شعر نو زندگی کوتاه است
شعر نو زندگی کوتاه است از اشعار سروده شده شاعران مشهوری موجود است که با بیانی زیبا به توصیف فلسفه زندگی و مغتنم شمردن فرصت های موجود پرداخته اند. مضمون اشعار زندگی کوتاه است علاوه بر کوتاه مدت بودن زمان زندگی تشویق به نیکی و مهربانی و دوست داشتن نیز دارند. علاوه بر شعر نو زندگی می توان اشعاری را در قالب سنتی و از شاعران مشهور با مفهوم کوتاه بودن زندگی مشاهده نمود.
شعر نو زندگی
زندگی کوتاه است
زندگی
در همان کوتاهی زیباست
در همان کوتاهی است که من
باید انسان باشم
که تو باید انسان باشی
او انسان باشد
و ایشان انسان باشد
کودکی کوتاه است
نوجوانی کوتاه
وقت کوتاه است
برخیز
برخیز و انسان باش
دست بردار
از آن همهمه وهم انگیز
باز کن چشم
باز کن گوش
ببین
مادران در راه اند
خواهران در راه
همسران منتظرند
شوهران دل نگران
زندگی کوتاه است
راه پرپیچ
دست بردار
از این نغمه بی خبری
پندار مکن
کر همه سرتری
ماه می بیند
حتی در شب
در تاریکی
تا عمق زمین
بگذار به آواز بخوانند
سرود رهایی
بلبلان در پرواز
بگذار با گلاب بشویند
خون پرنده آزادی
در مهتاب
عمر زود می گذرد
یاد در تاریخ می ماند
بردار قلم
بنویس چند خطی
از پیکر تاریخ
بر صحن عدن
شعر نو زندگی کوتاه است
نفسم حکم کند زندگی جدی است
زندگی تپش ثانیه هاست
زندگی در لحظه است
لحظه آمدن تا رفتن بس کوتاه است
مثل یک رعد و برق
مثل یک صاعقه است
زندگی یک نور است
که خداوند داده است
تا تو گمراه نشوی
از راه بیراه نشوی
نور او وجدان است
همیشه بیدار است
همیشه هوشیار است
او هست پیامبر درون
با وجود او نیستی سرگردون
نفسم حکم کند زندگی جدی است
یک نفس غفلت تو
مثل آدم شوی تو
که هزار سال سرگردان شد روی زمین
مراقب باش لحظه لحظه ات را همین
شعر زندگی کوتاه است از صائب تبریزی
ما نقش دلپذیر ورقهای سادهایم
چون داغ لاله از جگر درد زادهایم
با سینه گشاده در آماجگاه خاک
بیاضطراب همچو هدف ایستادهایم
بر دوستان رفته چه افسوس میخوریم؟
با خود اگر قرار اقامت ندادهایم
پوشیده نیست خرده راز فلک ز ما
چون صبح ما دوبار درین نشاه زادهایم
چون غنچه در ریاض جهان، برگ عیش ما
اوراق هستی است که بر باد دادهایم
ای زلف یار، اینهمه گردنکشی چرا؟
آخر تو هم فتاده و ما هم فتادهایم
صائب زبان شکوه نداریم همچو خار
چون غنچه دست بر دل پر خون نهادهایم
شعر نو زندگی که در قالب فرصت های کوتاه و عمر زودگذر سروده شده اند به غنیمت شمردن فرصت ها و استفاده از مواهبتی که پیش روی انسان می باشد نیز اشاره دارند.
شعر نو زندگی و فرصت های کوتاه
چهار رقم و دو ممیز
ثبت می کند تاریخ تولد شعری دوباره را
و جای قدم های تخیلم
خراب می کند
منظره سپید دشت های پوشیده از برف برگ های دفترم را
زمستان آخر در راه است
بهار پاک خواهد کرد تخیل مرا از ذهن زمان
و من فراموش می شوم
تو فراموش می شوی
و همه چیز تمام می شود با آغاز بهار
فرصت اندیشیدن چه کوتاه است
شاید به فاصله یک بارش برف و تابش آفتاب
شعر نو زندگی
زندگی زیباست
به اندازه یک گل
به اندازه یک قطره آب
به اندازه یک نامه پر راز و نیاز
به اندازه حرف های نماز
به اندازه خاکستر هجران قسم
به اندازه تو به اندازه من
به اندازه یک باد
به یک ابر سپید
به اندازه دریای پر از مروارید
به اندازه عشق
به پهنای بهشت
به اندازه یک قطره شبنم
شب ناز
به اندازه قلبی که برآورد بر او دست نیاز
به اندازه هر بار نگاهت بر ماه
سرود باران
شب های سیاه
به اندازه خورشید
ستاره باران
شکوه یزدان
به اندازه صد سال صبوری با اشک
به اندازه یک بار طلوع ایمان
شعر نو زندگی
چرخش عقربه ها
گذر از ثانیه بر ثانیه ها
نقطه ساکن آغاز
کجاست
اولین بود
کجا حادث شد
از تخیل خالی ست
صحبت از آن
شدن
یک جهان پنهانی ست
چه نفس ها
خفته
چه تپش ها بی ضرب
گذر از کوچه تنهایی نیست
شب سرد انگاشت
و تلالو
ز وجودش بیدار
در پی تاریکی ست
که به سر شعشعه اش
نور شدن
صحبت از کنش زادن یک واکنش است
این مدار بسته
باز در عالم یک نطفه نهفته ست هنوز
زندگی زیباست
مرگ پایان زیبایی
نیست
گردآورنده : توپ تاپ