عکس های غروب کربلا
عکس های غروب کربلا ، همیشه زیباترین و خاص ترین صحنه های آرامش بخش و معنوی را رقم میزنند ، امروز نیز با پیشرفت علم و تکنولوژی همه روزه تصاویری با کیفیت بالا از غروب خورشید در کربلا در شبکه های اجتماعی منتشر می شود ، در این آلبوم از توپ تاپ نیز عکس های ناب و قشنگ از غروب کربلا ارسال شده است.
آفتاب خسته، بر پهنهی دشت کربلا آهسته فرو مینشیند. گویی خود نیز از این همه ظلم و ستم به ستوه آمده و میخواهد لحظه وداع را طولانیتر کند. غروب کربلا، نه تنها غروب یک روز، بلکه غروب امیدها و آرزوهای بسیاری است. غروبی که در آن، خون سرخ حسین(ع) و یاران باوفایش بر خاک صحرا میچکد و فریاد مظلومیتشان تا ابد در تاریخ طنینانداز میشود.
در این لحظههای غمانگیز، دل هر شیعهای به کربلا پر میکشد. تصور میکنیم که در کنار آن خیمههای سوخته نشستهایم و به آسمان خونین مینگریم. چشمهایمان از اشک میبارد و قلبمان از درد میشکند. در این هنگام، تمام وجودمان را حسرت فرا میگیرد؛ حسرت اینکه چرا در آن روزگار نبودیم تا در رکاب حسین(ع) بجنگیم و در راه او جان فشانی کنیم.
غروب کربلا، یادآور فداکاری و ایثار است. یادآور ایستادگی در برابر ظلم و ستم. یادآور عشق و محبتی که مرز نمیشناسد. این غروب، درسهای بسیاری به ما میدهد؛ درس انسانیت، درس عدالت، درس ایستادگی و درس عشق به اهل بیت.
در این لحظهها، به یاد همه شهدا، به ویژه شهدای کربلا، دعا میکنیم و از خداوند میخواهیم که ما را از شیعیان راستین حضرت اباعبدالله الحسین(ع) قرار دهد.
***********
غروب کربلا، تنها یک واقعه تاریخی نیست. غروب کربلا، مکتب انسانسازی است. مکتبی که به ما میآموزد چگونه زندگی کنیم و چگونه بمیریم. مکتبی که به ما میآموزد چگونه ایستادگی کنیم و چگونه حقطلب باشیم.
در این غروب، حسین(ع) به ما آموخت که عشق به خدا و اهل بیت(ع) بالاتر از هر چیز دیگری است. به ما آموخت که باید در راه حق ایستادگی کنیم، حتی اگر به قیمت جانمان تمام شود.
عکس های غروب کربلا
در مسیر عشق چیزی بدتر از ابهام نیست
هیچ دردی بدتر از هجران ناهنگام نیست
سخت غرق کوششم شاید کشش ایجاد شد
اشكِ من یعنی تلاشِ بغض، نافرجام نیست
یک سلام از روی بام اصلا دلم را خوش نکرد
جای عاشق بین آغوش است روی بام نیست
هر که آمد کربلا از بس که شیرین کام شد
در جوانی هم اگر جان بسپرد ناکام نیست
سیب زرد گنبدت را بو کشیدم بعد از آن
هیچ حسی لذتش مانند استشمام نیست
از دل دیوانه یا جان یا فراقت را بگیر
گاه در تبعید ماندن کمتر از اعدام نیست
یا به قربان تو خواهم رفت یا آغوش تو
دست روی دست بگذارم دلم آرام نیست
من نیازت دارم اما ناز مارا هم بکش
گرچه با رعیت نشستن در خورِ حكّام نیست
کودکی کم طاقتم یا آشتی کن یا بزن
قهر در دنیای کودک کمتر از دشنام نیست!
لذت نان خوردن از دستت مگر یک سویه بود؟
نزد حاتم ها که چیزی خوش تر از اطعام نیست
تا ابد “عاشق کشی” تنها در “استخدام”توست
فرق، مابین کفن با جامه ی خدّام نيست
قبل مستی اولِّ هیات به چشمم گفته ام
با وضو وارد شو اینجا “میکده حمام نیست”
شورِ ما در هر محرم عینِ حجّ ِ واجب است
پیش ما پیراهنِ مشکی کم از احرام نیست
خواهرت خورشید شد تا شام را روشن کند:
بی حسین بن علی اسلام هم اسلام نیست
حی علی البکا همه جا گریه می کنم
.
با نام سید الشهدا گریه می کنم
.
خیلی گذشته از سفر آخرم حسین
.
با خاطرات کرب و بلا گریه می کنم
با وجود همه تلخیها و اندوههایی که در غروب کربلا وجود دارد، اما این غروب، نماد امید و رستگاری است. چرا که حسین(ع) با شهادتش، دین اسلام را زنده نگه داشت و راه را برای ظهور امام زمان(عج) هموار کرد.
در این غروب، ما به یاد میآوریم که حسین(ع) تنها نیست و یاران باوفایی دارد که تا آخرین قطره خون از او دفاع کردند. این یاران، الگوی ما هستند و به ما یاد میدهند که در راه حق، تنها نیستیم.
