در روحیه خوانندگان بگذارد. شعر زیبای زیر توسط شاعر معروف، فریدون مشیری در ارتباط با شادی و نشاط سروده شده است. شعر زیر در قالب شعر نو دارای توصیفی بسیار زیبا می باشد.


شعردر مورد شادی و نشاط

غم دنيا نخواهد يافت پايان

خوشا در بر رخ شادي‌گشايان

خوشا دل‌هاي خوش، جان‌هاي خرسند

خوشا نيروي هستي‌زاي لبخند

خوشا لبخند شادي‌آفرينان كه شادي رويد از لبخند اينان

نمي‌داني- دريغا- چيست شادي

كه مي‌گويي: به گيتي نيست شادي

نه شادي از هوا بارد چو باران كه جامي پر كني از جويباران

نه شادي را به دكان مي‌فروشند كه سيل مشتري بر آن بجوشند

چه خوش فرمود آن پير خردمند وزين خوشتر نباشد در جهان پند

اگر خونين دلي از جور ايام « لب خندان بياور چون لب جام»

به پيش اهل دل گنجي‌ست شادي كه دستاورد بي‌رنجي ست شادي

به آن كس مي‌دهد اين گنج گوهر كه پيش آرد دلي لبخندپرور

به آن كس مي‌رسد زين گنج بسيار كه باشد شادماني را سزاوار

نه از اين جفت و از آن طاق يابي كه شادي را به استحقاق يابي

جهان در بر رخ انسان نبندد به روي هر كه خندان است خندد

چو گل هرجا كه لبخند آفريني به هر سو رو كني لبخند بيني

چه اشكت همنفس باشد، چه لبخند ز عمرت لحظه لحظه مي‌ربايند

گذشت لحظه را آسان نگيري چو پايان يافت پايان مي‌پذيري

مشو در پيچ و تاب رنج و غم گم به هر حالت تبسم كن، تبسم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

در مورد شادی و نشاط اشعار کوتاه و بلندی در قالب اشعار سنتی، نو و غیره سروده شده است.

به لب خندان ولي در دل اسيري
به سالت كم ولي در چهره پيري
همان خنده كليد ره گشايي است
وليكن اخم آن راه جدايي است
هر آن گه از بلا آزرده گشتي
دلت را پر بده در كوه و دشتي
فرو رفتن درون حصرت و غم
كند روزي برايت اندك و كم
چرا سنگش به سينه ميزني تو
چرا دائم دچار ماتمي تو
مگر از غم نصيبي برده بودي
مگر از ميوه اش تو خورده بودي
وليكن شادي اندر زندگاني
شود سرمايه اي تا در نماني
كند اين شادي عزمت را دو چندان
شوي دائم به جاي غم تو خندان
شود صدها فرشته بنده تو
شود دل ها اسير خنده تو
از اين جا راه تو هموار گشته
از اين شادي دلت بيدار گشته
بلي اين شاديت مشكل گشايي است
بلي اين راه ، آن راه خدايي است
پس اين شادي همان تك راز بوده
در رحمت به سويت باز بوده

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شعر در مورد شادی و نشاط جایگاه ویژه ای در ادبیات ما دارد و شعرهای بسیاری در این زمینه توسط شاعران خوش ذوق و قریحه ی ایرانی سروده شده است.

ز تو اي خدا نکردم من بي حيا حيايي

همه من وفا بديدم تو هميشه بي وفايي
مگر وقت راز و نياز من است

که آشوب اين مرغ دل در تن است
دل چو بستي روي هر بي سرو پا

کرده اي بازش سوي يکتا خدا
تا که بشنيدي اذان از جا بخيز

کن وضو بهر نمازت اي عزيز
شاد بودن با گنه غم را بيافزايد ولی

از گنه گر کم کني شادي فزون تر ميشود

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بسیاری از اشعار سروده شده در مورد شادی و نشاط با کلامی زیبا و دلنشین سروده شده اند.

