دلنوشته زیبا درباره عفاف و حجاب

عفاف و حجاب سبک پوشش اسلامی است و عده ای آن را می پسندند و عده ای هم نمی توانند با آن کنار بیایند. راز کنار هم زندگی کردن انسان ها و کنار آمدن شان با یکدیگر این است که این مسئله را بپذیرند که هر کسی عقیده ای دارد و هیچ یک نباید سعی کند عقاید خود را به زود به خورد دیگری بدهد.

دلنوشته حجاب

در سکوت و خلوت اندیشه هایم، قلم را در دست می گیرم و به نگارش واژه هایی می پردازم که از عمق وجودم برمی خیزند. واژه هایی که در وصف گوهر گرانبهایی هستند که در فرهنگ و دین ما، جایگاهی والا دارد: عفاف و حجاب.

حجاب، همچون چادری از نور، وجود زن را در بر می گیرد و او را از گزند نگاه های هوس آلود و طمع آلود محفوظ نگه می دارد. گویی حجاب، مرزی نا مرئی اما قاطع میان او و دنیای پر از آشوب و شهوت ایجاد می کند و به او آرامشی عمیق و احساسی از امنیت و متانت می بخشد.

عفاف اما، گوهر گرانبهایی است که در اعماق وجود زن نهفته است. گوهر پاکدامنی و پاک طینتی که او را از پلیدی ها و وسوسه های نفسانی دور نگه می دارد و به او عزتی بی بدیل می بخشد. زنی که عفاف را سرلوحه زندگی خود قرار می دهد، گویی گلی خوشبو در میان خارزار دنیاست که عطر پاکدامنی و نجابت خود را در فضای پیرامون خود می پراکنده و مشام جان هر بیننده ای را نوازش می دهد.

حجاب و عفاف، دو گوهر گرانبهایی که در کنار یکدیگر، زینت بخش زن مسلمان هستند. حجاب، تجلی بیرونی عفاف و پاکدامنی است و عفاف، روح حجاب و جان مایه ی آن. زنی که این دو گوهر را در وجود خود پرورش می دهد، بی شک مرواریدی گرانبها در صدف حیا و عفت است که ارزش و قدر او بر هیچ کس پوشیده نیست.

اما در دنیای امروز، که امواج تهاجم فرهنگی و فکری، بنیان های اخلاقی و معنوی جوامع را هدف قرار داده است، حفظ و صیانت از این دو گوهر گرانبها، از هر زمان دیگری ضروری تر به نظر می رسد. ما زنان مسلمان، وظیفه داریم با بصیرت و آگاهی، حجاب و عفاف را به عنوان سنگری نفوذ ناپذیر در برابر هجمه های فرهنگی غرب، حفظ کنیم و آن را به نسل های آینده نیز انتقال دهیم.

بیایید با ترویج فرهنگ حجاب و عفاف در میان دختران و زنان جامعه، گامی مهم در جهت حفظ ارزش های اسلامی و هویت خود برداریم و به جهانیان نشان دهیم که زن مسلمان، نه تنها موجودی ضعیف و وابسته به نگاه و تأیید دیگران نیست، بلکه گوهر گرانبهایی است که در حجاب و عفاف خود، عزت و کرامت خویش را حفظ می کند و به کمال و سعادت حقیقی دست می یابد.

در پایان، سخنی دارم با بانوان فرهیخته و دغدغه مند جامعه:

بیایید با همدلی و هم افزایی، در جهت ترویج فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه تلاش کنیم. با قلم و زبان خود، زیبایی ها و لطافت های این فریضه الهی را به تصویر بکشیم و با رفتار و کردار خود، الگویی شایسته برای نسل های آینده باشیم.

یقیناً که با یاری یکدیگر، می توانیم در این مسیر نورانی گام برداریم و عطر خوش حجاب و عفاف را در فضای جامعه عطرآگین کنیم.

در پناه عفاف، شکوفه حجاب

مقدمه:

نسیم صبحگاهی، عطر دل‌انگیز گل‌ها را با خود به همراه می‌آورد و نوای دلنشین پرندگان، نوید یک روز زیبا را می‌دهد. در این میان، من در خلوت خود، به گوهر گران‌بهایی می‌اندیشم که در وجودم نهفته است؛ عفاف و حجاب.

