هم معنی درس نهم فارسی ششم
هم معنی درس نهم فارسی ششم : زبان فارسی، زبانی غنی و پربار است که دارای ریشههای عمیقی در فرهنگ و تاریخ ایران است. این زبان طی قرنها تکامل یافته و همواره از سوی بزرگان ادب و فرهنگ ایران مورد توجه بوده است. یکی از اقدامات مهمی که در راستای حفظ و پاسداری از زبان فارسی انجام شده است، تألیف لغتنامهی دهخدا است.
لغتنامهی دهخدا، یکی از بزرگترین و جامعترین لغتنامههای زبان فارسی است که توسط علیاکبر دهخدا تألیف شده است. این لغتنامه در ۱۳ جلد و در طول بیش از ۴۰ سال به رشتهی تحریر درآمده است. دهخدا در تألیف این لغتنامه از منابع مختلف، از جمله کتب تاریخی، ادبی، علمی و مذهبی استفاده کرده است.
در این مطلب، به بررسی هم معنیهای کلمات درس نهم فارسی ششم خواهیم پرداخت. این هم معنیها میتوانند در درک بهتر متن درس و استفاده از لغات آن کمک کنند.
در ادامه، نمونههایی از کاربرد هم معنیها در درس نهم فارسی ششم آورده شده است. این نمونهها میتوانند به درک بهتر کاربرد این هم معنیها کمک کنند.
هم معنی درس نهم فارسی ششم
کلمه | هم معنی | متضاد |
---|---|---|
تکمیل | کامل، کمال، مکمل | ناقص، ناتمام |
فصل | مفصّل، فصول، فاصله | فصل، فصلبندی |
شهرت | مشهور، مشاهیر، شهره | گمنام، بینامونشان |
تعداد | عدد، تعدد، متعدد، اعداد | کم، اندک |
مراجعه | راجع، رجوع، مرتجع | عدم مراجعه، عدم رجوع |
اشخاص | شخص، شاخص، متشخّص | بیشخصیت |
اطلاعات | مطّلع، اطلاع، اطلاعیه، مطالعه | بیاطلاع، ناآگاه |
علاّمه | علوم، معلّم، علم | نادان، بیسواد |
شعر | شاعر، شعور، مشاعره، اشعار | نثر |
معتبر | اعتبار، اعتبارات | بیاعتبار، بیارزش |
حافظه | حفظ، محفوظ، حفاظ، محافظت | فراموشی |
رحلت | ارتحال، راحله، راحیل | ورود |
تعطیل | معطّل، تعطیلات | تعطیل نبودن، فعال |
مشرق | شرق، اشراق | مغرب، غرب |
لحظه | لحظات، لحاظ | مدت، زمان |
نذر | نذری، نذورات | عدم نذر |
هجر | هجران، مهاجر، هجرت | دیدار، پیوستن |
غریب | غرب، غریبانه، غروب، مغرب | آشنا، بیگانه |
جاودان | جاوید، جاودانه | فانی، فناپذیر |
طاهر | مطهر، تطهیر، طاهره | ناپاک، آلوده |
تألیف | مؤلف، تألیفات | عدم تألیف |
طلب | طالب، طالب، مطلوب، مطالب | عدم طلب |
در اینجا نمونههایی از کاربرد هم معنیها در درس نهم فارسی ششم آورده شده است:
تکمیل
«تألیف لغتنامهی دهخدا، کار بسیار مهم و دشوار بود.»
«او در تمام فصول لغتنامه، اطلاعات بسیار معتبر و مفید ارائه کرده است.»
شهرت
«نام او در تمام جهان مشهور است.»
«او با سخنان فصیح و بلیغ خود، شهرت زیادی کسب کرد.»
تعداد
«او تعداد زیادی کتاب در زمینهی ادبیات نوشته است.»
«او تعداد زیادی مسافر را در طول زندگی خود پذیرایی کرده است.»
مراجعه
«او برای کسب اطلاعات بیشتر، به کتابخانه مراجعه کرد.»
«برای حل مسائل ریاضی خود، به معلم خود مراجعه کرد.»
اشخاص
«او شخصیت بارزی در تاریخ ایران است.»
«او با افراد بزرگ و موفق زیادی ملاقات داشته است.»
اطلاعات
«او اطلاعات زیادی در زمینهی تاریخ و ادبیات دارد.»
«او با خواندن کتاب، اطلاعات خود را افزایش میدهد.»
امیدوارم این اطلاعات مفید باشد.