شعر زیبا درباره خودکشی
شعر زیبا درباره خودکشی از دردناک ترین و غم انگیزترین اشعار سروده شده توسط شاعران ایرانی می باشد. شعر نو سروده شده با این مضمون توسط شاعران جوان ایرانی از احساسات عمیق آنها سرچشمه می گیرد. این اشعار دارای زیبایی خاصی هستند در عین حال می توانند احساسات هر خواننده ای را تحت تاثیر قرار دهند.
شعر زیبا درباره خودکشی
حالا که دنیا ما رو از هم جدا کرد
باید به رسم پروانه ها خودکشی کرد
حالا که قلب ما با هم نمی مونه
ته فنجون ما با هم نمی خونه
باید به احترام از هم جدا شیم
باید تسلیم تصمیم خدا شیم
بذار پایان ما با گریه امضا شه
به نفع هر دوتامونه بگو باشه
به نفع هر دومونه گرچه می دونم
غمت مثل خوره می افته به جونم
می دونم رفتنت خیلی برام سخته
می دونم هرکی با تو باشه خوشبخته
می دونم سخته اما با خودت لج کن
سر همین دو راهی راهتو کج کن
نمیگم من خودم احساسمو کشتم
نمیگم بعد تو خالی شده پشتم
نمیگم تا ابد یادت نمی افتم
فقط میگم جدایی رو پذیرفتم
از اینجا تا ته دنیا خداحافظ
آهای دلتنگی فردا خداحافظ
یه خواهش میکنم حرف منو گوش کن
تموم خاطره هامو فراموش کن
بسیاری از اشعار سروده شده از جمله شعر نو مرتبط با موضوع خودکشی غم و اندوه و خلاء نبودن عزیز از دست رفته را در قالب کلامی زیبا بیان می کند و مرحمی برای درد افرادی است که عزیزشان خودکشی کرده است.
وضع ما در گردش دنیا چه فرقی میکند
زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی میکند
ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب
وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی میکند
سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی میکند؟
یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد
تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی میکند
هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه من با خیابانها چه فرقی میکند
مثل سنگی زیر آب از خویش میپرسم مدام
ماه پایین است یا بالا چه فرقی میکند؟
فرصت امروز هم با وعده فردا گذشت
بی وفا! امروز با فردا چه فرقی میکند
اشعار سروده شده در ارتباط با خودکشی هر خواننده ای را تحت تاثیر قرار می دهد. بسیاری از شاعران احساس فردی که قصد خودکشی دارد را با بیانی زیبا در قالب اشعار کوتاه خلق کرده اند.
شعر زیبا درباره خودکشی
تنش بوی مرگ می داد
خودش را از بالای پل
در عمیق ترین نقطه
رود سپید انداخت
دلش می خواست
جسدش به دریا برسد
شاید پاک شود
گناه اش
هر نخ سیگار
که از تنش جدا می شد
نفس شاعر افسرده ای را
کبود می کرد
و می ترکاند یکی، یکی
شش هایش را
او را به تدریج اجبار
به خودکشی می کرد....
بسیاری از شاعران مرگ را درمان بسیاری از دردها توصیف کرده اند. شعر زیبای زیر توجه هر خواننده ای را به خود جلب می کند.
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
ناگهان میآید و در سینه میلرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان میکند
با من از این هم دلت بیاعتناتر خواست، باش
موج را برخورد صخره کی پشیمان میکند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرتکِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان میکند
اشک میفهمد غم افتادهای مثل مرا
چشم تو از این خیانتها فراوان میکند
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بیدرمانشان را مرگ درمان میکند
در بسیاری از اشعار ایرانی که در ارتباط با خودکشی سروده شده است، یاس و نا امیدی انسان را از زندگی به زیبایی بیان می کند.
