شعر عاشقانه درباره فال قهوه
شعر عاشقانه درباره فال قهوه از جمله اشعاری است که می توان آن را در قالب شعر نو با زیبایی هرچه تمام تر مشاهده نمود. بسیاری از اشعاری که در ارتباط با فال قهوه سروده شده اند خود قهوه را توصیف نمی کند و به طور کلی می توان گفت شعر درباره قهوه بیشتر به اشعار عاشقانه و احساسات پهلو می زند.
شعر عاشقانه درباره فال قهوه
شبیه جرعهای از قهوه یخ کرده میمانی
که بعد از سالها ماسیده باشد توی فنجانی
همانقدر آشنا اما همان اندازه هم مبهم
که از فنجان تو نوشیده باشم فال پنهانی
تو را نوشیدهام فنجان به فنجان و نفهمیدم
که از فنجان چندم نقش فالم شد پریشانی
نمیخواهم بماسد قهوه چشمت ته شعری
که مدتهاست فال شاعر آن را نمیخوانی
تو فنجان نگاهت را پر از شیر و شکر کن تا
کمی شیرین شود این بیت تلخ و بغض طولانی
که میخواهم بنوشم کنج دنج کافه، فالم را
همان فالی که تو یک جرعه یخ کرده از آنی
~~~~~✦✦✦~~~~~
شعر فرصتی برای نشان دادن احساسات شاعر با استفاده از پدیده های اطرافش از جمله قهوه می باشد. قهوه به دلیل ویژگی های خاصی که دارد از جمله تلخی، رنگ تیره و سبک نوشیدن آن در کافه ها مورد توجه بسیاری از شاعران قرار گرفته است و بسیاری از اشعار سروده شده در این زمینه دارای مضامین عاشقانه می باشند.
در کوچههای خسته این دل قدم زدی
با یک نگاه فاصلهها را بههم زدی
وقتی درون کافه نشستی کنار میز
گفتی دوباره عاشقی و حرف کم زدی
آنگاه با نگاه به فنجان قهوهام
فالی برای لحظهی تنهاییام زدی
خواندی تو قصهی ته فنجان قهوه را
من را کنار یک زن عاشق رقم زدی
~~~~~✦✦✦~~~~~
اشعار عاشقانه ای که در ارتباط با فال قهوه سروده شده اند از احساسات درونی و عمیق شاعر سرچشمه گرفته اند. مجموعه این اشعار که در قالب شعر نو، سنتی و غیره سروده شده اند هر خواننده ای را تحت تاثیر قرار می دهد.
هی تلخ میشود ته فنجان نگاه تو
در گیر و دار عصر خیابان نگاه تو
هی چرخ میزند پی آن فال لعنتی
تعبیر میشود وسط آن نگاه تو
عکس درون فال به اندوه میرسد
تصویر او که رفت میان نگاه تو
در انعکاس نور نئونهای لعنتی
هی غرق می شود ته فنجان نگاه تو
طعم غلیظ قهوه آخر گرفته است
تلخ و سیاه، خسته و بی جان نگاه تو
~~~~~✦✦✦~~~~~
اشعار عاشقانه سروده شده در ارتباط با فال قهوه جایگاه ویژه ای در ادبیات ما دارد و در این زمینه اشعار کوتاه و بلندی توسط شاعران خوش ذوق ایرانی سروده شده است.
شعر نو درباره فال قهوه
فنجون قهوه تو، از اشک پر نکن، رو میز کافهها دنبال من نگرد
از قهوههای تُرک بوئی نمیبری، دنبال رد پا تو فال من نگرد
این قصه کهنه شد، این عشق دیگه مرد، برگشتی و کسی دیگه تو کافه نیست
برگشتی و کسی اینجا نمونده و از دیر کردنت هیشکی کلافه نیست
فنجون فال تو از اشک پر شده، رو میز کافهای که باورت نکرد
دیوونگی نکن، تو فکر من نباش، دنبال من نیا، دنبال من نگرد
~~~~~✦✦✦~~~~~
بسیاری از اشعار سروده شده در ارتباط با فال قهوه که دارای مفاهیم عاشقانه می باشند می تواند مرحمی برای درد عاشقان باشد. شعر زیبای زیر از پشیمانی و حرف های نگفته عاشق سخن می گوید.
درست مثل فنجان قهوه
که ته میکشد
پنجره
کمکم از تصویر تو
تهی میشود
حالا من ماندهام و
پنجرهای خالی و
فنجان قهوهای
که از حرفهای نگفته
پشیمان است
~~~~~✦✦✦~~~~~
بسیاری از اشعاری که در ارتباط با قهوه سروده شده است از چشم انتظاری عاشق سخن می گوید و شاعر این احساس زیبا را در قالب شعری زیبا می سراید.
