3 انشا در مورد سفری به آینده به صورت تخیلی
2 انشا در مورد سفری به آینده به صورت تخیلی : در ادامه این بخش 2 نمونه انشا جالب و البته خیالی در مورد سفر به آینده ، گردآوری شده است ، در این انشاها دانش آموزان با استفاده از قدرت خیال خود ، در مورد سفر به اینده شروع به نوشتن انشا می کنند.
انشا در مورد سفری به آینده
سال 2023 بود و من یک دانشآموز دبیرستانی بودم. همیشه به آینده و آنچه در انتظار ماست، علاقه داشتم. یک روز، در حالی که در حال تماشای تلویزیون بودم، برنامهای را دیدم که در مورد یک دستگاه جدید سفر در زمان بود. این دستگاه هنوز در مراحل اولیه توسعه بود، اما دانشمندان امیدوار بودند که روزی بتواند مردم را به آینده ببرد.
من بلافاصله مجذوب این دستگاه شدم و شروع به تحقیق در مورد آن کردم. هرچه بیشتر در مورد آن یاد میگرفتم، بیشتر میخواستم آن را امتحان کنم. بالاخره، تصمیم گرفتم که باید این فرصت را داشته باشم که به آینده سفر کنم.
با کمک والدینم، توانستم با دانشمندانی که روی این دستگاه کار میکردند، تماس بگیرم. آنها موافقت کردند که من را در آزمایش دستگاه خود قرار دهند.
روز آزمایش فرا رسید و من با هیجان به آزمایشگاه رفتم. دانشمندان مرا به داخل یک اتاق کوچک راهنمایی کردند که در مرکز آن یک دستگاه کروی بزرگ قرار داشت.
من روی یک صندلی در کنار دستگاه نشستم و دانشمندان شروع به تنظیم دستگاه کردند. پس از چند دقیقه، دستگاه روشن شد و یک نور آبی روشن اتاق را پر کرد.
من احساس کردم که در حال حرکت هستم. همه چیز سریعتر و سریعتر میشد. در نهایت، نور آبی محو شد و من چشمانم را باز کردم.
من در یک مکان جدید بودم. ساختمانها و ماشینها بسیار متفاوت از آنچه در گذشته دیده بودم بودند. مردم نیز متفاوت به نظر میرسیدند. لباسهای آنها عجیب و غریب بود و دستگاههای عجیبی در دست داشتند.
من سعی کردم با کسی ارتباط برقرار کنم، اما هیچ کس زبان من را نمیفهمید. من وحشت کردم. نمیدانستم چه کار کنم.
ناگهان، یک مرد جوان به سمت من آمد. او زبان من را میفهمید و شروع به صحبت با من کرد. او به من گفت که در سال 2070 هستم.
من از شنیدن این موضوع شوکه شدم. 47 سال در آینده بودم!
مرد جوان به من گفت که دنیای آینده بسیار متفاوت از دنیای امروز است. انرژی پاک جایگزین انرژیهای فسیلی شده است. جنگ و فقر از بین رفتهاند. و انسانها با فناوریهای پیشرفتهای زندگی میکنند.
من از شنیدن این همه چیز شگفتزده شدم. من آرزو میکردم که بتوانم بیشتر در مورد این دنیای جدید یاد بگیرم.
اما زمان من در آینده محدود بود. دانشمندان گفتند که باید برگردم به زمان خود.
من با مرد جوان خداحافظی کردم و سوار دستگاه سفر در زمان شدم.
پس از چند دقیقه، نور آبی دوباره ظاهر شد و من به زمان خود بازگشتم.
من از سفرم به آینده بسیار هیجانزده بودم. من چیزهای زیادی در مورد دنیای آینده یاد گرفتم و میدانستم که این سفر زندگی من را برای همیشه تغییر خواهد داد.
من تصمیم گرفتم که از این تجربه برای کمک به دیگران استفاده کنم. من شروع به تحقیق در مورد راههایی برای ساختن دنیای امروزی بهتر کردم. من میخواستم که دنیای آیندهای که دیدم، واقعیت شود.
انشا تخیلی سفر به اینده
سال 2042 است. من در صندلی یک ماشین زمان نشسته ام و منتظرم که به آینده سفر کنم. من همیشه کنجکاو بودم که ببینم جهان در آینده چگونه خواهد بود.
بالاخره ماشین زمان شروع به کار می کند و من با سرعتی باورنکردنی به جلو می روم. لحظاتی بعد، چشمانم را باز می کنم و می بینم که در خیابانی در یک شهر بزرگ هستم.
شهر بسیار متفاوت از آن چیزی است که من به یاد دارم. آسمان خراش ها بسیار بلندتر و مدرن تر شده اند. ماشین ها خودران هستند و مردم از وسایل نقلیه هوایی برای رفت و آمد استفاده می کنند.
من به سمت یک ایستگاه قطار می روم و سوار قطار می شوم. قطار به سرعت به حرکت در می آید و من از پنجره به بیرون نگاه می کنم. مناظر بسیار زیبا هستند.
قطار به یک ایستگاه در خارج از شهر می رسد. من از قطار پیاده می شوم و به سمت یک جنگل می روم. جنگل بسیار سبز و سرسبز است. من به سمت یک درخت بزرگ می روم و زیر آن می نشینم.
کمی استراحت می کنم و بعد دوباره به راه می افتم. من به یک روستا می رسم. روستا بسیار زیبا و آرام است. مردم با هم مهربان و محترم هستند.
من در یک خانه روستایی اقامت می کنم. صاحب خانه یک زن مهربان و مهمان نواز است. او به من درباره زندگی در روستا می گوید.
