انشا اگر مداد جادویی داشتم
انشا اگر مداد جادویی داشتم : در این انشا ، نویسنده آرزو می کند که یک مداد جادویی داشته باشد و از آن برای کمک به دیگران استفاده کند. او دنیا را به جای بهتری تبدیل می کند و برای همه انسان ها آرزوی خوشبختی می کند.
انشا در مورد اگر من مداد جادویی داشتم
اگر مداد جادویی داشتم ، اول از همه از آن برای کمک به دیگران استفاده می کردم. می خواستم با نقاشی هایم لبخند را بر لب کودکان محروم بیاورم ، غم را از دل افراد داغدار برطرف کنم و امید را به قلب کسانی که نا امید شده اند تزریق کنم.
با مداد جادویی ام ، دنیا را به جای بهتری تبدیل میکردم. جنگ و خشونت را از بین میبردم و جای آن را با صلح و دوستی می گذاشتم. فقر و گرسنگی را از بین می بردم و همه مردم را از نعمت رفاه و آسایش برخوردار میکردم.
با مداد جادویی ام ، برای همه انسان ها آرزوی خوشبختی می کردم. می خواستم همه مردم دنیا در آرامش و صلح زندگی کنند و از نعمت های خداوند بهرهمند باشند.
چند نمونه از کارهایی که با مداد جادویی ام انجام می دادم را نوشته ام :
برای کودکانی که در مناطق محروم زندگی می کنند ، مدرسه می ساختم و برایشان کتاب و نوشت افزار تهیه می کردم.
برای افراد بیمار و ناتوان ، وسایل پزشکی و دارو تهیه می کردم و به آنها کمک می کردم تا زندگی بهتری داشته باشند.
برای حیوانات بی سرپرست، غذا و پناهگاه فراهم می کردم.
برای محیط زیست، درخت میکاشتم و از منابع طبیعی محافظت میکردم.
البته با مداد جادویی ام ، کارهای دیگری هم انجام می دادم که برای خودم و اطرافیانم خوشایند بود. مثلاً:
برای خودم و خانواده ام خانهای زیبا می ساختم.
برای دوستانم هدیه های زیبا می خریدم.
به سفرهای دور و دراز میرفتم و جاهای جدید را میدیدم.
اما مهم ترین کاری که با مداد جادویی ام انجام می دادم ، کمک به دیگران بود. می خواستم با استفاده از این قدرت جادویی ، دنیا را به جای بهتری تبدیل کنم و به مردم کمک کنم تا زندگی بهتری داشته باشند.
امیدوارم روزی بتوانم مداد جادویی داشته باشم و آرزوهایم را برای کمک به دیگران برآورده کنم.
موضوع انشا در مورد اگر من مداد جادویی داشتم
اگه مداد جادویی داشتم، اول از همه یه خونه ی بزرگ و قشنگ برای خودم می کشیدم. خونه ای با حیاط بزرگ و درختای سبز و پر میوه. یه خونه که همیشه توش نور آفتاب باشه و صدای خنده ی بچه ها توش بپیچه.
بعدش یه ماشین پرنده می کشیدم. با اون ماشین می تونستم هر جا بخوام برم. می رفتم به شمال و توی جنگل های سبزش قدم می زدم. می رفتم به جنوب و توی دریا شنا می کردم. می رفتم به خارج از کشور و با فرهنگ های مختلف آشنا می شدم.
با مداد جادوییم صلح و دوستی رو توی دنیا گسترش می دادم. می رفتم به کشورهای جنگ زده و با نقاشیم هاشون رو می کشیدم. نقاشی هایی که از عشق و مهربونی حرف می زدند. می خواستم با نقاشیم ها قلب همه ی آدم ها رو به هم نزدیک کنم.
با مداد جادوییم به آدم های نیازمند کمک می کردم. می رفتم به بیمارستان ها و برای بچه های بیمار عروسک می کشیدم. می رفتم به آسایشگاه های سالمندان و برای پیرمردها و پیرزن ها گل می کشیدم. می خواستم با نقاشیم هاشون رو لبخند رو به لبشون بیارم.
با مداد جادوییم دنیا رو به یه جای بهتر تبدیل می کردم. دنیایی که توش همه ی آدم ها با هم مهربون باشن و از هم مراقبت کنن. دنیایی که توش هیچ جنگ و گرسنگی و فقری نباشه.
البته می دونم که مداد جادویی واقعی نیست. اما من هنوزم دوست دارم که یه مداد جادویی داشته باشم. دوست دارم که با نقاشیم هام دنیا رو به یه جای بهتر تبدیل کنم.
بیشتر بخوانید :
انشا در مورد اگر من یک پاک کن بودم
انشا درباره اگر ماشین زمان داشتم
انشا در مورد اگر من کتاب بودم ، آموزنده و با زبان ساده