انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد با مقدمه و نتیجه گیری
بار کج به منزل نمیرسه. وقتی وارد مسیر نادرست و اشتباهی میشی با موانع بسیاری برخورد میکنی که در نهایت تو رو به زمین خواهند زد. بار کج مثال از همین مسیر اشتباه و نادرست داره و گاهی هم میتونه به معنی عدم صداقت باشه که در نهایت این هم نتیجه اش زمین خوردنه.
بار کج به منزل نمیرسه! میدونید معنی درست این ضرب المثل چیه؟ ما توی چندین انشا مختلف سعی کردیم کامل منظور از بار کج به منزل نمیرسه رو توضیح بدیم. این انشاها با مقدمه و نتیجه گیری هستن و میتونن خیلی به کارتون بیان. در ادامه این مطلب همراه ما باشید.
متن انشا درباره بار کج به منزل نمیرسه
انشا اول
مقدمه:
بار کج به منزل نمیرسه! این بزرگترین درسی بود که میتونستم از زندگیم تا همین الان بگیرم. همیشه دنبال یه میانبر بودم، همیشه دنبال یه شیوه ای میگشتم که بتونم مسائل اطرافم رو دور بزنم و از یک شیوه دیگه به جواب برسم اما نمیدونستم که بار کج به منزل نمیرسه و تموم تلاش هام بی نتیجه خواهند موند.
بدنه انشا:
من فکر میکنم اگر انسان بخواد همون راه درست رو در پیش بگیره و در طریق درست قدم بذاره خیلی زودتر از اون چیزی که فکرش رو میکنه به نتیجه میرسه تا اینکه بخواد از شیوه ای نادرست یا شیوه ای که تا حالا تست نشده برای رسیدن به هدفش استفاده کنه.
من برای این حرف خودم هم دلیل دارم و اون هم اینه که اون راه اصلی موانعش مشخصه و میتونی بفهمی که در چه زمانی به خواسته ات میرسی اما راه کج و نادرست شاید هیچوقت تو رو به چیزی که میخوای نرسونه و حتی باعث بشه که درجا بزنی و پسرفت کنی.
هر کسی که ذره ای منطق داشته باشه و با خودش حساب و کتاب کنه میبینه که اون مسیر اصلی خیلی ثمره اش بیشتره و خیلی میتونه مثمر ثمرتر باشه تا اینکه بخواد به مسیر کج و نادرست بره و خودش رو گمراه کنه.
به نظر من فقط آدمایی وارد راه کج میشن که به خودشون و توانایی هاشون اعتمادی ندارن وگرنه وقتی که به خودت اعتماد داشته باشی و به خودت ایمان داشته باشی که هر چند راه طولانی باشه ولی بالاخره به چیزی که میخوای میرسی دیگه دلیلی نمیبینی که قدم در مسیری بذاری که ممکنه هزاران مانع داشته باشه که هر کدومش میتونه کلی بهت ضرر بزنه و باعث بشه که درجا بزنی.
من از یه جایی به بعد سعی کردم که در مسیر درست قدم بذارم. هر چند این مسیر موانع مختلفی داشته باشه اما میدونم که اون موانع چیه و خودم رو از قبل براش آماده میکنم اما وقتی که ندونم چی در انتظارمه قطعا اینجوری که به شکست نزدیک تر میشم و خودم رو مثل یک بازنده کردم!
کاش تموم آدمایی که میخوان با بار کج شون به مقصد برسن بدونن که این شاید امکان پذیر باشه، شاید بتونید این کار رو انجام بدید اما بدونید که در نهایت رنج زیادی رو متحمل میشید و سختی زیادی رو باید به دوش بکشید. خب چرا؟ وقتی که هم راه رو میدونید و هم چاه رو خیلی غیر منطقیه که به سمتی برین که نمیدونید توی قدم بعدیتون راه هست یا چاه.
نتیجه گیری:
در کل من همواره به خودم یادآوری میکنم که مسیر درست رو انتخاب کنم. ممکن هم هست که این مسیر سختی هاش خیلی بیشتر باشه اما در هر صورت میدونم که یه پایانی داره و میدونم توی قدم بعدی چی در انتظارمه. این خیلی بهتره چون اینجوری توی یک مسیر روشن قدم گذاشتم. رفتن از یه راه دیگه مثل قدم گذاشتن در دل تاریکیه و نمیدونی که به کدوم سمت میری و نمیدونی این مسیری که در پیش گرفتی اصلا درسته و تو رو به مقصدی که میخوای میرسونه یا نه.
انشا دوم
مقدمه:
همیشه درستکاری بر هر کاری برتر بوده و سریعتر جواب داده. خیلی ها میخوان با کارایی که اشتباه هست و میدونن که خلافه به نتیجه برسن اما باید بدونن که بار کج به منزل نمیرسه و بالاخره یه جایی زمین میخورن و باعث میشن که تمام زحماتشون به باد بره. پس چه خوب که درستکار باشیم و همیشه از شیوه و روش درست وارد عمل بشیم تا درصد خطاها و زمین خوردن هامون رو به حداقل برسونیم.