اگر میدانستی جایت
سر میز صبحانه چقدر خالی است
و قهوه
منهای شیرینزبانی تو
چقدر تلخ
من و این آفتابِ بیپروا را
آنقدر چشمانتظار نمیگذاشتی
قهوهات دارد سرد میشود
و طاقت آفتاب نشسته بر صندلیات طاق.
~~~~~✦✦✦~~~~~
مجموعه اشعار عاشقانه سروده شده در ارتباط با فال قهوه احساسات زیبا و عاشقانه را در قالب شعری کوتاه با بیانی دلنشین و ساده بیان کرده اند.
نمی توانم زیست بی تنفس هوایی که تو تنفس میکنی
و خواندن کتابهایی که تو میخوانی
و سفارش قهوه ای که تو سفارش میدهی
و شنیدن آهنگی که تو دوست داری
و دوست داشتن گلهایی که تو میخری
~~~~~✦✦✦~~~~~
قهوه از نوشیدنی های پر رمز و رازی است که ایده ای خلاقانه برای سرودن اشعار متفاوت و زیبا می باشد.
تمام سالهایی که
جوان صدایم میکردند
فصل جفتگیری سگهای زرد بود
این فصل ادامه دارد
میروم عطاری
حنا و قهوه و روناس میخرم
با رنگهای طبیعی شروع میکنم
رنگ کردن
موهای بلندم را
~~~~~✦✦✦~~~~~
قهوه برای بسیاری از ما آدم ها چیزی بیشتر از یک نوشیدنی می باشد. از این رو بسیاری از شاعران خوش ذوق توانسته اند اشعاری با مضامین بسیار زیبا را در قالب شعرهای نو و غیره بیان کنند.
کارول در ورشو زندگی میکند
همسایهها نمیدانند چهکاره است
برای یک مجلهی کم تیراژ ادبی
داستانهای مصور میفرستد
قهوهاش را که هم میزند
قاشق چایخوریاش را در میآورد
صورت کشآمدهاش را در آن نگاه میکند
لبخندی احمقانه میزند
خوشش میآید
ته فنجانش روی کاغذها جا بیاندازد
گاهی رادیو را روشن میکند
کمی گوش میدهد
میگوید آشغالهای لعنتی
دوباره خاموش میکند
میگرن که سراغم میآید
آنجا پرسه میزنم
بیآنکه روحش خبر داشته باشد
از پنجرهی او
یک مسافرخانهی قدیمی پیداست
آدمهایی که همیشه با چمدان در رفت و آمدند
نمیدانم
کارول هم میگرن دارد یا نه
شاید اکنون روی کاناپهی من لم داده
بیآنکه روحم خبر داشته باشد
پرده را کنار میزنم
از پنجرهی من چه چیزی پیداست؟
~~~~~✦✦✦~~~~~
اشعار سروده شده در ارتباط با قهوه و فال قهوه غیر از مضامین عاشقانه می تواند مفاهیم دیگری را بیان کند.
شعر نو
روزی هزار دفعه میگوید:
باید برگردم. اینجا کسی به کسی رحم نمیکند،
آنجا، آنجا مهر است و گرما و …
آنگاه سکوت میکند
میپرسم: آنجا؟
آنجایی که میگویی کجاست؟
به جایی اشاره میکند
چهرهاش از هر نقشی خالیست
و دیگر چیزی نمیگوید.
دستش را میگیرم
به کافهای میرویم
میزی در گوشهی کافه انتخاب میکنیم
برایش قهوه سفارش میدهم
و آب برای خودم.
به عربی با او حرف میزنم
و آب روی قهوهاش میریزم
برآشفته میشود دیوانه شدهای؟
سعی میکند آب را
از قهوه جدا کند
سعی میکند.
سعی میکند آب را به آب برگرداند.
~~~~~✦✦✦~~~~~
بسیاری از اشعاری که در ارتباط با قهوه سروده شده اند احساسات عمیق عاشقان را در قالب اشعاری زیبا به خواننده منتقل می کنند.
از صدای تو خوشحال میشدم
که از گلوی گنجشک کوچکی بیرون میپرید
با آن قهوهام را میخوردم
سیگارم را میکشیدم
و پرواز میکردم
~~~~~✦✦✦~~~~~
تهیه کنند : توپ تاپ