متن کامل گفتگوی وحید خزایی با شاکیان پرونده و پلیس
متن کامل مصاحبه وحید خزایی با شکاک پرونده و پلیس و مسولین بررسی پرونده اقای خزایی
ــ اسمت چیه؟
وحید.
ــ چند سالته؟
سی سال.
ــ بچه کجایی؟
تهران.
ــ کجای تهران؟
سعادتآباد.
ــ میگن یکی از بچهپولدارای تهرانی و مازراتی داری…
بهخدا دروغه. من یه کارگرم؛ یه کارگر ساده؛ بهخدا من نه خونه دارم نه ماشین؛ چه برسه به مازراتی؛ بهخدا من مستأجرم. وضع مالیام هم خوب نیس.
ــ چرا اینجایی؟
یهسری عکس با دوستام توی گوشیام داشتم، برای دو سه سال پیش، که پخش شد…
دوستات؟
آره.
دختر بودن؟
آره.
چند نفر؟
۱۴تا دختر بودن و ۲۸ تا عکس (سرش را تکان میدهد و به گریه میافتد) بهخدا شرمندهام. هیچوقت فکر نمیکردم کارم به اینجا بکشه… بهخدا پشیمونم.
ـ کل ماجرا رو توضیح میدی…
۱۷ آبان، گوشی هوآوی v6 من گم شد؛ توی اون گوشی ام یهسری عکس از دوستام بود که مربوط میشد به سه چهار سال پیش؛بهخدا من این عکسها رو پخش نکردم.من حتی توی دادسرای سعادتآباد هم شکایت کردم بابت گم شدن گوشیام.
ــ ولی پلیس میگه هیچ شکایتی از تو هیچ جایی ثبت نشده.
من گم شدن گوشیام رو به پلیس فتا گزارش نکردم. حقیقتش ترسیدم…
ــ شاکیهات میگن اغفال شدن…
نه، آقا. همچین چیزی نیس. ولی من از همشون معذرت میخوام که عکسهاشون پخش شد. بهخدا پشیمونم.
ــ از خانواده دخترهایی که توی عکسهات بودن، خبر داری؟
آره.
ــ چطوره حالشون؟
بده. خوب، عکس دخترشون پخش شده ولی بهخدا من قصد و نیتم این نبود که مشهور شم. عاجزانه میخوام که منو ببخشن.
ــ این عکسها رو کجا گرفتی؟
خونه خودم نبود، خونه دوستام بود، جاهایی که دعوتمون میکردن…
ــ اون کلیپ رو برای چی ساختی و گفتی پلیس فتا حواسش به همهچی هست؟
اون کلیپ بزرگترین اشتباه زندگیام بود.
ــ قبول داری صادقانه نبود؟
(سرش را پایین میاندازد و سکوت میکند)
ــ مخصوصاً اون جملهای که گفتی پلیس فتا حواسش به همهچی هست…
اگه حواسش به همهچی نبود که من الآن اینجا نبودم ولی یهسری آدم بیکار این حرف منو بهمسخره گرفتن و باهاش شوخی کردن…
روژین و سمیرا حدوداً ۲۳ ــ ۲۴سالهاند؛ دو دختر از همان ۱۴ دختری که عکسهایشان کنار وحید پخش شده و دست به دست میشود؛ اصلاً دوست ندارند حرف بزنند و از این نگرانند که دوستها و آشناهای دیگری هم که تا به حال این عکسها را ندیدند، از ماجرا مطلع شوند؛ عصبیاند و تندمزاج؛ وقتی در مورد غیرعمدی بودن پخش عکسهایشان میپرسم، روژین میگوید: من هیچ ارتباطی باهاش نداشتم؛ از طریق یکی از دوستام باهاش آشنا شدیم و توی هیچکدام از عکسها هم فاصله نزدیکی باهاش ندارم، ولی وقتی عکسها را توی شبکههای اجتماعی دیدم به اون زنگ زدم و اون گفت: “یا با این کار معروف میشم یا زندگیام از بین میره…”.
سمیرا هم که حسابی از این ماجرا عصبی است، میگوید: ۷، ۸ ماه پیش بود که با روژین برای گرفتن برنامه بدنسازی، خونه مربیام که دوست وحید بود رفتیم؛ اونها به ما تعارف زدند و ما هم قبول کردیم؛ ما توی اتاق نشسته بودیم و اونا داشتن از ما پذیرایی میکردن؛ من اصلاً حواسم نبود و داشتم یهسمت دیگه رو نگاه میکردم که یهدفعه یکی از اونا منو صدا کرد؛ تا من صورتم رو برگردوندم اون از ما یه عکس سلفی گرفت؛ من اعتراض کردم و اون هم قول داد که عکس رو پاک کنه… .
منبع:جذاب
کار درستی نیست با آبرو و ناموس مردم بازی کردن