********************
زیباترین غروب , غروب کربلاست ... یا اباعبدالله نگاهی کنید بهمون تا همیشه کربلایی باشیم همیشه .... صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین(ع
متن غروب کربلا
به حق این آخرین غروب....
.
به حق صاحب این غروب....
.
در پناه رب العالمین مارا به قافله ظهور حضرتش برسان
غروب کربلا، هر سال تکرار میشود اما داغ آن هرگز کهنه نمیشود. این داغ، در دل هر شیعهای زنده است و تا ابد خواهد ماند. چه خوب است که در این شبهای عزیز، بیشتر به یاد حسین(ع) باشیم و با ذکر مصیبت او، دلهایمان را آرام کنیم.
غروب کربلا از حَُزن یاران نشسته بر مزار
تشنه کامان زمین و آسمان در خون نشسته
حصار کاروان در هم شکسته
سراسرکشته ها بر خاک غربت ببین
زینب اسیر شام گشته
غروب کربلا، جایی که خورشید بر خون حسین(ع) و یارانش گریه میکند، جایی که زمین از داغ شهادت سرخ شده است. غروبی که هر بار نگاهمان را به سمت آسمان میکشد تا شاید قطرهای از اشکهای آسمان بر دل سوختهمان ببارد.
دلنوشته غروب کربلا
غروب سرخ: خورشید خجالتزده در افق فرو میرود، انگار از دیدن صحنهای که بر زمین میگذرد شرمگین است. خون سرخ بر زمین جاری شده و آسمان را به رنگ خونین خود آراسته است. غروب کربلا، غروب سرخ شهامت و ایثار است.
مطلب پیشنهادی :
متن های زیبای حلالیت طلبیدن برای سفر به کربلا
زمزمههای زمین: زمین زیر پایم زمزمه میکند از داغ حسین(ع). هر ذره خاک این سرزمین، شاهد مظلومیت و مظلومکشی بوده است. غروب کربلا، غروب زمزمههای زمین و آسمان است.
اشکهای آسمان: ابرها گریه میکنند و اشکهایشان بر زمین میریزند. انگار آسمان هم نمیتواند سکوت کند و دلش میخواهد با حسین(ع) همدردی کند. غروب کربلا، غروب اشکهای آسمان و زمین است.
فریاد بیصدا: صدای نالههای زنان و کودکان در گوشم طنینانداز است. فریادی که از عمق جان برمیخیزد و تا ابد در تاریخ باقی خواهد ماند. غروب کربلا، غروب فریاد بیصدا و مظلومیت است.
عهدی دوباره: در این غروب سرخ، عهدی دوباره با حسین(ع) میبندم. عهدی بر این که همیشه یادش را زنده نگه دارم و راهش را ادامه دهم. غروب کربلا، غروب عهد و پیمان است.
********************
********************
********************
********************
********************
********************
********************
********************
********************
********************
دلم گرفته
غروب کربلا رو که یادم نمیره
اللهم ارزقنا حرم
غروب کربلا...
السلام علیک یابنت علی ابن ابی طالب یازینب کبری (س)
زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت
زینب غروب بود ولی انتها نداشت
زینب رسول بود ولی مصطفی نشد
شهر نزول بود، اگرچه حرا نداشت
زینب اگر نبود، کسی فاطمی نبود
زینب اگر نبود، کسی مرتضی نداشت
زینب اگر نبود، حسینی نمی شدیم
زینب اگر نبود، زمین کربلا نداشت
زینب هرآنچه گفت، تماماً حسین بود
اصلا به غیر نام حسین اعتنا نداشت
زینب اگر نبود، مسلمان نداشتیم
باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم...
زبان حال حضرت زینب کبری(س) در غروب عاشورا
به دشت کربلا، جمعی پریشان ماند و من ماندم
فراز نیزهها، آوای قرآن ماند و من ماندم
من غارتزده خسته، ز هر سو راه من بسته
ز یاران خیمهها خالی، بیابان ماند و من ماندم
به گوش من طنینافکن، صدای اکبر و قاسم
که دائم اشکریزانم، به دامان ماند و من ماندم
دلم خون شد خداوندا، از این اشک عزاداران
به دنبال پدر یک طفل گریان ماند و من ماندم
به خاک و خون دو بازوی بلند و پرچم و مَشکی
میان شعلهها یک فوج عطشان ماند و من ماندم
ز تیری بسته شد راه گلوی تشنهلب اصغر
رباب از این جفای خصم، حیران ماند و من ماندم
ز طوفان بلا گلهای سرخ من همه پرپر
از این طوفان مرا یک سرو عریان ماند و من ماندم
بههم پیوست جوشان چشمههای خون و دریا شد
بههم پیوست جوشان چشمههای خون و دریا شد
از این طوفان هایل موج و طوفان ماند و من ماندم
نمانده طاقتم دیگر که بینم قتلگاهش را
برفت و این دل بیتاب و سوزان ماند و من ماندم
"حسان" گویی که این مصرع زبان حال زینب بود
تهی شد باغم از گل، عطر جانان ماند و من ماندم
غروب جمعه ها دارد هوای
آن غروب کربلا را
هر دو دلگیرند
یکی
ای اهل حرم سید و سالار نیامد
یکی
این جمعه هم رفت ولی یار نیامد
لینک پایین را حتما ببینید (یا حق)
در ادامه ببینید :
متن خوش آمد گویی به زائر کربلا