متن طولانی در مورد پدر فوت شده

مرگ پدر بر هیچ کسی آسان نمی گذرد، مرگ پدر مرگ خودِ انسان است، مرگ روح اوست و گرچه بعد از فوت پدر انسان نفس میکشد اما یقیناً قسمتی از روح اون به همراه پدرش خواهد مرد. کاش خدا هیچ کس را لایق از دست دادن پدرش نداند چرا که این غمی خانمان سوز و دردناک است.

در ادامه این مطلب متن ها و جملاتی زیبا و تاثیرگذار و البته غم انگیز و ناراحت کننده برای فوت پدر آورده ایم. این متن ها و جملات طولانی بوده و می توانند احساس شما را نسبت به اتفاقی که افتاده به زیباترین شکل بیان کنند. شما می توانید این متن ها را بخوانید تا وجودتان را تسلی بخشید و همچنین می توانید آنها را در شبکه های اجتماعی تان به اشتراک بگذارید تا دیگران را از حس و حالی که دارید با خبر سازید. همراه ما باشید.

جملات طولانی در مورد پدر فوت شده

جملات طولانی و غم انگیز برای مرگ پدر

پدر، غمی عمیق در وجودم است، غمی که بزرگ و خانمان سوز است، غمی که جان میگیرد. اما پدر، تو به من درس مقاومت یاد دادی، تو به من درس ایستادگی در مقابل مشکلات زندگی را یاد دادی پس مهم نیست که چقدر این غم میخواهد در وجودم رخنه کند و مرا بیازارد، به پای درس هایی که تو به من دادی من در مقابل آن ایستادگی خواهم کرد و به تو قول خواهم داد که کم نیاورم و هر کاری بکنم تا این با این غم کنار بیایم. پدر، غمی که دارم غم کوچکی نیست، غم از دست دادن توست، غمی که وجود آدمی را ذره ذره می گیرد و او رو به نابودی می کشاند اما من از پدرم درس مقاومت و ایستادگی آموخته ام پس به این راحتی ها نمی گذارم که حتی غم از دست دادنش مرا از پای در آورد. پدر، من برای حرف تو و برای سخنانی که به من میگفتی ارزش بسیاری قائل هستم، تو در هر حرفی که به من میزدی نشانه ای از مقاومت و ایستادگی بود و حالا فرزند میخواهد که به حرف پدرش گوش دهد پس مهم نیست که این غم چند روز حال مرا خراب نگه دارد و مرا از درون بیازارد، مهم این است که من بالاخره یاد می گیریم که با آن کنار بیایم و با وجود آن هم به زندگی ادامه دهم.

*******************************

تنها کسانی که پدر از دست داده اند حرف مرا می فهمند، حرف هایی که از درون قلبم به پا میخیزند، حرف هایی که عمیقاً حال درونی ام را شرح میدهند و از احساسم می گویند. این حرف ها این هستند که من دیگر سایه بانی در زندگی در برابر خورشید خانمان سوز دنیا ندارم، من دیگر پشتوانه ای امن که بخواهم به آن تکیه کنم و به مصاف دنیا بروم ندارم، من دیگر پدری که با من باشد و هر لحظه به من اطمینان دهد که کنارت هستم و نمی گذارم که طعم تلخ تنهایی و تنها شدن را بچشی ندارم، من اکنون فقط غمی دارم که ذره ذره وجودم را از من میگیرد و مرا به مرز نابودی می کشاند. کاش این نابودی سریعتر سر برسد، کاش موعد مرگ من سریعتر سر برسد تا به واسطه آن دیگر نخواهم احساس تلخ نداشتن پدر را به جان بخرم. به راستی که تلخ ترین حس و حالی که آدمی می تواند در زندگی اش تجربه کند غم از دست دادن پدرش است و امیدوارم هیچ کسی از انسان ها دیگر این حس را تجربه نکند و من آخرین نفری بوده باشم که این احساس در وجودم رخنه کرد.

متن بلند درباره پدر فوت شده

پدرت را که از دست بدهی انگار تمام وجودت را از دست داده ای، پدرت را که از دست بدهی انگار آن مامن امنی که می توانستی در مواقع سخت و آسان زندگی به آن پناه ببری را از دست داده ای. امیدوارم که هیچ انسانی به مانند الانِ من نباشد، امیدوارم که هیچ انسانی حال و هوایی که اکنون من دارم را تجربه نکند. من اکنون پدرم را از دست داده ام و انگار تمام وجودم از من گرفته شده، مامن امن زندگی ام از من گرفته شده و اکنون گویی من در بیابان دنیا گرفتار شده ام و هیچ روزنه ای از امید را پیدا نمیکنم. از دست دادن پدر چنین حالی دارد، چنین احساسی را برایت به ارمغان می آورد. تویی که پدر داری، تویی که هنوز سایه پدر بر سرت هست، این را بدان که بزرگترین نعمتی که خدا روی زمین آفریده را در اختیار داری، قدرش را بدان چرا که لحظه ای که از تو گرفته شود به مانند من خواهی شد و هیچ جایی را برای پناه بردن از شر دنیا پیدا نخواهی کرد.

