متن های برفی زیبا و عاشقانه
برف که می بارد، حال و هوای عاشقی همه جا را در بر میگیرد و در این حال و هوا حتما دوست دارید متن ها یا دلنوشته هایی را با دوستانتان به اشتراک گذاشته و حس تان را با آنها نسبت به باریدن برف در میان بگذارید. یادتان باشد که اگر می خواهید این کار را انجام دهید، از بهترین جملات استفاده کنید.
در این مطلب ما انواع متن ها و جملات زیبا را آورده ایم که اغلب هم به صورت دلنوشته هستند و شما می توانید با آنها حسی که نسبت به باریدن برف دارید را با دیگران در میان بگذارید. حتما در ادامه مطلب همراه ما باشید و این متن های زیبا که حال و هوای عاشقی نسبت به برف باریدن دارند را بخوانید و اگر دوست داشتید با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
جملات برفی عاشقانه و زیبا
در پس هر دانه برفی که می بارد و زمین خدا را سفید می کند، گویی دانه ای عشق و مهربانی از آسمان قلبم بر زمین دلم می بارد و وجودم را پوشیده از عشق و مهربانی می کند.
********************
فصل زمستان که می شود، عاشقانه منتظر باریدن برفم چرا که این برف با باریدنش هوای آسمان را تمیزتر از هر وقتش می کند. با باریدن این برف به خود یادآوری میکنم که من هم دلی دارم که این دل آسمانی دارد به نام قلب و من می توانم از قلبم باران و برف عاشقی را بر دیگران ببارانم و با آن تمام کینه ها و نفرت هایی که ممکن است آسمان مرا تیره و زشت کند از بین ببرم.
********************
برف باریده و آخرین یادگاری از او ردپاهاییست که در همین برف ها به جا مانده اند. کاش همیشه زمستان باقی بماند، کاش همیشه این برف باقی بماند تا آخرین یادگاری اش از بین نرود.
********************
در پس دانه های برف عشق به خدا را می یابم، عشقی که نسبت به بندگانش دارد، عشقی که بر روی زمین می باراند تا با آن عاشقی اش را به رخ همه بکشد. دوست دارم در این کار از خدا الگو بگیرم، دوست دارم که از آسمان قلبم آنقدر عشق ببارانم تا به همه نشان دهم که قلبی عاشق دارم، قلبی که هر چقدر از آن باران و برف عاشقی ببارد، باز هم ابری از عشق در آن پر بار است.
فصل زمستان، خوش آمدی. می دانستی که عاشقانه منتظرت بودم تا سر برسی و من به پشت پنجره به تماشای برف بنشینم؟ به نظرم این عاشقانه ترین لحظه زندگی من است که فارغ از تمام مشکلات و سختی های دنیا، در پشت پنجره می نشینم و با تماشای بارش برف خود را به آرامش دعوت میکنم.
********************
وقتی بارش برف در فصل زمستان را میبینم، در دلم آرامشی خاص موج می زند، آرامشی که تمام وجودم را گرم و خیالم را راحت می سازد. حتی اگر هوا سرد و سوزناک باشد، این آرامش آنقدر درون من غلیان می کند که هیچگاه این سردی و سوز نسیم زمستانی را تجربه نخواهم کرد؛ برف برایم این آرامش را به ارمغان می آورد.
********************
زمستان، خوش آمدی. من تو را زیباترین فصل سال می دانم که در آن با برف باریدنت عشقت را به رخ انسان ها میکشانی. فصل های دیگر سال ممکن است بارانی اندک داشته و بعد مهربانی شان را از انسان ها دریغ کنند اما تو با باریدن برف به آنها نشان می دهی که چقدر عاشقی.
********************
میخواهم در مهربانی کردن و عاشقی مانند زمستان باشم. بگذار همه سرد و بی روحم بخوانند، بگذار همه مرا به مانند همان نسیم سوزناکی بدانند که وقتی در دل زمستان به کسی میخورد تن او را میلرزاند، بگذار هر چه دوست دارند مرا بنامند و بدانند، مهم این است که من برف عاشقی و عشقم را بر سر آنها می بارانم و این کارم تا ابد به مانند زمستان ادامه دارد. میخواهم زمین خشکیده دل آنها را حتی اگر مرا بد بدانند با برف عاشقی ام بپوشانم و زنده کنم.
برف می بارد، بیا تا در کوچه پس کوچه عاشقی بدویم و عشق مان را به هم فریاد بزنیم. مگر زندگی چقدر طولانیست که بخواهیم آن را با در خانه غم ماندن و کینه داشتن بگذرانیم؟ بیا تا در این برف زیبا، به دل کوچه پس کوچه ها بزنیم و با آن عشق وجودمان را بیشتر از هر وقتش کنیم.