عفاف، گوهر وجودی زن:

عفاف، گوهری نفیس است که در صدف وجود زن نهفته شده است. گوهر بی‌نظیری که زن را از سایر مخلوقات متمایز می‌کند و به او عزت و وقار می‌بخشد. عفاف، حجاب درونی زن است که او را از نگاه‌های هوس‌آلود و وسوسه‌های شیطانی حفظ می‌کند.

حجاب، تجلی عفاف:

حجاب، تجلی بیرونی عفاف است. حجاب، چادری است که زن بر سر می‌کشد تا گوهر وجودی خود را از نگاه‌های نامحرم حفظ کند. حجاب، پرچمی است که زن مسلمان به اهتزاز در می‌آورد تا فخر عفاف و پاکدامنی خود را به جهانیان نشان دهد.

حجاب، نه محدودیت، بلکه مصونیت:

برخی حجاب را محدودیت می‌دانند، غافل از اینکه حجاب، مصونیتی برای زن است. حجاب، زن را از گزند آسیب‌ها و خطرات حفظ می‌کند و به او آرامش و امنیت خاطر می‌بخشد. حجاب، زن را از نگاه‌های هوس‌آلود و مزاحمت‌ها مصون نگه می‌دارد و به او عزت و احترام می‌بخشد.

حجاب، انتخابی آگاهانه:

حجاب، انتخابی آگاهانه و از روی ایمان و تعهد است. زن مسلمان با اختیار و آزادانه، حجاب را برمی‌گزیند تا به یگانه خالق هستی، خداوند متعال، اطاعت کند و از دستورات او پیروی نماید.

حجاب، زیبایی حقیقی:

حجاب، زیبایی حقیقی زن را آشکار می‌کند. حجاب، زن را از بزک و آرایش‌های مصنوعی که زیبایی ظاهری و زودگذری دارند، بی‌نیاز می‌کند و زیبایی واقعی او را که در عفاف و پاکدامنی اوست، به نمایش می‌گذارد.

حجاب، فخر و منزلت زن مسلمان:

حجاب، فخر و منزلت زن مسلمان است. حجاب، زن مسلمان را از زن غربی که در اسارت شهوت و هوس است، متمایز می‌کند و به او عزت و کرامت می‌بخشد.

حجاب، حامل پیام الهی:

حجاب، حامل پیام الهی است. حجاب، به زن مسلمان یادآوری می‌کند که او موجودی ارزشمند و گرامی در نزد خداوند است و باید عفاف و پاکدامنی خود را حفظ کند.

حجاب، الگویی برای نسل آینده:

حجاب، الگویی برای نسل آینده است. دختران با دیدن مادران محجبه خود، حجاب را به عنوان ارزشی والا و پسندیده می‌پذیرند و آن را در زندگی خود به کار می‌بندند.

حجاب، رمز پیروزی:

حجاب، رمز پیروزی زن مسلمان در برابر تهاجم فرهنگی غرب است. زن مسلمان با حفظ حجاب خود، هویت و ارزش‌های خود را حفظ می‌کند و از دین و ایمان خود دفاع می‌کند.

حجاب، ندای فطرت:

حجاب، ندای فطرت زن است. فطرت پاک زن، او را به سوی عفاف و پاکدامنی سوق می‌دهد و حجاب، تجلی این فطرت پاک است.

حجاب، عهدی با خدا:

حجاب، عهدی با خدا است. زن مسلمان با حجاب خود، با خداوند متعال عهد می‌بندد که عفاف و پاکدامنی خود را حفظ کند و از دستورات او پیروی نماید.

حجاب، دریچه‌ای به سوی بهشت:

حجاب، دریچه‌ای به سوی بهشت است. زن مسلمان با حفظ حجاب خود، گامی در راه رسیدن به بهشت ابدی برمی‌دارد و ثواب الهی را برای خود ذخیره می‌کند.

نتیجه‌گیری:

حجاب، گوهر گران‌بهایی است که زن مسلمان باید آن را حفظ کند و به آن افتخار کند. حجاب، نه تنها محدودیت نیست، بلکه مصونیت، زیبایی، فخر، منزلت، حامل پیام الهی، الگو، رمز پیروزی، ندای فطرت، عهدی با خدا و دریچه‌ای به سوی بهشت است.

