چهلم متن زیبا برای چهلمین روز درگذشت

چه پدر، چه مادر، چه خاله، چه دایی و چه هر کس دیگه ای از عزیزانت رو که از دست بدی داغ بزرگی بر سر دلت میشینه و هیچوقت از بین نمیره. چه خوبه برای اندکی تسلی بخشیدن به این درد توی روز چهلم فوت عزیزت یک متن زیبا تهیه کنی و اون چیزی که توی دلت میگذره رو به زبون بیاری و در شبکه های اجتماعیت به اشتراک بذاری.

در ادامه این مطلب متن ها و جملات زیبایی برای چهلمین روز درگذشت تهیه کردیم که شما رو به خوندن اونها دعوت میکنیم. همراه ما باشید.

متن چهلمین روز درگذشت پدر

پدر عزیزم، چهل روز است که خانه ما سوت و کور است. بای هم سوت و کور باشد، او چراغش را از دست داد و اکنون محکوم به بودن در سیاهی و ظلمت است. پدر، چراغ خانه ما تو بودی که رفتی و خاموش شدی و اکنون ما در این ظلمت و سیاهی زندگی میگذرانیم. شاید همه فکر کنند که چو.ن نفس میکشیم پس زنده هستیم و زندگی میکنیم اما حقیقت این است که این ظلمت روح ما را از ما گرفته و اکنون فقط مردگانی متحرک هستیم که جسم و جان دارند اما هیچ روحی در انها نیست.

*****************

پدر عزیزم، چهل روز پیشت، وقتی که برای همیشه از تو خداحافظی کردم، گویی خدا مهر اینکه هیچوقت شادی نکنم و هیچوقت لبخند نزنم را به پیشانی ام کوبید. چقدر سخت است اینکه بدانی دیگر پدرت نیست که سایه اش بر سرت باشد و آرام وجودت شود. پدر جان، اکنون شادی بر من حرام شده و تا وقتی هم که به پیش تو بیایم زندگی ام به همین شکل است. از خدا بخواه که فرزندت را زودتر به آغوش تو آورد و مرا از این دنیا ببر تا من اندکی هم که شده بتوانم طعم شادی را تجربه کنم. باور کن مرگ زمانی که تو در این دنیا نیستی برایم عین شادی و خوشحالیست.

متن چهلمین روز درگذشت مادر

مادر جانم، چهل روز است که دیگر مهر و محبت پدرانه ات نیست که به من آرامش دهد. باور کن وقتی که از همه دنیا خسته بودم فقط مهر و محبت تو بود که مرا آرام میکرد و هر چه خستگی بود را از وجودم به بیرون میکشید. اکنون که تو را ندارم خسته ترین آدم این دنیا هستم و هیچ چیز و هیچ کس نیست که این خستگی را در وجود من بکشد و از بین ببرد. من محکوم هستم که با این خستگی زندگی بگذرانم و آن را به عنوان بخشی از زندگی ام بپذیرم.

*****************

مادر جان، هلمین روز رفتنت را به خودم تسلیت میگویم. واقعا غم بزرگی است و من از خدا میخواهم که این غم را برای هیچ یک از بندگانش به وجود نیاورد. غم مادر غم کمی نیست و می سوزاند و تو را از بین میبرد. مادر، کاش بدانی که فرزندت چقدر دوست دارد یک بار دیگر هم که شده تو را ببیند. حداقل به خوابش بیا، باور کن که این چهل روز دوری از تو برایم مثل بودن در جهنم بود. مادر، به خوابم بیا و بگذار که حداقل در خواب هم که شده رنگ زندگی را ببینم.

متن چهلمین روز درگذشت خواهر

خواهری، دیگر نیستی که با بازیگوشی ها و ادا و اطوارهای دخترانه ات دل مرا ببری و مرا هر لحظه نسبت به قبل بیشتر عاشق خودت کنی. تو اکنون چهل روز است که زیر خروارها خاک خفته ای. پیکر بی جان تو اکنون زیر آن خاک هاست و پیکر بی جان برادر/خواهرت هم اکنون روی این خاک هاست. بله، من دیگر جانی ندارم، رمقی ندارم و حسی برای زندگی ندارم. من فقط مرده ای متحرک هستم که نفس میکشم اما هیچوقت زندگی نمی کنم.

.*****************

خواهر جانم، کاش میمردم و غم تو را نمیدیدم، غم تو عجیب وجودم را سوزاند و مرا نابود کرد. چطور بپذیرم خواهرکم، عزیز دردانه ام، آنکه به اندازه تمام دنیا دوستش داشتم اکنون چهل روز است که زیر خروارها خاک است و دیگر در این دنیا نیست؟ تو خودت بودی و برای من چنین اتفاقی می افتاد می توانس ان را بپذیری و به راحتی با آن کنار بیایی؟ قطعا نه! پس به من حق بده که چنین شوم و وجودم پر از حس غم و اندوه شود. خواهر، اکنون فقط ارزوی مرگ دارم، مرگ برای اینکه زودتر به پیش تو بیایم و دوباره احساس کنم خواهری دارم. باور کن زندگی بدون تو برای من هیچ ارزشی ندارد.

