مادرم دلتنگتم (عکس نوشته)

نوشته شده توسط مدیر · در۳۰ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۴۶.

آلبوم عکس نوشته های زیبا و جدید درباره دلتنگی برای مادر،تصاویر متن دار عاشقانه و خاص طراحی شده در توپ تاپ با موضوع مادر مهربانم خوبم عزیزم دلم برات حسابی تنگ شده،جملات تصویری قشنگ و جذاب با مضمون دلتنگ مادرم هستم.

درک این حس دلتنگی برای مادر بسیار طبیعی است. برای بیان این احساس زیبا و عمیق، چند نمونه دلنوشته برای شما آماده کرد ایم:

مادرم دلتنگتم

چگونه بفرستم تپش های قلبم را برای تو تا که باور کنی از یاد بردنت کار من نیست.

مادر مهربانم، هر لحظه دلتنگ نگاه گرم و آغوش مهربانت می شوم. کاش می توانستم دوباره در آغوشت آرام بگیرم.

عکس نوشته دلتنگی برای مادر

دلم برای مادرم تنگ است... مادر کجایی ... دلتنگتم سلطان غم

ای خاک قبرستان مواظب تمام‌مادران آسمانی باش

روح مادران اسمانی شاد

ای کاش می توانستم زمان را به عقب برگردانم و لحظات بیشتری را در کنار تو سپری کنم.

پروفایل دلتنگ مادر

مادر عزیزم، یادت همیشه در قلبم زنده است. هرگز فراموشت نخواهم کرد.

مادر عزیزم، یادت همیشه در قلبم زنده است. هرگز فراموشت نخواهم کرد.

کاش می توانستم برایت بنویسم و از همه چیز برایت بگویم. دلم برایت خیلی تنگ شده است.

مادر، یادت همیشه در عمق وجودم حک شده است. آن روزهایی که با دستان مهربانت موهایم را شانه می زدی، برایم لالایی می خواندی و قصه می گفتی، هنوز هم در ذهنم زنده است. هرگز آن حس آرامش را فراموش نخواهم کرد.

مادر عزیزم، تو بهترین هدیه خدا به من بودی. یادت همیشه در قلبم زنده است و هرگز فراموشت نخواهم کرد. کاش می توانستم دوباره صدای خنده هایت را بشنوم و گرمای آغوشت را احساس کنم.

مادر مهربانم، دلتنگی برای تو مثل اقیانوسی است که هر روز عمیق تر می شود. کاش می توانستم زمان را به عقب برگردانم و لحظات بیشتری را در کنار تو سپری کنم.

مادر دلم برات تنگ شده

مادر، تو همیشه در قلبم هستی و خواهی بود. هرگز فراموشت نخواهم کرد. به یاد تو اشک می ریزم، اما مطمئنم روزی دوباره به هم خواهیم پیوست.

مادر عزیزم، اگرچه از نظر جسمی از من دور هستی، اما روح تو همیشه همراه من است. مطمئنم روزی دوباره به هم خواهیم پیوست و آن روز، جشن بزرگی برپا خواهیم کرد.

متن دلتنگی برای مادر

مادر، واژه‌ای که با آن آرامش می‌گیرم. هر جا که می‌روم، هر کاری که می‌کنم، یاد تو می‌افتم. دستان مهربانت همیشه پشت من است، حتی اگر نباشی. دلم برای نوازش‌هایت، برای بوی عطرت، برای نگاه مهربانت تنگ شده است. کاش می‌توانستم زمان را به عقب برگردانم و لحظات بیشتری را در کنار تو سپری کنم.

سکوتت مایه دلتنگی و غم
نبودت خانه ی دلواپسی هاست
حضورت مونس شب گریه هایم
صدایت آشنای پاک رویاست
از اعماق وجود بیکرانت
شمیم مهربانی می زد موج
از احساس قشنگ خنده هایت
شکوفه می زند تا آسمان پل
از افسون دو چشم پر فروغت
شکوه کهکشان معنا ندارد
برای التیام قلب خسته
به جز مادر..دلم مرهم نیابد

مادر عزیزم، هر روز بیشتر از دیروز دلتنگت می‌شوم. یادت می‌آید وقتی کوچک بودم، همیشه برایم قصه می‌گفتی؟ آن قصه‌ها حالا در ذهنم زنده شده‌اند و بغضم را بیشتر می‌کنند. دوست دارم دوباره صدای گرمت را بشنوم و بغلت کنم.

دلتنگی های خود را
در انزوای تنهایی خویش
ضجه می زنم
و در امتداد خط ممتد درد مویه کنان
به سکوت پناه می برم
و سکوت ، مادر من است
سرشار از تحول سرشار از اندیشه
ولبریز از شوق ماندن
... وسکوت مادر من است

مادر مهربانم، تو بهترین هدیه خدا به من بودی. یادت هست همیشه می‌گفتی: "فرزندم، تو قوی‌ترین فردی هستی که می‌شناسم."؟ من همیشه به حرف‌هایت اعتماد داشتم و همین اعتماد به نفس به من کمک کرد تا در زندگی موفق باشم. اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم روزی دوری از تو این‌قدر سخت باشد.