مطلب پیشنهادی و داغ :
چه برف زیبایی، این برف تو را به یادم می آورم، تویی که وقتی برف می بارید دستم را می گرفتی و مرا به حیاط خانه میبردی تا در آنجا برف بازی کرده و با شور و هیجان مان عشق مان را به هم بیشتر از هر وقتش کنیم. کاش همیشه برف ببارد تا این خاطره ها در ذهنم دائماً زنده شوند و من همیشه تو را به خاطر داشته باشم.
********************
زمستان سر رسیده و اکنون نوبت هنرنمایی اش است. عاشق هنرنمایی زمستانم، هنرنمایی او برف است. وقتی که برف می بارد زمین زیباترین رختش را به تن می کند. راستش را بخواهی هنر زمستان را دوست دارم چرا که با این هنرش، زمین را زنده می کند و به آن زیبایی می بخشد.
عشقش به من مانند برف بود. وقتی که آسمان دلش شروع به بارش عشق کرد، زمین دلم پوشانده از عشق او شد. حس میکردم برای همیشه این عشق میماند و زمین دل من با آن زیبا می شود، اما بعد از مدتی آب شده و از بین رفت.
********************
از آسمان قلبم بر زمین دلش عشق باراندم و همانطور که زمستان با برفش زمین را زیبا میکند، من هم زمین دل او را با عشقم زیبا کردم. اما نمی دانستم که آسمان دل او خورشیدی از غرور دارد و این غرور هر آنچه عشق بر زمین دلش ببارانم را آب خواهد کرد و از بین خواهد برد.
********************
حالا که برف می بارد، دلم میخواهد به حیاط خانه مان بروم و یک آدم برفی درست کنم و بعد مدت ها بنشینم و با او درد و دل کنم. حس میکنم این آدم برفی می تواند بهترین همراز و همدم من باشد. اگر رازت را به آدم های این دوره و زمانه بگویی باخته ای پس چه خوب که منتظر بارش برف باشی، به همان حیاط خانه تان بروی و دلت را به همان آدم برفی خوش کنی که خود آب می شود و رازت را هم در دلش با خود آب میکند.
********************
چه برف زیبایی از آسمان میبارد. به یاد دارم وقتی که در مدرسه بودیم چشم می کشیدم که کی بشود که برف ببارد و من از مدرسه تعطیل شوم. آن زمان ها خواب به چشمم نمی آمد و مدام از پشت پنجره میزان برفی که روی زمین جمع شده بود را نگاه میکردم تا ببینم که چقدر برف آمده و چقدر برف جمع شده. کاش در همان زمان بچگی می ماندم، کاش همه دغدغه ام به مانند آن زمان باریدن برف و جمع شدنش روی زمین بود.
برف که میبارد خاطرات زمان کودکی برایم زنده می شود، خاطراتی که با هم در حیاط خانه مان میساختیم. دور هم جمع میشدیم، کلاه و کاپشن و شالگردن را به تن می کردیم و شروع می کردیم به برف بازی. فارغ از غم زمانه، آنقدر بازی می کردیم که خسته میشدیم. حالا همه ما بزرگ شده ایم و دیگر خبر از آن برف بازی ها نیست. حالا ما به جای بازی با برف، با غم و مشکلاتی بازی میکنیم که تمامی ندارند.
********************
دوست دارم وقتی که برف می بارد، درست به مانند حالا، دفتر خاطراتم را بردارم و از باریدن برف بنویسم. آخر نمیدانی که چقدر عاشق برفم، چقدر عاشق رخت سفیدی هستم که زمین پس از باریدن برف می پوشد. راستش را بخواهی وقتی که این اتفاق می افتد آرزو میکنم که کاش خورشید از پس ابرها بیرون نیاید یا کاش حداقل بیرون آمدنش چندین روز طول بکشد تا من این حال و هوای عاشقی را تمام و کمال تجربه کنم.
********************
می دانی در هنگام باریدن برف چه می چسبد؟ دو فنجان قهوه یا چای داغ، در کنار شومینه به همراه یار. در آن هنگام چه می چسبد صحبت های عاشقانه و در آغوش گرفتن یکدیگر، در آن هنگام چه می چسبید نوشیدن چای یا قهوه و زل زدن به چشم یکدیگر.
دوست دارم برف ببارد، هوا سردتر از همیشه اش شود و او مرا در آغوش بکشد و با آغوش او گرم شود. نمی دانی چه حسی دارد وقتی که در آغوش یار فارغ از تمام غم ها و مشکلات، فارغ از هر چه سرما و سوز نسیم زمستانیست، آرامی میگیری و وجودت گرم می شود.