متن دلنوشته هایی زیبا درباره عفاف و حجاب را می توانید در ادامه همین مطلب بخوانید. همراه ما باشید.

دلنوشته های زیبا درباره حجاب و عفاف

جملات دلنوشته در مورد عفاف و حجاب

چادرم را که بر سر میکنم، حس میکنم میان بهشت هستم. اشتباه نکنید، خیال بهشتی شدن مرا بر نداشته و اصلا شاید من لیاقت بودن در بهشت خدا را نداشته باشم اما همین چادر، همین عفاف و حجاب بهشت من است و من با آنها بهشت در همین دنیا را تجربه میکنم. چادرم را که بر سر میکنم، حس میکنم خدا رخت عاشقی را بر تنم پوشانده و مرا در راه خود قرار داده. بله من با پوشیدن چادرم احساس می کنم که عاشقی محض درونم را فرا گرفته و مرا به سمت خدا می کشاند، من با این چادر عشق به خدا را در سراسر وجودم احساس میکنم، حس میکنم که عشق او مرا احاطه کرده و مرا به سمت خوشبختی و سعادت هدایت می کند. من هم می توانم چادر را از سر بردارم، من به هیچ اجبار و زوری این کار را نکرده ام اما چرا وقتی که با آن احساس بهشتی بودن به من دست می دهد، حسی خداگونه در سراسر وجودم موج میزند آن را از سر بدارم و خودم را از این لذت محروم کنم؟ من به دیگران کاری ندارم، آنها هر چه که میخواهند بگویند آزادند من با خود و روحیاتم کار دارم. من نه از سر اجبار و نه از سر عمل به قانون بلکه تماما به خاطر عشقی که در قلبم است حجابم را حفظ میکنم. حالا حتی اگر در کشوری دیگر بودم، حتی اگر مرا مجبور می کردند تا حجاب را بردارم من این کار را نمی کردم چرا که من به راحتی از خوشبختی ام نمی گذرم.

********************

من چادرم را بر سرم میکنم، عفاف و حجابم را حفظ میکنم اما برای عقاید دیگران ارزش قائلم. من به اسم امر به معروف و نهی از منکر دیگران را از آنچه که دوست دارند منع نمی کنم. قطعا آنها هم مانند من انسان هستند و دارای قدرت تفکر و اندیشه اند، قطعا آنها هم حق انتخاب دارند و همانگونه که من حجاب را انتخاب کرده ام آن ها هم همان چیزی که دوست داشتند را انتخاب می کنند. من سعی میکنم که در زندگی خود امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر باشم، من سعی میکنم منکرم در زندگی عدم دخالت در تصمیم های شخصی دیگران باشد و امر به معروفم رسیدن به زندگی خودم باشد. تا وقتی که زندگی من دارای نقص است، تا وقتی که خودم مشکلاتی دیگر دارم، نمی توانم دیگران را آنطور که باید به مسیر درست هدایت کنم چرا که آن موقع خود من هم مسیر درست را نمی شناسم. چادری که من بر سر میکنم و حجابی که دارم کاملا اختیاریست و انتظار دارم همانطور که من به عقاید دیگران احترام می گذارم و پوشش شان را نهی نمی کنم، آنها هم این کار را در حق من انجام ندهند و آن ها هم مرا به دید کسی که عقب افتاده و به قول خودشان امل است نبینند. من هم می دانم مد چیست، من هم میدانم پوشش مورد پسند جامعه امروزی چیست اما این پوشش و این مد خلاف سلیقه و نظر من است و برای همین من به سمت سلیقه شخصی خود میروم حتی اگر در آن امل خوانده شده و مرا عقب افتاده بنامند.