*******************************

پدر، چگونه می توانم باور کنم که همبازی دوران کودکی ام از من گرفته شده؟ چگونه می توانم باور کنم که بهترین رفیق زندگی ام که لحظه به لحظه اتفاقات زندگی ام را با او ساختم حالا از من گرفته شده؟ پدر، تو برای من جدای از یک پدر دوست داشتنی، یک دوست واقعی بودی، یک هم بازی واقعی بودی و من با وجود تو به هیچ کسی در این دنیا نیاز نداشتم. حالا که از من فاصله گرفته ای و برای همیشه از کنارم رفته ای، اما این را بگو که من چطور می توانم با این غم کنار بیایم و دم نزنم؟ به من بگو که چطور می توانم غم پدر را به جان بخرم، غم بهترین دوستم را به جان بخرم و دم نزنم؟ پدر، من در این دنیا از همه چیز و همه کس بریده ام چرا که تو همه چیز و همه کس من بودی، حالا من تک و تنها گرفتار غمی شده ام که پایانی ندارد و به من بگو که چطور می توانم با این غم کنار بیایم؟ کاش خدا مرا مستحق این درد نمی دانست، کاش خدا مرا مستحق زجری که اکنون میکشم نمیدانست چرا که هیچ گناهی نمی تواند چنین جزای دردناکی داشته باشد. نمی دانم به درگاه خدا چه کار اشتباهی کرده ام اما این را می دانم که حتی بزرگترین گناهان هم جزایی کمتر از چیزی که اکنون من آن را تحمل می کنم دارند.

*******************************

بعضی ها با پدرشان رابطه خوبی ندارند و شاید همین مسئله باعث بشود که مهر و علاقه چندانی نسبت به او در دل و قلب شان ایجاد نشود. بعضی ها به حدی پیش رفته اند که حتی با مرگ پدرشان هم تاثیر خاصی در احساس آنها نبینی. اما این قضیه برای من متفاوت است. پدر من تمام وجود من بود و من قلبم به قلب اون گره خورده بود. حالا که تپیدن قلبش متوقف شده، گویی قلب من هم از تپیدن متوقف شده و دیگر نمیتپد. نعمت پدر برای هر کسی که بد بوده برای من ارزشش به اندازه ارزش زندگی بوده و حالا که خدا او را از من ستانده گویی زندگی را هم از من گرفته.

جملات طولانی راجب مرگ پدر

پدر، شدیداً نیاز به دست نوازشگر پدرانه ات دارم تا بر سرم کشیده شود، شدیداً نیاز به صدای گوش نوازت دارم تا دم گوشم بگویی که می گذرد، غصه نخور، من کنارت هستم و نمی گذارم که این غم را تنهایی به دوش بکشی. پدر، اکنون شدیداً به این ها نیاز دارم پس کجایی که نیاز مرا برطرف کنی؟ کجایی که دوباره به من احساس امنیت و آرامش بدهی؟ پدر، وقتی که رفتی، وقتی که از این جهان پر کشیدی، نگفتی که فرزندم تنها می شود؟ نگفتی که تک و تنها می شود و همواره در آغوش غم خواهد بود؟ نمی دانم شاید این ها را به خود نگفتی، شاید مرگ را بیشتر از من دوست داشتنی و به جای در آغوش کشیدن من، مرگ را در آغوش کشیدی اما این را بدان که فرزندت اکنون آرام و قرار ندارد، این ناآرامی قرار است که تا آخر عمرش با او باشد و وجودش را بیازارد، این ناآرامی برای این است که او دیگر پدر ندارد.

*******************************

چطور می توانم بر سر مزارت بیایم و برایت فاتحه بخوانم؟ تو به من قول داده بودی که تا همیشه کنارم هستی و هر اتفاقی که رخ دهد نمی گذاری که تنهایی با آن رو به رو شوم؟ پدر، اکنون بدترین اتفاق زندگی ام افتاده و تو مرا در برابر این اتفاق تلخ تنها گذاشته ای، این اتفاق مرگ توست. حالا چطور می توانم با آن کنار بیایم؟ چطور می توانم مرگت را بپذیرم و دم نزنم؟ مگر من و تو دوست های صمیمی نبودیم؟ مگر با هم قسم یاد نمیکردیم که پدر و پسری/دختری باشیم که بیشتر به جای رابطه پدر و فرزندی، رابطه ای دوستانه با هم داشته باشند و به پای این رابطه شان تا ابد کنار هم باشند؟ پس اکنون چه شد؟ به همین راحتی قسمی که خورده بودی را شکستی؟ به همین راحتی دل مرا شکستی؟ تو که نمی توانستی به پای قسمی که خوردی بمانی چرا به من قول دادی که اکنون که قولت را شکسته ای؟ حال پدر چطور می توانم بر سر مزارت بیایم و برای فاتحه بخوانم وقتی که تا سنگ قبرت را می بینم، تمام قول و قرارهایمان به یادم می آید؟