********************
او که باشد، عشقش که باشد، برف ببارد، سرما همه جا را فرا بگیرد، زمستانی بی روح سر برسد و حال و هوای همه را هم سرد و بی روح کند، مهم نیست، مهم اوست، مهم عشقیست که میان ماست و همین عشق به وجود ما گرما می بخشد، همین عشق ما را سر حال می آورد و هوای دلمان را تغییر می دهد.
********************
فصل زمستان است و منتظرم، پس چرا برف نمی بارد؟ این زمستان هم رسم مردم این زمانه را در پیش گرفته. آنها برای محبت هایشان هزینه می خواهند، آنها روی مهر ورزیدنشان قیمت می گذارند. دیگر گذشت آن زمانی که این مردم به هم عشق می ورزیدند و با آن حال دلشان را خوب می کنند، همینطور هم دیگر گذشت آن زمانی که زمستان با برفش زمین را زیباتر از هر وقتش می کرد و حال و هوای همه ما را تغییر میداد. حال گویی زمستان برای باریدن برفش هم به مانند این مردم هزینه میخواهد.
برف می بارد، برفی زیبا و عاشقانه، برفی که تاکنون به مانند آن را ندیده ام. می دانی چرا این برف برایم خاص است و هر دانه از آن را دوست دارم؟ چون در این بارش برف در آغوش کسی هستم که او را دوست دارم، در آغوش همانی هستم که با او عشق برایم معنا میشود. حالا با عشق او نه تنها این برف و هوای زمستانی، بلکه هر چیزی در دنیا برایم حس تازگی و زیبایی دارد.
********************
دلم برف بازی در زمستان را میخواهد. دلم می خواهد درست به مانند آن موقع که کودکی بیش نبودم و هیچ دغدغه ای نداشتم به کوچه پس کوچه بزنم و در آنجا با کودکان بازی کنم. این دنیا خوب بلد است آدم ها را تغییر دهد. وقتی که کم کم بزرگ می شوی، خوب تقاص آرامش کودکی را از تو می گیرد و تو را غرق در دغدغه ها و مشکلات می کند.
********************
برف می بارد، بیا تا دست هم را بگیریم و بعد یکدیگر را در آغوش بکشیم. بیا تا به تمام دنیا ثابت کنیم که هیچ برفی و هیچ سرمایی نمی تواند باعث آن شود که ما دست یکدیگر را نگیریم. بیا تا به این دنیا و آدمهایش ثابت کنیم که چه زمانی که برف زمستان بر سرمان می بارد و چه زمانی که برف مشکلات بر سرمان می بارد، ما دست یکدیگر را رها نمیکنم و تا همیشه دست در دست هم می مانیم تا در برابر تمام این برف و سرماها مصون بمانیم.
می دانی برف را به چه چیزی تشبیه می کنم؟ به تویی که وارد زندگی ام شدی و با خود سرما را به همراه آوردی. فکر میکردم وقتی که تو را داشته باشم، حال و هوای دلم زیباتر از هر وقتش می شود اما نمی دانستم که با خود سرما و سوزشی به همراه می آوری که وجودم را می لرزاند و مرا تا اعماق قلبم می سوزاند.
********************
تو را به مانند برف می دانم که بر زمین دل و قلبم نشستی. حس میکردم این برف میتواند زمین دلم را پر آب کرده و نهال عشق و عاشقی را از آن برویاند اما این حس اشتباه بود. وقتی که تو بر دلم نشستی، با غرورت ریشه آن نهال را از بین بردی و نه تنها زمین دل مرا از عشق سیر نکردی، بلکه تیشه به ریشه همه چیز زدی و مرا تبدیل به موجودی بی احساس ساختی.
********************
دوست دارم رابطه بین مان مانند رابطه آسمان و زمین باشد. من از برف عشقم بر تو ببارانم و زمین دلت را سیر از هر چه عشق است کنم. تو فقط باش تا من از برف و باران عاشقی ام نصیبت کنم، تو فقط باش تا من از آنچه که آن را عشق می نامم بهرهمندت کنم، من این را وظیفه ام در زندگی می دانم.
برف هایی که می بارند را به مانند خاطراتت و زمین را هم به مانند خاطرم می دانم. زمانی سر می رسد که آسمان دلگیر می شود، شروع به باریدن برف می کند و تمام زمین را برف می پوشاند. همینگونه زمانی سر می رسد که دوباره به یاد تو می افتم و دلگیر می شوم، در آن زمان برف خاطراتت بر زمین ذهنم می بارد و بر آن می نشیند. این خاطرات آنقدر زیاد هستند که تمام ذهنم را سفیدپوش میکنند.
تهیه کننده : توپ تاپ