بدنه انشا:
وقتی که ما کار درستی رو انجام میدیم، دیگه دلیلی نداره که نگران این باشیم که مبادا فلان تبعات این کارمون دامن گیر ما بشه و بخواد ما رو اذیت کنه. اون کاره اشتباهه که تبعات زیادی داره. هر چند هر کاری نتایجی به همراه خودشم داره که میتونه منفی یا مثبت باشه اما راه درست همیشه تبعات منفیش کمتره و باعث اشتباهات و ضررهای کمتری میشه. پس اگه انسانی درصدی منطق و درک داشته باشه درک میکنه که قدم گذاشتن در راه و مسیر درست بهترین کاریه که میتونه انجام بده.
در اطرافمون کم نیستن آدمایی که خواستن بار کج شون رو به منزل برسونن اما همون اوایل راه چنان به زمین خوردن که دیگه نتونستن پاشن. من خودم رو در جایگاه یک آدم عاقل نمیذارم که بخواد کار اون ها رو تجزیه و تحلیل کنه اما وقتی با خودم فکر میکنم میبینم که خیلی از همین آدم ها میتونستن از مسیر درست الان به چیزی که میخواستن برسن اما چون قدم در مسیر اشتباه گذاشتن الان درجا زدن و به هیچ چیزی دست پیدا نکردن.
این در مورد خود من هم صدق میکنه. وقتی که به گذشته ام نگاه میکنم و میبینم که به خاطر هیجانات کنترل نشده ام قدم در راهی میذاشتم که میدونستم کجه، میبینم که چطور زمین میخوردم و چطور مشکلات بیشتری برام به وجود میومد.
در هر صورت این برای من یک درس شد که بار کج نداشته باشم، راه کج نداشته باشم و همیشه درستکاری رو به جای کار اشتباه انتخاب کنم تا از نتیجه ای که قراره برام به وجود بیاد مطمئن باشم. حالا ممکنه راه درست منو توی مثلا دو ماه اما راه کج مثلا توی یک ماه به نتیجه برسونه اما مهم اینجاست که راه درست قطعیه و من بعد دو ماه به نتیجه و خواسته ام میرسم اما راه کج قطعی نیست و معلوم نیست که من بعد یک ماه به خواسته ام برسم یا نه.
نتیجه گیری:
ما آدما اگه قبل از اینکه قراره کاری رو انجام بدیم کمی فکر کنیم و در موردش اندیشه کنیم، هرگز وارد راه کج و نادرست نمیشیم چون تبعاتش جلوی ذهنمون میاد و ما رو از این کار منع میکنه. بدی ماجرا اینجاست که ما در اکثر اوقات برای یک مسئله زیاد فکر نمیکنیم و قدم در بیراهه ای میذاریم که مقدصش مشخص نیست.
انشا سوم
مقدمه:
همیشه درستکاری و صادق بودن بر هر چیزی اولویت داشته و داره. آدمای صادق و راستگو رو همه دوست دارن و همه میخوان که با اونها در ارتباط باشن. اما آدمای دروغگو، آدمایی که هر روز یک رنگ عوض میکنن، هیچوقت در زندگی بقیه جایی نداشتن و همه خواستن که ازشون فاصله بگیرن. اینجاست که میگن بار کج به منزل نمیرسه. اونا میخواستن با دروغ هاشون خودشونو توی قلب بقیه جا کنن اما برعکس کاری کردن که دیگه هیچ کس دوستشون نداشته باشه.
بدنه انشا:
به نظرم ضرب المثل بار کج به منزل نمیرسه بیشتر از هر جایی در همین موقعیت ها کاربرد داره. یعنی فرد میخواد با دروغ و حیله خودش رو به چیزی که میخواد برسونه اما نمیدونه بالاخره یه جایی این دروغ هاش برملا میشه و در نهایت به زمین میخوره و زمین خوردنش هم طوریه که ممکن مدت ها به خاطر اون آسیب ببینه و نتونه مسیرش رو دوباره از سر بگیره.
بار کج فقط در مورد راستگویی و صداقت هم نیست و خیلی از آدما توی مسیر زندگیشون میخوان با بار کج پیش برن اما نمیدونن که این اشتباهه. وقتی که از مسیر درست بری، بارت رو درست ببندی، میدونی که کارت درسته پس نگرانی های بی مورد هم نخواهی داشت. مشکل آدمایی که با بار کج میخوان به مقصدشون برسن اینه که دائما هم نگرانی دارن و خودشون رو از لذتی که میتونن در طول سفر به مقصد ببرن منع میکنن.
وقتی که بارت رو درست بستی و قدم در مسیر درست گذاشتی، دیگه نگران این نیستی که قراره چه اتفاقی بیفته و قراره چی پیش بیاد چون از نتیجه مطمئنی پس اینجوری از مسیر سفر به مقصد هم لذت میبری.