********************

چادرم را که بر سر میکنم احساس امنیت خاصی تمام وجود مرا در بر می گیرد. این احساس امنیت تماماً به خاطر این چادر است. نه اینکه بگویم کسانی که چادر بر سر نمی کنند امنیت ندارند اما این چادر اقتداری به من میدهد، امنیتی به من می دهد که به هیچ وجه نمی خواهم از آن بگذرم. من این احساس امنیت را دوست دارم، من این اقتدار را دوست دارم پس چرا از آنچه که عاشقش هستم و می پسندم دوری کنم؟ چرا از آن فاصله بگیرم؟ درست است، بدون چادر می توان امروزی تر بود، می توان مطابق با مد و جهان پیش رفت اما این مد گرچه زیبایی های خودش را دارد اما آن احساس امنیتی که من میخواهم را به من نمی دهد. حال جهان و طرز تفکرش یک طرف من و چادرم هم یک طرف، وقتی که این چادر مرا به چیزی که می خواهم می رساند پس من هم در نتیجه همان را انتخاب می کنم و از جهان و خواسته هایش روی بر میگردانم. اما باید بگویم که این روی گرداندن به معنی نادیده گرفتن یا احترام نگذاشتن به جهان و مد نیست، دیگران هم حق دارند هر چه که دوست دارند و به آنها احساس امنیت می دهد را بپوشند و از پوشیدن آن لذت ببرند.

********************

من و چادرم حالا دو دوست جدا نشدنی از یکدیگر شده ایم. عفاف و حجاب بهترین دوستی است که من می توانم در زندگی ام داشته باشم. این دوست مرا در برابر بسیاری از خطراتی که جامعه را تهدید می کند محافظت کرده و مرا ایمن می سازد. برای همین است که آن را بهترین و عالی ترین دوستی که در زندگی داشته ام می نامم. دشمن سعی میکند با جنگ نرم به افکار من وارد شده و چادر را از سر من بردارد، این عفاف را از من بگیرد و حجابم را از بین ببرد اما شاید نمی داند که من و دوستم مانند روحی در یک بدن شده ایم و به هیچ وجه از یکدیگر جدا نخواهیم شد. من دوستم را به وسوسه انگیزترین پیشنهادهای دنیا هم نخواهم فروخت. حال میخواهد زیباترین لباس ها را به رخم بکشد، حال میخواهد زیباترین تیپ ها را به رخم بکشد، حال میخواهد زیبایی بدون چادر را به رخم بکشد، اشکالی ندارد به تلاش های بی نتیجه اش ادامه دهد. مهم این است که من خوشتیپ بودن، زیبا بودن و امروزی بودن را در همین چادری که بر سر میکنم میبینم. عقاید دنیا و آدم هایش برای من محترم هستند اما عقاید خودم هم برایم قابل احترام اند و نمی توانم آنها را صرفاً برای خواسته های دنیا نادیده بگیرم.

********************

حتی اگر دنیا دگرگون شده و از فردا همه حجاب از سر بکشند من با حجاب خواهم ماند و هیچگاه چادرم را از سر بر نخواهم داشت. چادری بودن در خون من است، رعایت اصول عفاف و حجاب در ذهن من نهادینه شده حالا چگونه می خواهم از آن دست بکشم و آن را نادیده بگیرم؟ حتی اگر همه تلاش کنند که مرا از افکار و عقایدم جدا کنند نمی توانند چرا که این عقاید مانند خون در بدنم جاریست و مگر تنها مرا بکشند که به هدفی که دارند برسند. حجاب حالا قسمتی از وجود من شده و من آن را به اندازه وجود خودم دوست دارم و کسی که بخواهد وجود مرا از من بگیرد با قدرت در مقابلش خواهیم ایستاد و تا جان دارم مقاومت خواهم کرد.

********************

چادرم را به سرم میکنم و منتش را بر هیچ کسی ندارم. نه آنها که همیشه چادر به سر می کردند بهشتی اند و نه آنها که بی حجاب اند همیشه جهنمی. کاش طرز تفکرمان را به روز کنیم، کاش از آن حالت عقب ماندگی خارج شویم، کاش یکدیگر را برای پوششی که داریم ملامت نکرده و به یکدیگر تهمت های ناروا نزنیم. کسانی که چادر به سر میکنند همه شان که پاکدامن و خدایی نیستند و همه کسانی هم که بی حجاب اند که جهنمی نیستند. چرا ما از سوی خدا تصمیم می گیریم؟ چرا ما می خواهیم خودمان را جای او بگذاریم؟ پوشش هر کس متعلق به اوست و ما حق نداریم در این پوشش او را ملامت کنیم. هر کسی هر کاری می تواند انجام دهد منتهی تا زمانی که به جامعه آسیبی نرسانده، اگر این کار را بکند آن موقع ما می توانیم در مقابل او بایستیم و این کارش را جرم بدانیم. بدی ماجرا اینجاست که بیشتر ما نمی توانیم کسانی خلاف عقاید ما هستند را بپذیریم. آن کسی که چادریست بی حجاب را متهم می کند و کسی هم که حجاب دارد آن شخص چادری را متهم می کند اما در میان همه این اتهام ها شاید فراموش کرده ایم که ما انسان هایی با عقاید خاص هستیم و با کنار آمدن با همین عقاید است که می توانیم به زندگی در کنار یکدیگر عادت کنیم.

