متن عکس و جملات زیبا برای مادر

متن و عکس مادر

متن و عکس تبریک روز مادر

 

شامگه چون ماهِ رویا آفرین

ناز بر افلاک اختر داشتن

 

چون صبا در مزرع سبز فلک

بال در بال کبوتر داشتن

 

حشمت و جاه سلیمان داشتن

شوکت و فر سکندر داشتن

 

تا ابد در اوج قدرت زیستن

ملک هستی را مسخر داشتن

 

بر تو ارزانی که ما را خوش تر است

لذت یک لحظه مادر داشتن !

 

مادر، دوست دارم چون کبوتری بر پنجره قلبت بنشینم و بال فروتنی بر زمین بیفکنم. دوست دارم که زلال کلامم را از مروارید ادب و مهر پر سازم و بر دل خسته ات ببارم. دوست دارم که دست به دعا بردارم و خدا را به آیات خودش بخوانم که «پروردگار من، پدر و مادرم را مورد لطف خود قرار ده، چنان که آنان در کودکی مرا پروراندند.»

 

 

مادر دوستت دارم وتا ابد به تو محتاجم

وهمین لحظه این قدر اشک برای ریختن دارم که موهایت تر شود

خودم را از تو دور کرده ام،با این وجود توجه وعشق تو هنوز در دلم برپاست

تو مامن وسرپناه من هستی

که مرا از گزندها وآسیب ها حفظ می کنی

من از دیوارها می گذرم وپرواز می کنم

و تمام کارهایی را که باید،انجام می دهم تا در پناه تو باشم

شاید من یاغی وسرکش باشم

اما می دانم حتی زمینی که بر روی آن ایستاده ام از عشق تو سرشار است

من منتظر لبخند درخشان وپرغرور تو هستم،مادر

لبخندی که هر گره ای را باز می کند

برای تمام لحظاتی که به خاطر من رنج کشیده ای متا سفم

اما بعد از طوفان های کوچک

این آرامش است که پا برجا خواهد ماند.

 

 

 

وقتی خیس از باران به خانه رسیدم

 

برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟

 

خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟

 

پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد

 

 اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت:

 

 باران احمق

 

این است معنی مادر

 

 

 

مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی. تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی و مهربانانه با سختی های من ساختی. مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست و مهتاب پرتوی از عطوفتت، و سپیده حکایتی از صداقتت. قلم از نگارش شُکوه تو ناتوان است و هزاران شعر در ستایش مدح تو اندک. مادر، اگر نمی توانم کوشش هایت را ارج نهم و محبت هایت را سپاس گزارم، پوزش بی کرانم را همراه با دسته گلی از هزاران تبریک، بپذیر. فروغ تو تا انتهای زمان جاوید و روزت تا پایان روزگار،

 

 

مادر بودن سخت ترین و پرمشقت ترین کار دنیا است که

 

تا آخر عمر هم بازنشستگی ندارد

 

و تنها حقوقی که بابت آن طلب میکند اندکی عشق است،

 

مادرم تو را عاشقانه دوست دارم

 

و با تمام وجودم به تو عشق می ورزم

 

 

 

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:

 

چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟

 

چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟

 

اما افسوس که هیچ کس نبود ...

 

همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ...

 

آری با تو هستم ...!

 

با تویی که از کنارم گذشتی...

 

و حتی یک بار هم نپرسیدی،

 

چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!!

 

 

من شب فاصله ام


تو کجایی مادر


من لب حوصله ام


تو کجایی مادر


من به عادت بیمار


تو کجایی مادر


من ز دنیا بیزار


تو کجایی مادر


من به نفرین زمان


تو کجایی مادر


من در آغاز خزان


تو کجایی مادر


من به ماندن گریان


تو کجایی مادر


من به رفتن خندان


تو کجایی مادر


من به دل غم دارم


تو کجایی مادر


من تو را کم دارم


تو کجایی مادر ..

 

 

نرفت از سرم هـــــر گز هوای تو مادر

هنوز می تپد این دل برای تو مـــــــــادر

 

چســـــــان زبان بگشایم که خجلت آهنگم
نکرده ام دل و جـــــــــان را فدای تو مادر

 

چه چـــــاره گر نبرم داغ هجر تو به عدم
امید قلب حزینم لــــــــــــــقای تو مـــــــادر

 

چو شبنم است سرو برگ رنگ این گلشن
مدام میشنوم من صــــــــــــــــدای تو مادر

 

درین چمن که حضور جفاست مضمونش
چه نعمت است به عـــــــــالم وفای تو مادر

 

مــــــــــــقیم منزل عزت کسی توان گشتن
که بود حـــــــــاصل کارش رضای تو مادر

 

نشد ز کیف و کــــــم عمر چشم ما روشن
حقیقت است به هــــــــر جا صفای تو مادر

 

رموز جـــــوهر تُست ( بایزید) و( بایقرا)
به این مـــــــــــــقام رسیدن عطای تو مادر

 

نبود لایق این گنج و این کمــــــــا ل (رفیع)
اگر نبود نصیبش دعــــــــــــــــــای تو مادر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...