کجاست مادرم ؟وقتی زمانه سخت میگیرد
وقتی که قلبم از بی انصافیِ آدم ها ترک بر می دارد
بغض که میکنم صدای جانم گفتن هایش
توی گوشم میپیچد ،برمیگردم و نیست ،
درد میکشم و نیست ،اشک میریزم و نیست !
بدونِ مادر ، همه هم که باشند،
انگار که هیچکس نیست !
همه هم که تو را بخواهند،انگار
که هیچکس تو را نمیخواهد
همه هم که نوازشت کنند، انگار
که هیچکس ... مادر "همه" است ،
همه ی آدم ،همه ی دنیای آدم !
من هم داشتمش ،
من هم در آغوشِ مادرانه ای بزرگ شده ام ،
من هم پا به پایِ مادری تمامِ
کوچه هایِ کودکی ام را دویده ام ،
بغض که میکردم دستانِ مادرانه ای
برایِ اشک هایم آستین میشد ،
من هم روزی مادری داشته ام ،
کسی که شیطنت های کودکانه ام
را به جانِ شیرینش می خرید
و من مشتاقانه تماشایش کرده ام
وقتی با عشقِ خالصانه اش برایم
خوش طعم ترین غذاهایِ دنیا را می پخت ،
وقتی پارگیِ پیراهنم را می دوخت ،
وقتی همپایِ کودکی ام می نشست
و همبازی ام میشد .
و حالا نیست !
به یادِ چهره ی مهربانش می افتم و بغض می کنم،
به جای خالی اش کنارِ بیقراری ام
خیره میشوم و از درون ،هزاران بار میشکنم .
چقدر در میانِ جمع، تنها و غریبم بدونِ او
چقدر بی کسم ، و چقدرغمگین و بی پناه ...
منی که دیگر کسی را ندارم برایم دعا کند ،
منی که حواسم نبود و فرشته ام
را به دورترین آسمانِ خدا فرستادند ،
می خواهمش و نیست ،
می جویمش و نیست ،
می گریمش و نیست ...
آی دنیا ! هرچه میخواهی به من سخت بگیر ،
من مادری ندارم که آهِ مادرانه اش زمین گیرت کند ...
ولی وای به حالت !
وای به حالت اگر "مادرم" بفهمد !
تقدیم به آنها که مادرانشان زمینی نیست !
اما هوایشان را دارد ،
حتی از دورترین آسمانِ خدا

مادر، یادت هست وقتی ناراحت بودم، همیشه با یک لبخند مهربان بغلم می‌کردی و همه ناراحتی‌هایم را فراموش می‌کردم؟ حالا که نیستی، هیچ‌کس نمی‌تواند جای تو را برایم پر کند. دلم برای آن آغوش گرمت تنگ شده است.

ای مادر ای واژه ی هستی بخش
چگونه تو را توصیف کنم
و چگونه از تو بگویم
که دلتنگی هایم را به نظاره نشسته ام
ای مادر ای اشک های نقره فام دریاچه ی ساحلی
کلبه ی به حقیر نشسته از با بی تو بودن احساس مرا می میراند
و تو در پشت زمان ها به پاره پاره های ابرگونه می مانی که صحبت از تو صحبت از باران نیست ، صحبت از قطرات به اشک نشسته است

مادر عزیزم، تو همیشه برای من یک الگو بودی. مهربانی، صبر و فداکاری تو همیشه ستودنی بوده است. دلم می‌خواهد بدانم که به تو افتخار می‌کنی یا نه؟ امیدوارم که در آن دنیا خوش و خرم باشی.

از بالای آسمان با خدا خانه را دیدم
لباسها بر بند آویزان عبور گربه ای بر دیوار
باد می نوازد گلبرگهای خانه را
پدر با نانهای داغ از درب خانه وارد شد
مادر با دلتنگی می گوید: جای فرزندمان خالیست
پدر با مکث می گوید: یاد او در قلب ما جاریست
مادر به آسمان نگریست و گفت: خدا با اوست
آری مادر راست می گوید خدا با من است
زیرا او این چنین می خواهد

از آسمان رسیده بود بالهایش را
ندیدن ما سوخت گیسوانش
در تیرگی شبها سوخت شروع شد
آسمان و باران شد و باز مادر شد
ملکوت را مسیح بشارت آورد
فرشته شد و باز مادرشد
نه بود و ماند مادر بود
تمام نبود ما دلتنگی مادر شد.

"مادر عزیزم، هر روز که می‌گذرد دلتنگی‌ام برایت بیشتر می‌شود. یادت می‌آید آن روز که...؟ آن روزها چقدر ساده و بی دغدغه بود. تو همیشه آرامش بخش من بودی، همیشه حامی من بودی. کاش می‌شد دوباره آن روزها را تجربه کنم. کاش می‌شد دوباره بغلت کنم و بوی موهایت را استشمام کنم. دلم برای خنده‌هایت، برای مهربانی‌هایت، برای نگاه مهربانت تنگ شده است. هرگز فراموشت نخواهم کرد. دوستت دارم مادر."

"مادر مهربانم، امروز دوباره به عکس‌های قدیمی‌مان نگاه کردم. چقدر زود بزرگ شدیم. تو همیشه مثل یک فرشته نگهبان بالای سرم بودی. هر مشکلی که داشتم با تو در میان می‌گذاشتم و تو همیشه بهترین راهنمایی‌ها را به من می‌کردی. حالا که نیستی، جای خالی‌ات خیلی حس می‌شود. کاش می‌شد یک بار دیگر با هم صحبت کنیم، یک بار دیگر به حرف‌هایت گوش کنم. همیشه به یادت خواهم بود."

"مادر عزیزم، امروز تولدت است. تولدت مبارک! اگر بودی، بزرگ‌ترین جشن را برایت می‌گرفتم. دلم می‌خواست تمام دنیا بدانند چه مادری دارم. تو بهترین هدیه خدا به من بودی. همیشه قدردان تمام زحماتت هستم. امیدوارم روح زیبایی که داری در آرامش باشد. دوستت دارم مادر."