موچم رو می گیرم تویه دستم
رگمو حس می کنم زیر انگشتم
پس هستم
تیغ تیز، توببر دستمو، تا بمیرم
من نتونستم، انتقامم رو از این دنیا بگیرم
پس باختم
کف اتاق من پر شده از خون سیاه
تو یه قاب پنجرم، نه ستاره هست، نه ماه
منو ببین تو ای خدا
بوی مردن می گیره تنفسم
من نگاه رو به خیالت می دوزم
در انتظار هیچکسم
دست منو بگیر خدا، منو ببر از این زمین
منو رها کن از خودم، جون منو بگیر، همین
منو ببین، منو ببین
بسیاری از شاعران احساس پشیمانی و پریشانی پس از خودکشی را در اشعار نو با کلامی زیبا و دلنشین بیان کرده اند و امید به زندگی را به زیبایی به مخاطب منتقل می کنند.
شعر نو زیبا درباره خودکشی
دوست من کمی صبر پیشه کن
خودکشی رو فراموش
به حال و روز مادر اندیشه کن
عزیزی که رفت
چشم امیدش تویی
دستش از دنیا کوتاست
تنها امیدش تویی
به خودکشی فکر نکن
رفتن تو
غصه هاش افزون می کنه
عذاب روحش زیاد
مادرتم که داغون می کنه
من کنارت می مونم
احساس تنهایی نکن
دستاتو گرفتم
هیچوقت رهات نمی کنم
بیا پنج شنبه ها رو از هفته جدا کنیم
خیرات بدیم به عشق عزیز رفته
هر چی ثوابه
سوی روح پاکش راهی کنیم
شعر درباره خودکشی از احساسی ترین اشعاری است که در ادبیات ما جایگاه ویژه ای دارد و اشعاری که در ارتباط با خودکشی سروده شده اند گاهی احساس یاس و نا امیدی را بیان کرده اند و گاهی به صورت پند و اندرز سروده شده اند.
خودکشی می کنیم
تو با سیگار...
من هم با غبار..
لعنت بر این زندگی نکبت بار...
وقتی بچه بودیم
تنها دغدغه ی مان،
شکستن نوک مدادمان بود
نگرانی مان هم تراشیدن...
در نهایت، تمام شدن...
اما
روزگار حالا
چه بی رحمانه هر لحظه
می شکند و می تراشدمان
تا تمام امان کند...
و ما
چه با حسرت و آه
تماشا می کنیم تمام شدنمان را...
شعر درباره مرگ یکی از پدیده های خوفناک هستی در تمام دوران ها می باشد و دغدغه بسیاری از شاعران بوده است. بسیاری از اشعار چشم انتظاری بازماندگان و غم و اندوه آنها را پس از مرگ عزیزان با کلامی زیبا بیان می کنند.
رو به روی تردید
پا به پای حسرت
بی سرو سامان توام
مست و پریشان توام
چشم به راه چشمت
تو کجایی دم عیدی
که بهارم نگران است
سبزه سفره هفت سین دق کرد
ماهی در دلتنگی یک تنگ جان داد
بی تو امسال منو تحویل سال
چه خیالات محالی
به نوروز بگویید که آفتابی نشود
دور و ور خانه ما
که بهار درواز نگار
خودکشی دلخوشی یک سال است
با تو خوشحال
بی تو پژمرده و بیمار
بودن و نبودنت
مرز مرگ و زندگیست
مرز خشکیدن و سرسبزی هاست
مرز بدبختی و خوشبختی هاست
بی تو این سال جدید
با چه رویی بر در خانه ما می آید
سفره هفت سینی
که سین سینش
سکته ساکت هر ثانیه ساعت سرگرانیست
دلخوشی هایم در جای خالیت دفن می شوند
بی تو تحویل سال
تحویل یک سال پر از دلتنگیست
یک سال که نیامده دق کرده
به نوروز بگویید
از همان راهی که آمد برگردد
در این خانه کسی
منتظرش نیست..
بی تو امسال که هیچ
هیچ سالی تحویل گرفتنی نیست
تو باشی همه ی سال عید است
بی تو از عید نوروز و بهار
از تقویمی که قرارست
بی تو سر بشود
از لحظه تحویل سال می ترسم
نویسنده : سعید شکری