********************

گاهی از برخی کسانی که مانند من هستند ناراحت میشوم، همان هایی که مانند من چادر به سر میکنند. آنها در خیابان عفت یک دختر بی حجاب را زیر سوال میبرند، او را به بدترین القاب صدا میزنند و جلوی چندین و چند مرد حرمتش را زیر سوال میبرند که به او بگویند چادر را بر سر کن، حجابت را نگه دار اما نمی دانند که با این کار عفت او را خدشه دار کرده و غرورش را نزد چندین انسان دیگر زیر سوال برده اند. کاش تمام انسان هایی که اینگونه هستند قبل از هر چیز نحوه صحیح امر به معروف و نهی از منکر را بشناسند، این کار به معنی آن نیست که عقایدت را به زور بخواهی در ذهن و افکار کسی جا کنی و اگر او قبول نکرد عفت و غرورش را نزد بقیه خدشه دار کنی. این کار تو دقیقا خلاف آن چیزی است که انتظارش را داری و مطمئن باش نزد خدا عذابی بزرگ برایت نوشته خواهد شد چرا که آبروی یک انسان را برده ای و خداوند از حق الناس نمی گذرد. کاش قبل از اینکه شروع به نصیحت کسی کنیم، اول نحوه نصیحت کردن را بیاموزیم و اگر دیدیم که نمی توانیم این کار را به درستی انجام دهیم بگذاریم تا شخصی عاقل تر و داناتر از ما در آینده این کار را برای آن شخص انجام دهد. اگر ما با بی علمی این کار را کنیم، آن شخص را نسبت به امر به معروف و نهی از منکر بدبین کرده ایم و حتی اگر در آینده شخصی عاقل او را راهنمایی کند، او دیگر به حرف کسی گوش نخواهد داد.

********************

چادر، عفاف و حجاب زندگی من هستند و من با آنهاست که طعم واقعی زندگی را میچشم. اگر آن را به کسی پیشنهاد میدهم، اگر به دیگران می گویم که مانند من شوید، فقط برای این است که این لذت را با آنها سهیم شوم و آنها را به این طعم شیرین زندگی دعوت کنم. عده ای نمی پذیرند، عده ای قبول نمی کنند و این از نظر من اشکالی ندارد. شاید آنها طعم شیرین و لذت زندگی را در جایی دیگر یافته اند. خدایی که ما را آفریده، جهانی نامحدود خلق کرده که به هر گوشه آن بنگری می توانی زیبایی هایی ببینی. حال من زیبایی را در عفاف و حجاب یافته ام و ممکن است شخصی دیگر همین زیبایی را در پوشش دیگری بیابد و با آن لذت ببرد.

********************

مرده کسی را در قبر من نمی گذارند، کاش همین جمله را در هنگامی که سعی داریم در عقاید دیگران دخالت کنیم به یاد آوریم. عفاف و حجاب هر چقدر هم زیبا باشد شاید با عقاید دیگران جور نبوده و دیگران آن را نپسندند و برای همین ما نباید آنقدر آنها را تحت فشار بگذاریم که از همه چیز زده شده و چشمشان را بر روی خیلی چیزهای دیگر ببندند. هر گاه که خواستیم دیگران را به خاطر عقایدشان به تنگنا آوریم، یک بار همین جمله را با خود تکرار کنیم! یقینا به نتیجه ای درست می رسیم و از خیلی از دخالت های بیجا که فقط وارد شدن به حریم شخصی دیگران است خودداری خواهیم کرد و اینگونه حتی آبروی خودمان را هم حفظ خواهیم نمود.