متن های طولانی و غمگین برای پدر فوت شده

پدر، اکنون آرام بگیر و در آغوش مرگ آرامش ابدی را تجربه کن. تو در این دنیا کم سختی نکشیدی، تو در این دنیا کم مشقت را به جان نخریدی، تو در این دنیا کم حال بد نداشتی و اکنون همه این ها تمام شده پس در آغوش مرگ آرام بگیر و تا ابد در این آرامش باقی بمان. نگران فرزندت نباش، نگران خانواده ات نباش، آن ها می دانند که اکنون که در آغوش مرگ هستی تازه به معنای حقیقی آرامش رسیده ای. درست است که سخت است، درست است که تا وقتی که کنار بیاییم جان می دهیم اما به تو قول خواهم داد که با غم نبودنت کنار خواهیم آمد. مبادا روحت برای اینکه ما عذاب میکشیم عذاب بکشد، مبادا روحت برای اینکه ما شاد نیستم غمگین شود، ما به این طرز زندگی عادت خواهیم کرد اما تو قول بده که شاد باشی و در آرامش، به من قول بوده که دیگر برای ما غصه نمی خوری و غمگین نمیشوی. پدر، تو در این دنیا عذاب زیادی برای من و خانواده کشیدی و اکنون حقت است که آرامش را تجربه کنی!

متن طولانی درمورد پدری که فوت شده

پدر، لحظاتی را به یاد می آورم که از سر کار به خانه می آمدی و من چهره خسته اما پر از عشقت را می دیدم و به خودم غبطه میخوردم که چنین پدری دارم، لحظاتی را به یاد می آورم که از همه چیز و همه کس خسته شده بودم اما تو شانه ات را در اختیار من گذاشتی تا سرم را روی آن بگذارم و بگریم تا تسکین پیدا کنم، لحظاتی را به یاد می آورم که خود سختی میکشیدی، خود مشقت را تحمل میکردی تا مبادا خم به ابروهای من بیاید، اکنون که جسم بی جانت را می بینم، همه این ها به یادم می آیند و به مانند فیلمی بی پایان در ذهنم پخش می شوند.

*******************************

پدر، من عشق را در تو میدیدم، من عشق و احساس را در وجود تو معنا می کردم. می گویند که مردها احساس ندارند اما شاید کسانی که این را می گویند پدر مرا ندیده بودند. پدر من منشا هر حس خوب بود، پدر من منشا عشق و دوست داشتن بود. او عاشق خانواده اش بود، او خانواده اش را دوست داشت و برایشان هر کاری می کرد و همین به من ثابت می کرد که مردها هم میتوانند احساس داشته باشند، احساسی قوی و زیبا. پدر جان، اما کاش اینقدر به ما عشق نمی ورزیدی، کاش اینقدر ما را دوست نداشتی و اینقدر مهر و محبتت را ارزانی مان نمیکردی که حالا که رفته ای دنیا برای ما به مانند جهنم شود. پدر، خاطرات خوب تو اکنون به مانند نمکی هستند که بر روی زخم مان پاشیده می شوند و هر لحظه که عشق و دوست داشتن تو را به یاد می آوریم و خاطره های شیرینی که به پای آن ساخته شد مد نظرمان می آید، وجودمان غرق در عذاب می شود. چه کنیم؟ باید با این عذاب دردناک کنار بیاییم و چاره ای جز کنار آمدن نداریم.

متن طولانی برای پدر فوت شده

پدر، وقتی می گویند برای شادی روح مرحوم ..... فاتحه ای ختم کنید، تمام وجودم به درد می آید. با خود می گویم که یعنی همه چیز تمام شد؟ روزهای خوش من به پایان رسید؟ پدرم به همین سادگی از من گرفته شد؟ وقتی که صدای مردم را می شنوم که به من تسلیت می گویند و مرا در آغوش میکشند تا غم از دست دادن تو را اندکی در من کم کنند و وجودم را تسلی بخشند غرق در حس غم می شوم و در مرداب غم خفه می شوم. پدر، حالا من موجودی مرده ام، غم از دست دادن تو مرا به این موجود مرده تبدیل کرد. نگاه به جسم زنده ام نکن، مهم روح است که آن روح هم در وجود من کشته شده و به همراه تو مرده. پدر، کاش زودتر همین جسم زنده هم از بین برود تا من هم به زیر خاک بیایم و نگذارم که در آنجا احساس تنهایی کنی.


در ادامه تماشا کنید :

عکس نوشته در مورد پدر فوت شده

متن درباره سالگرد پدر فوت شده

متن روز پنجشنبه برای پدر فوت شده

متن برای دختری که پدرش فوت شده

آلبوم عکس نوشته های فوت پدر برای پروفایل + متن


هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...