من می آموزم که مردم روستا از منابع طبیعی خود به طور پایدار استفاده می کنند. آنها از انرژی خورشیدی و باد برای تولید برق استفاده می کنند و از محصولات ارگانیک برای غذا خوردن استفاده می کنند.
من چند روز در روستا می مانم و از آن لذت می برم. من یاد می گیرم که آینده می تواند مکانی بهتر از حال حاضر باشد.
وقتی زمان رفتن فرا می رسد، من از روستا خداحافظی می کنم. من از سفرم به آینده لذت بردم و امیدوارم که بتوانم به کمک دیگران به ساختن آینده ای بهتر کمک کنم.
در راه بازگشت به ماشین زمان، به این فکر می کنم که آینده چه چیزی برای ما در نظر دارد. من معتقدم که آینده می تواند مکانی بهتر از حال حاضر باشد، اما به این بستگی دارد که ما چه کاری انجام دهیم.
ما باید برای یک آینده پایدار تلاش کنیم و از منابع طبیعی خود به طور مسئولانه استفاده کنیم. ما باید به یکدیگر مهربان و محترم باشیم و برای ساختن جهان بهتری تلاش کنیم.
انشا ادبی و علمی با موضوع سفری به آینده بنویسید
در یک روز زمستانی سرد، در حالی که برف بر زمین می بارید و هوا مه آلود بود، در اتاقم نشسته بودم و به آینده فکر می کردم. همیشه کنجکاو بودم که بدانم در آینده چه اتفاقاتی خواهد افتاد. آیا بشریت به اختراع سفر در زمان دست خواهد یافت؟ آیا بیماری ها درمان خواهند شد؟ آیا دنیا به مکانی بهتر تبدیل خواهد شد؟
ناگهان، صدایی در ذهنم شنیدم که می گفت: «می توانی به آینده سفر کنی.»
با تعجب به اطراف نگاه کردم، اما کسی را ندیدم. دوباره صدایی شنیدم که گفت: «به چشمانت نگاه کن.»
وقتی به چشمانم نگاه کردم، دیدم که یک حلقه نورانی در آنها ظاهر شده است. حلقه نورانی بزرگتر و بزرگتر شد و سپس من را در بر گرفت.
وقتی حلقه نورانی از بین رفت، دیدم که در مکانی جدید هستم. آسمان آبی و آفتابی بود و هوا گرم و مطبوع بود. مردمی با لباس های عجیب و غریب در حال راه رفتن بودند. ماشین های پرنده در آسمان پرواز می کردند.
با کنجکاوی به اطراف نگاه می کردم. نمی توانستم باور کنم که در آینده هستم.
ناگهان، صدایی از پشت سرم شنیدم که گفت: «سلام.»
به عقب برگشتم و دیدم که یک مرد جوان با لباس سفید در حال ایستادن پشت سرم است.
مرد جوان گفت: «من از آینده هستم. آمده ام تا به شما خوش آمد بگویم.»
از دیدن مرد جوان تعجب کردم. از او پرسیدم: «چرا به اینجا آمده ای؟»
مرد جوان گفت: «آمده ام تا به شما نشان دهم که آینده چه شکلی است.»
مرد جوان مرا به یک شهر بزرگ برد. شهر بسیار پیشرفته بود. ساختمان ها بلند و مدرن بودند. وسایل نقلیه بدون سرنشین در خیابان ها حرکت می کردند.
مرد جوان به من گفت: «در آینده، بشریت به اختراع سفر در زمان دست یافته است. بیماری ها درمان شده اند. دنیا به مکانی بهتر تبدیل شده است.»
از شنیدن این حرف ها خوشحال شدم. از مرد جوان پرسیدم: «آیا می توانم در آینده بمانم؟»
مرد جوان گفت: «نه. شما باید به زمان خود بازگردید.»
ناگهان، حلقه نورانی دوباره ظاهر شد و من را در بر گرفت.
وقتی حلقه نورانی از بین رفت، دیدم که دوباره در اتاقم هستم. برف هنوز بر زمین می بارید و هوا مه آلود بود.
با لبخند به آینده فکر کردم. می دانستم که آینده مکانی بهتر خواهد بود.
دانش علمی
سفر در زمان یکی از آرزوهای دیرینه بشر بوده است. دانشمندان زیادی در طول تاریخ تلاش کرده اند تا راه حلی برای این مشکل پیدا کنند.
یکی از راه حل های پیشنهادی برای سفر در زمان، استفاده از سیاهچاله ها است. سیاهچاله ها مناطقی از فضا هستند که جاذبه آنها بسیار زیاد است. به گفته برخی دانشمندان، ممکن است بتوان از سیاهچاله ها برای سفر در زمان استفاده کرد.
راه حل دیگر برای سفر در زمان، استفاده از ماشین های زمان است. ماشین های زمان دستگاه هایی هستند که می توانند افراد را به گذشته یا آینده منتقل کنند. دانشمندان هنوز نتوانسته اند ماشین زمان واقعی را بسازند، اما در حال تحقیق در این زمینه هستند.
سفر در زمان با چالش های زیادی همراه است. یکی از چالش های اصلی این است که ممکن است نتوان از عواقب سفر در زمان جلوگیری کرد. به عنوان مثال، اگر کسی به گذشته برگردد و کاری را تغییر دهد، ممکن است آینده به طور غیرقابل پیش بینی ای تغییر کند.
با این حال، دانشمندان معتقدند که سفر در زمان ممکن است در آینده امکان پذیر شود. اگر این اتفاق بیفتد، می تواند تأثیرات عمیقی بر جهان داشته باشد.
در ادامه بخوانید :
انشا درباره اگر ماشین زمان داشتم