********************

چادرم را بر سر میکنم، عفافم را نگه می دارم، می گویند این سخن قرآن است، می گویند حدیث ائمه است، می گویند قانون دین است اما من می گویم این عشق من است. من این کار را می کنم چون عاشق عفاف و حجاب هستم.

********************

من میتوانم به روز باشم، شیک باشم، مدرن باشم و با این حال عفاف و حجاب را هم حفظ کنم و چادرم را بر سر نگه دارم. اگر انسانی تفکرش امروزی باشد، فرقی نمی کند که چه پوششی دارد و در چه وضعیتی است او می تواند خود را مطابق با استانداردهای جامعه پیش ببرد و همواره به قول معروف روی خط مد باشد. حالا این حجاب مرا از مد گرایی و شیک بودنم محروم نمیکند و من می توانم آن را مطابق با شرایط روز انتخاب کنم. کاش کسانی که حجاب را مخالف مد می دانند، کمی دنیای من را تجربه می کردند تا متوجه حرف های من شوند.

مطلب پیشنهادی :

عکس دختران چادری

11 نظر

  1. نمیگمنمیگمsays:

    من با حجاب نیستم ولی جملات رو واقعا دوست دارم خیلی ممنون

  2. رضارضاsays:

    هر کس که این مطالب رو نوشته امیدوارم خودش هم رعایت کنه حجابش رو چه مرد باشه چه زن. من نظرم اینکه درست می گید هر کس که حجاب ش رو رعایت کنه این موارد رو درک می کنه

  3. چادریچادریsays:

    با عرض سلام و خدا قوت میخواستم بدونم اجازه دارم از مطالب استفاده کنم چون باید یه دلنوشته بنویسم ...اگه اجازه بدیدم از دلنوشته هاتون استفاده کنم

  4. میترامیتراsays:

    من یه دلنوشته زیبا در مورد حجاب نوشتم چطوری میتونم براتون بفرستمش؟

  5. سعیدسعیدsays:

    خوشا به حال خانم ها و دخترای سرزمینم، که میتونن چادر بپوشند و از این همه زیبا شدن لذّت ببرن. مخصوصاً چادر سنتی و ایرانی خودمون، که وقتی با یک مقنعه یا روسری خوشرنگ، آنرا سر میکنی، نجابت و وقار و متانت و پاکی ترا در آغوش می‌گیرد.

  6. مائده غلامیمائده غلامیsays:

    خیلی عالی بود ممنون👍🏻

  7. عارفهعارفهsays:

    سلام اما در جامعه ما قانون حجاب هست و همین طور در دین مان و در جامعه ما به هم ربط داریم و پوشش بد دیگران به نا آسیب می‌زند پس میتونیم به کاربد تذکر بدهیم

  8. فاطمه زهرا حیدری آزادفاطمه زهرا حیدری آزادsays:

    من حجاب زا دوس دارم

  9. علی علویعلی علویsays:

    متنت خیلی چرت و پرت داشت مثلا امر به معروف نمی کنم. من جواب گوی خودم هستم داری ریز فرهنگ امر به معروف رو نابود می کنی.

  10. حمیدهحمیدهsays:

    بعضی ازاین متن شما جوری نوشته که به ذایقه ی کم حجاب و بی حجابا خوش بیاد ،یعنی چی که امر به معروف نکنیم و سرمون تو لاک خودمون باشه؟ همین منفعل بودن باعث شده مرزهای حجاب توسط بی حجابا درنوردیده بشه و فقط مونده با لباس خواب بیان تو خیابون

  11. پریپریsays:

    متن بعضی جاهاش بشدت اشتباه هست.بد پوششی مثل یک ویروس هست که کل جامعه رو به هرزگی و فساد میکشه و بنیاد خانواده رو از بین خواهد برد.وقتی چیزی که از نظر خدا یک اصل و ارزش هست در جامعه بنیان گزاری نشه،بعد از اون باید منتظر باشید که اون اصل رو با لقب ها و نامهای زیبا ولی در اهداف کثیف از شما بگیرند.یک نگاهی به کشور آذربایجان کنید تا درک کنید چی نوشتم.تمام اعتقاداتشون و اصول دینی رو ازشون گرفتند.حالا شما بشین برضد واجب شرعی(نهی از منکر) مطلب بنویس