متن چهلمین روز درگذشت برادر

برادر جان، خاطرات تمام روزهای خوبی که با هم داشتیم اکنون برایم تبدیل به تازینه هایی شده که روحم را آزار میدهد و به قلبم ضربه میزند. هر بار که خاطرات تو را به یاد می آورم حس غم درونم لبریز می شود. خب حق دارم، برادرم، انکه از همه دنیا بیشتر دوستش داشتم چهل روز است که دیگر پیش من نیست و فوت شده. اکنون مگر من می توانم نسبت به خاطرات تو بی تفاوت باشم و با به یاد اوردن انها اشک نریزم؟

*****************

برادر جان، تک تک قطرات اشکی که از چشمانم می آید گواهی آن را می دهد که چقدر از دوری تو زجر میکشد و عذاب میبینم. هنوز نمیخواهم باور کنم که برادرم چهل روز است که از دنیا رخت بسته و برای همیشه رفته. برادر جان، این گریه ها تا عمر که دارم بند نخواهد آمد و یقین دارم که هر روز به خاطر نبودنت از گونه هایم جاری خواهند شد و وجود مرا از من خواهند گرفت.

متن چهلمین روز درگذشت خاله

خاله جان، کجایی که ببینی مادر چهل روز است که از داغ خواهرش پر از حس اندوه و غم است. تو مگر همیشه هوای مادرم را نداشتی؟ تو مگر همیشه مراقب مادرم نبودی و مگر همیشه از احساسات او مراقبت نمیکردی که مبادا ناراحتی را احساس کند؟ پس چطور شد که به یک بار گذاشتی و رفتی و او را با این حجم از غم و اندوه رها کردی؟ خاله، فقط مادر نیست که اینگونه است، تک تک ما از غم دوری تا به روزگار مادرم دچار شده ایم. کاش از پیش مان نمیرفتی.

*****************

خاله جان، غمگینم و به من حق بده که ایسن غم در وجودم لبریز شود. من آن کسی که برایم به مانند مادر بود را چهل روز است که از دست داده ام، من تو را چهل روز است که از دست داده، پس چگونه الان هیچ غمی درونم وجود نداشته باشد و حال دلم خوب باشد؟ خاله جان، خیلی زود از پیش من رفتی و مرا تنها گذاشتی، بهتر است بگویم که خیلی زود از پیش ما رفتی و ما را تنها گذاشتی چرا که تک تک مان به تو وابسته شده بودیم. خاله، کاش هیچوقت ما را ترک نمیکردی.

متن چهلمین روز درگذشت دایی

دایی جان، باور نمیکنم که اکنون چهل روز است که تو رفته ای و دیگر نیستی. هر وقت به تو می گویند خدا بیامرز تنم به لرزه می آید و می گویم دایی من که فوت نشده، چرا اینها این حرف ها را میزنند. اما دایی جان، قیقیت این است که تو از من جدا شده و چهل روزی است که نیستی. من تا عمرم باید داغ نبودن دایی ام را تحمل کنم. به راستی که سخت است و طاقت فرسا اما چاره ای جز جبران نیست. دایی جان هنوز نمی توانم بگویم که خدا تو را بیامرزد چرا که گوشه ای از قلبم هنوز نتوانسته با این اتفاق ناگوار کنار بیاید اما میخواهم بگویم که خیلی دوستت دارم و تا همیشه عشقت در تمام وجودم خواهد جوشید.

*****************

دایی جان، من عشقی عمیق و بسیاری به تو داشتم، من تو را از همه کس بیشتر دوست داشتم و تو واقعا بخش بزرگی از قلب مرا به خود اختصاص داده بودی. دایی جان، حداقل به من رحم میکردی، به منی که اینقدر عاشقت بودم. حالا چهل روز است که رفته ای اما میدانی که به سر من و اعضای خانواده چه آمده؟

متن چهلمین روز درگذشت عمه

عمه عزیزم، از خدا برایت طلب مغفرت و آمرزش میکنم. تا وقتی که زنده بودی به همه خیر میرساندی و خوبی ات نصیب همه میشد. برای تو فرقی نمیکرد که طرف مقابلت چه کسی است، تو به هر حال خوب بودی و خوبی میکردی و با خوبی هایت دنیا را جای زیباتری برای زندگی میکردی. اکنون چهل روز است که یکی از گل های زیبای دنیا برچیده شده، عمه، آن گل تو بودی. کاش میماندی و دنیا را با وجودت زیباتر میکردی اما چه حیف که رفتی و پشت سرت را هم نگاه نکردی.