پاي خود را از گليم ديگران بيرون بكش
دست خود از آستين اين و آن بيرون بكش
خود قلم در كف بگير و نقش تازه خلق كن
سر نوشتت را ز دست آسمان بيرون بكش
برتري از هركه هست و بهتري از هر چه بود
روح را از بردگي ناكسان بيرون بكش
من نمي گويم ننوش از آب انگور حيات
جام خود از محفل نعره كشان بيرون بكش
غم نباش و مردمان را پاي بند خود نكن
مثل شادي رقص از پير و جوان بيرون بكش
دشنه داري دشمنان دوست را گردن بزن
تيغ نامردي ز كتف دوستان بيرون بكش
سخت مي گيرد جهان بر مردمان اهل حق
حق خود را از دهان هفت خوان بيرون بكش
پرچم آزادگي آسان نمي آيد به كف
تاج را از پنجه شير ژيان بيرون بكش
مرد باش و نان بازوي خودت بر سفره نه
نمره مي خواهي ز برگ امتحان بيرون بكش
زندگي چندان نيرزد كه به ذلت تن دهي
جان خود را از جهان غافلان بيرون بكش
طالب شهر يقيني همنشين عشق باش
پاي دل را از گل حدس و گمان بيرون بكش
نيست هر شيرين لبي شايسته دلداريت
قلب خود از زير پاي دلبران بيرون بكش
تا به كي حرف دلت در سينه پنهان مي كني
عشق را از پشت پستوي دهان بيرون بكش

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اشعار سروده شده در مورد شادی و نشاط از احساسات عمیق و درونی شاعر سرچشمه می گیرد. گاهی این اشعار با مفاهیم احساسی همراه است.

تو بگو دريا که ما دريا شويم

تو بگوکه راه! خاک پا شويم

تو بگو يادي ز دريايي شدن

چشمه اي در کنج هر صحرا شويم

تو بگو شادي بياور بهر ما

خندهاي بر روي آن لب ها شويم

بادها مي وزد اينجا توبيا

تا از اين قفس تن رها شويم

شب شکستن مهر خوبي ها شده

تو بيا سرگشته شب ها شويم

گفته اند تا تو نيايي بهر ما

قطره اي بايد که ما دريا شويم

چشم ما در انتظار است شب وروز

تو بيا تا قبله ي ترسا شويم

خواب بر چشمم نمي آيد بيا

پادشاه شهر روياها شويم

من ننوشم مي ز دست ساقيان

تو بيا تا مست ودل شيدا شويم

هر کسي گويد چقدر تو بي کسي

تو بيا با همدگر تا ما شويم

نيست در مجلس ما هيچ بزم

تو بيا تا ماهم پيدا شويم

نيستم من شهره هر عام وخاص

تو بيا تا شهره ي دنيا شويم

هر دو عالم بي تو برمن هيچ نيست

تو بياتا عالمي والا شويم

نيست بي تو هيچ زيبايي زمن

تو بيا تا عالمي زيبا شويم

هيچ کس بر قدر خويش اگاه نيست

توبيا تا قيمت بالا شويم

يوسف گم گشته اي اي نازنين

تو بيا از وصل تو بينا شويم

بوي وصل تو کجا آيد به گوش

تو بگو تا جملگي آنجا شويم

اين تن خاکي، دلبسته به خاک

تو بيا از خاک و تن جدا شويم

گر چه اينجا آدم وحوا بوده اند

تو بيا تا سوي آن يکتا شويم

من همين امروز مي باشم به جا

تو بيا با همدگر فردا شويم

در خرابات هم خبرازعشق شد

توبيا تا عاشقه يکجا شويم

گشت مجنون در غم ليلي چه جور

تو بيا مجنون با ليلا شويم

من نمي ترسم زدست دشمنان

تو بياکه هر دو بي پروا شويم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شعر در مورد شادی و نشاط بیان کننده زیبایی های زندگی و شادی های آن می باشند که دارای تاثیری عمیق بر خوانندگان هستن. این اشعار خاص را می توان در قالب شعر نو با زیبایی و توصیف هر چه زیباتر مشاهده نمود و از خواندن توصیف های زیبای آنها لذت برد.

تهیه کننده : توپ تاپ

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...