عکس نوشته دل به دریا زدن
عکس نوشته دل را به دریا بزن، اغلب در مورد آدم هایی صحبت میکند ، که برای کارهای دشوار تصمیم گیری می کنند ، این گونه افراد همیشه میگن شد،شد نشد هم نشد ، عکس نوشته دل به دریا زدن در مورد کسانی صحبت میکند که صاحب یک زندگی ریسک پذیر هستند ، در این آلبوم از سایت توپ تاپ عکس نوشته ، و شعر نوشته های زیبا و جدیدی در رابطه با همین موضوع تهیه دیده شده است که در ادامه شاهد خواهید بود...
همراه تو گشتم من همپاي، دمي نيستي
گر راه به دل بردي همدل تو كمي نيستي
من تا لب دريايِ، دل برده ام ات، ليكن
دريا زدن دل را يكدل تو همي، نيستي
دريا دلي دل را دلدادگي شرط است
در بيم امواجي! تو همدلمي؟ نيستي!!
راز دل خود را من در آن شب طوفاني
گفتم به لبانت ليك، همرازٍ غمي نيستي؟
شايد كه همان بوسه تبديل به نفرت گشت
چون ارزش اين دل را قائل تو كمي نيستي
پروانه اگر سوزد در آتش عشق شمع
اين جاذبه عشق است،تو عاشقمي؟ نيستي!
شمع و گل و پروانه افسانه شدند در عشق
در بازي دلها تو، دل را صنمي نيستي؟
بيا دل به دريا زدن كاره ماست
بزار دستاتو توي دستاي من
بيا قول ميدم كه بي راهه نيست
ته جاده اي توي حرفاي من
بيا رود باشيم باهم بريم
كه آغوش دريا فقط جاي ماست
اگه غيره دريا بره راهمون
تهش گم شدن توي مردابهاست
فقط قدر يك بيت بامن بمون
كه هرچي غزل هست بريزم به پات
تو خيلي بزرگي منُ عفو كن
كه تو قلبه كوچيكه من تنگه جات
بيا دل به دريا زدن كاره ماست
بزار دستاتو توي دستاي من
بيا قول ميدم كه بي راهه نيست
ته جاده اي توي حرفاي من
از کدام راه گریخته ای از من
که تمام خطوط هوایی و زمینی را
گشته ام و پیدایت نیست..
نگو که دل به دریا زده ای نه!
این رسمش نیست..
دل به دریا زدن یعنی
دلت با من
میلش نیست... .
دل به دریاها بزن
از عشق بگو زیبای من
به هر کجا روی کنار توام
ماهی قرمز من
تنگ بلور جای تونیست
دل به دریا زدن مقصد توست
خانه شیشه ای ات دریانیست
خوب من ساده من
ماهی قرمز من
کاش از تنگ بلور
دل دریایی تو
راه دریای دلم میپیمود
سر ز پا نشناختن،
زندگی را باختن،
برای دلخوشی،
در نیستان تاختن،
دل به دریا زدن و با موج ها آمیختن،
از شلوغی ها گریزان گشتن و کلبهٴ تنها شدن را ساختن.
ساده بودن شاد بودن
از سر مستی،حکایت گفتن واینک،نگاهی بر نگاهِ مهربانی دوختن.
دست در دست جاده
گذر از حوصله ی شهر گذر از زخم ها،دردها
در اندیشه ای سبز، دل سپردن
دل به دریا زدن
کمی شبنم،کمی مه نارنج منتظر است
بوی خوش اقاقی فریاد می زند
آرام می گیرد این تن خسته
در خیسی دشت دسته دسته ستاره
پشته پشته ابر باز باران
باز بوی آتش و دود در بیشه ای سبز
و اندیشه ها که در این سکوت آرام می گیرد.
چه خواب هایی که آسوده می شود
و در فردایی بهتر به رویا می پیوندد
رویا را به خاطر بسپار.
از زیستن بی تو مگو زیستن این نیست
ورهست به زعم تو به تعبیر من این نیست
از بویش اگر چشم دلم را نگشاید
یکباره کفن باد به تم پیرهن این نیست
یک چشم به گردابت و یک چشم به ساحل
گیرم که دل اینست به دریا زدن این نیست
تو یک تن و من یک تن از این رابطه چیزی
عشق است ولی قصه ی یک جان دو تن این نیست
عطری است در این سفره ی نگشوده هم اما
حون دل آهوی ختا و ختن این نیست
سخت است که بر کوه زند تیشه هم اما
بر سر نزند تیشه اگر کوهکن این نیست
یک پرتو از آن تافته در چشم تو اما
خورشید من - آن یکتنه صد شب شکن - این نیست
زن اسوه ی عشق است و خطر پیشه چنان ویس
لیلای هراسنده ! نه ، تمثیل زن این نیست
دنیای کوچک تنگ انگیزی وسوسه دل به دریا زدن هر ماهی ست.
تهیه کننده: توپ تاپ