*****************

عمه جان، چهلمین روز درگذشتت را به خودم که از همه دنیا بیشتر دوستت داشتم تسلیت میگویم. تو برای من همه کسم بودی، همه دنیایم بودی و من واقعا با وجود تو احساس میکردم که مادری دوم دارم که بی نهایت به فکر است و هر لحظه دعایش خوشبختی من است. عمه جان، اکنون که خدا تو را از من گرفته من احساس میکنم که مادر دومم را از دست داده ام و درست به مانند کسی که برای مادرش عزاداری میکند عزاداری میکنم. ای کاش هیچوقت خدا این غم را بر سر دلم نمی نشاند.

متن چهلمین روز درگذشت عمو

عموی نازنینم، خدا رحمتت کند. چهل روز است که به آسمان و پیش خدا رفته ای. عمو جان، حتم دارم با خوبی ها و مهربانی هایی که در این دنیا در حق دیگران کردی خدا بهشت ابدی اش را تصیب تو کرده. اگر خدا بهشت را از آن تو نکند پس به چه کسی می خواهد بدهد؟ تو لیاقت بودن در بهشت را داری و من مطمئنم که اکنون در آنجا سکنی گزیده ای. عمو جان، کاش از پیش ما نمیرفتی اما اکنون هم که رفته ای یقین دارم که جایت خوب است و خدا به خوبی برای بهترین بنده اش حق میزبان را ادا میکند.

*****************

عموی نازنینم، بعد از چهل روز دوباره آمده ام تا از تو خداحافظی کنم. امروز روز چهلم توست و بعد از این روز دیگر همه کم کم تو را از یاد خواهند برد و فراموشت خواهند کرد. رسم دنیا همین است، همینکه اندکی نباشی به فراموشی سپرده می شوی. عمو، آمده ام تا از تو خداحافظی کنم و بگویم که تا جان در بدنم دارم من جزو این همه نخواهم بود و همیشه تو را به یاد خواهم داشت و افسوس رفتنت تا همیشه بر دلم خواهد ماند. عموی نازنینم، دوستت دارم و از تو خداحافظی میکنم.

متن چهلمین روز درگذشت دوست

دوست جان، چقدر بی معرفت بودی، فکر نمیکردم اینقدر زود بخواهی مرا ترک کنی و از پیشم بروی. می دانی در این چهل روز چقدر بر من سخت گذشته؟ می دانی چقدر داغت بر دلم سنگینی میکند؟ چطور بپذیرم آنچه همه دنیایم بود اکنون چهل روز است که زیر خروارها خاک خفته و تا ابد هم در همان جا باقی خواهد ماند. کاش خدا مرا از این دنیا به پیش تو بیاورد چرا که نمی خواهم رفیقم تنها باشد. درست است که تو بی معرفتی کردی و مرا تنها گذاشتی اما من با معرفتم و از خدا میخواهم که مرا به پیش تو بیاورد.

*****************

رفیق روزهای تنهاییم، همدم لحظات سختم، انیس و مونسم، تو که تنهایم گذاشتی، تاکنون تنهایی که به سراغ خودت آمده! چهل روز پیش تو را تنها و با تکه پارچه ای به خاک سپردند و تا ابد قرار است در همان جا بمانی. چطور می توانم بگذارم اویی که همیشه هوایم را داشت اکنون تنها در زیر خروارها خاک بماند؟ چطور می توانم بگذارم اویی که همیشه همدمم در لحظات سخت بود اکنون سختی خاک را به تنهایی تحمل کند و آن را به جان بخرد؟ من هم میخواهم به پیش تو بیایم که تنها نباشی پس کاش خدا مرا بمیراند، زندگی بدون تو از مرگ هم بدتر پس من میخواهم بمیرم که به پیش تو بیایم و تنهایت نگذارم.

*****************

رفیق جان، تا ابد در قلبم خواهی ماند. خوبی هایت، مهربانی هایت، عشق و وفایت، همه این ها تا ابد در قلبم زنده خواهد ماند و یک لحظه هم تو از یادم نخواهی رفت. نمی دانی که چقدر تو را دوست داشتم و همین الان هم دوستت دارم. با اینکه دیگر نیستی، با اینکه دیگر آغوش دوستی ات به روی من باز نیست و با اینکه دیگر ندارمت اما باز هم تو را دوست دارم و این دوست داشتن تا ابد در قلبم زنده خواهد ماند. رفیقم، چهلمین روز درگذشتت را به خودم و تمام آنهایی که تو را دوست داشتند تسلیت میگویم.


مطالب بیشتر را در ادامه تماشا کنید :

گلچینی از شعرهای زیبا برای چهلم عزیزان

عکس نوشته برای چهلم مادر و مادربزرگ + متن زیبا

متن تشکر برای چهلمین روز درگذشت

متن غمگین و زیبا در مورد مرگ خاله

متن درباره مرگ پسر عمه


هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...