چرا وقتی میتونی با صداقت به چیزی که میخوای برسی، دروغ و حیله رو جایگزین اون کنی و با این کارت باعث بشی که موانع پیش روت زیاد بشن؟
ممکنه یه آدم وقتی که قراره با بار کج مسیرش رو شروع کنه به فکر خودش خیلی هم کار درستی بده اما بار کج خودش رو نشون میده. نمیشه مسیر حق رو پوشوند و اونو نادیده گرفت. اون آدم هر چقدر هم به خودش بقبولونه که این مسیر درست بوده بالاخره یه حسی توی دلش بهش میگه که مسیر درست تر کدومه و کدوم رو باید انتخاب کنه. انسانی پیروزه که به حرف این حس گوش کنه و به همون مسیر درست برگرده.
نتیجه گیری:
همونطور که اشاره هم کردم بار کج ممکنه تو رو چنان به زمین بزنه که دیگه امکان حرکت کردن و ادامه دادن نداشته باشی. بعضی وقتا یک دروغ و یک حیله کاری میکنه که از چشم همه بیفتی و دیگه بقیه اون ارزش و حرمتی که برات قائل بودن رو قائل نشن. پس چرا وقتی میتونیم پیش بقیه عزت داشته باشیم و کاری کنیم که بهمون احترام بذارن، با بستن بار کج نظر اونها رو نسبت به خودمون برگردونیم و احساسشون رو در مورد خودمون منفی کنیم؟ این ساده لوحانه ترین کاریه که ممکنه از یک انسان بر بیاد.
همچنین چرا وقتی میتونیم قدم در یک مسیر درست بذار و در اون مسیر لذت ببریم با رفتن به مسیر کج و بستن بار کج خودمون رو به رنج بندازیم؟ این اشتباه ترین کاریه که میتونیم بکنیم.
انشا چهارم
مقدمه:
بار کج به منزل نمیرسه مثال همون آدمیه که هزار طریق مختلف رو پیش رو میگیره اما یه بار هم نمیخواد که از راه و روش درستش وارد عمل بشه و کاری که درسته رو انجام بده. من همیشه سعی کردم از همچین آدم هایی فاصله بگیرم چون اونا کاری میکنن که تو هم زمین بخوری و یا تو هم دچار تبعات زمین خوردنشون بشی. کسی که برای خودش و راهی که در پیش میگیره ارزشی قائل نمیشه و حاضر میشه با بار کج خودش رو به مقصد برسونه، یقینا برای بقیه هم ارزشی قائل نیست و به راحتی کاری میکنه تا اونها هم زمین بخورن.
بدنه انشا:
شاید خیلی ها ندونن که بارشون کجه و شاید خیلی ها اصلا در جریان این موضوع نباشن اما خب این دلیلی نمیشه که تا انتها با بار کج به سمت مقصد حرکت کنن. بعضیا نمیدونن بارشون کجه و همینطور به مسیر ادامه میدن اما با اولین مانع باید متوجه این موضوع بشن و اگه خودشونو به کوچه علی چپ بزنن قاعدتاً اونجا دیگه تقصیر خودشونه و با دست خودشون کاری میکنن که شکست های احتمالی زیادی سد راهشون بشه.
نمیدونم توی ذهن چنین آدم هایی چی میگذره و نمیدونم با چه منطقی این کار رو میکنن اما این رو میدونم که هر چقدر نزدیک اونها باشم در نهایت خودم هم بار کج برداشتم و دارم به سمت مقصد میرم چون میدونم اون آدم اشتباهیه و ممکنه تبعات کارش زندگی من رو هم تحت الشعاع قرار بده اما با این حال بهش اجازه میدم که تو زندگیم بمونه و این هم خودش یه نشونه از همون بار کج داره.
من میگم ما آدما یک بار بیشتر زندگی نمیکنیم، فرصت این رو نداریم که به گذشته برگردیم و زمان مون هم همینطوری کم کم در حال گذره پس چرا باید با بار کج و مسیر نادرست زمان مون رو تلف کنیم و اشتباهاتی رو به وجود بیاریم که فرصت یک زندگی زیبا رو از ما میگیره؟ این در صورتیه که به گذشته هم نمیتونیم برگردیم و اگه اشتباهی کردیم، باید فرصت زندگی رو به جای لذت بردن، به جبران اون اشتباه اختصاص بدیم.
نتیجه گیری:
بیایم همیشه برای زندگیمون ارزش قائل باشیم و بیایم همیشه کاری کنیم که درسته. ما یک بار بیشتر فرصت زندگی کردن نداریم پس باید راهی که قراره در پیش بگیریم و بار و بندیلی که قراره ببندیم رو با وسواس انتخاب کنیم و دل به انجام کار نادرست نزنیم چون در نهایت بار کج و مسیر کج به منزل نمیرسه و نه تنها به منزل نمیرسه بلکه بیشتر اوقات کاری میکنه که برای همیشه متوقف بشیم و دیگه نتونیم کار دیگه ای برای زندگیمون انجام بدیم. برای همینه که میگم باید برای زندگیمون ارزش قائل شده و وارد مسیر درست بشیم.
تهیه کننده : توپ تاپ
خوب بودن ولی کاش شیوش نوشتاری بود