شعر زیبا درباره کمک به دیگران
جایگاه کمک و نیکی به دیگران در شعر فارسی:
در شعر و ادبیات فارسی به صورت بسیار گسترده ای به ستایش اخلاق نیک و نکوهش اعمال ناپسند پرداخته است.همانطور که میدانید ادبیات فارسی پر است از آموزه های اخلاقی که می تواند راهنمای انسان در طول زندگیش باشد و با رعایت آن ها انسان می تواند راه کمال را طی کند و خود در ویژگی های انسانی الگویی باشد برای دیگر انسان ها.یکی از این اخلاق نیکو که شاعران ما چه شاعران گذشته و چه معاصر به آن پرداخته اند کمک به دیگران است.شاعران زیادی مانند حافظ و سعدی و فردوسی و همچنین شاعران معاصر چون پروین اعتصامی به مسئله نیکی و کمک به دیگران پرداخته اند و آن را مورد ستایش قرار داده اند.
شعر زیبا درباره کمک به دیگران
در این دنیای پر از غم و اندوه،
یاری رساندن به هم، باشد نیکوتر از هر گوهر.
دست یاری به سوی نیازمند دراز کردن،
مهربانی و عطوفت را در دل ها تاباندن.
با لبخندی گرم و دستی یاریگر،
غم را از چهره ی غمگین برداشتن.
یاری رساندن به دیگران،
نه تنها ثواب دارد،
بلکه روح را نیز صفا می بخشد.
در یاری رساندن به دیگران،
فرقی میان غنی و فقیر،
نژاد و ملیت،
وجود ندارد.
هر کس به اندازه ی توان خود،
می تواند یاریگر دیگران باشد.
حتی یک لبخند مهربان،
یا یک کلمه ی دلگرم کننده،
می تواند مرهمی بر زخم های روح باشد.
بیایید با هم عهد کنیم،
که در یاری رساندن به دیگران،
دریغ نکنیم.
تا دنیایی پر از مهر و محبت بسازیم،
و در آن،
هیچ کس غمگین و تنها نباشد.
در این شعر سعی شده است تا به اهمیت یاری رساندن به دیگران و فواید آن برای یاری دهنده و یاری شونده پرداخته شود. همچنین، بر این نکته تاکید شده است که یاری رساندن به دیگران، امری نیکو و پسندیده است که در توان هر کسی است.
کمک به دیگران در شعر حافظ:
حافظ که به عنوان یکی از شاعرانی است که در شعرهایش بسیار زیاد به مسائل اخلاقی می پردازد.انسان را در بیت های مختلف در غزل هایش به کمک به دیگران دعوت می کند.
همانطور که در غزل شماره 5 به انسان می گوید فرصت را غنیمت شمارند برای کمک به دیگران:
ده روز دورِ گردون افسانه است و افسون/ نیکی به جایِ یاران فرصت شمار یارا
همچنین در غزل شماره 15 می فرماید که انسان باید دغدغه آسایش دیگران را نیز داشته باشد:
خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم؟ / گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
همچنین در ابیات زیر در غزل های متفاوت انسان را به نیکی فرا می خواند:
حافظ!نهادِ نیک تو کامت برآورد / جانها فدایِ مردم نیکونهاد باد(غزل 98)
******************
توانگر!دل درویش خود بدست آور / که مخزنِ دُر و گنجِ دِرَم نخواهد ماند
...بر این رواقِ زبرجد نوشتهاند به زر / که جز نکوییِ اهلِ کرم نخواهد ماند
ز مهربانیِ جانان طمع مَبُر حافظ / که نقشِ جرم و نشانِ ستم نخواهد ماند(غزل 176)
******************
شبانِ وادیِ ایمن گهی رسد به مراد / که چند سال به جان خدمت شُعیب۸ کند(غزل 183)
******************
گفتم:هوای میکده غم میبرد ز دل / گفتا:خوش آن کسان که دلی شادمان کنند(غزل 193)
******************
مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی / که گفتهاند نکویی کن و در آب انداز(غزل 257)
******************
مبین ز خلق که این یار و آن زاغیار است / به کشتِ عارف و عامی چو ابرِ نیسان باش
سودِ بازار جهان بیرون ز ذکرِ خیر نیست / صرفه این است ای خداوندانِ دینار و درم
در چمن هر ورقی دفترِ حالی دگر است / حیف باشد که ز حالِ همه غافل باشی(غزل 477)
کمک به دیگران در شعر سعدی:
یکی از بیشترین کسانی که در شعر خود به موضوعات اخلاقی پرداخته است شاعر قرن هفتم،سعدی شیرازی، می باشد.سعدی در ستایش اخلاق نیک سرآمد دیگر شاعران است.با تورق کتاب های این شاعر بزرگ پارسی زبان متوجه می شویم که مسائل اخلاقی تا چه اندازه برایش مهم است.یکی از این موارد نیکی و کمک به دیگران می باشد که در بوستان و گلستان وی بسیار این موضوع به چشم می خورد و کمک به دیگران یکی از دغدغه های این شاعر می باشد.اشتیاق سعدی در کمک به دیگران و یاری رسانی به خلق تا جاییست که می فرماید:
سعیم این است که در آتش اندیشه چو عود خویشتنِ سوخته ام تا به جهان بو برود
سعدی بنی آدم را اعضای یک پیکر می داند و که غم یک عضو بر اعضای دیگر نیز اثر گذار است.سعدی در جایی دیگر می فرماید که اموال دنیوی فناپذیر هستند و قبل از از دست دادن آن ها در راه احسان و نیکی از آن استفاده کنید:
کسی کوی دولت ز دنیا بِبُرد / که با خود نصیبی به عُقبی ببرد
درون فروماندگان شاد کن / ز روز فروماندگی یاد کن
نه خواهنده ای بر درِ دیگران / به شکرانه، خواهنده از در مَران
همچنین می فرماید که باید در هنگام توانگری به دیگران کمک کرد تا در هنگام که ناتوان گشتیم دیگران به یاری ما بیایند:
تو هرگز رسیدی به فریاد کس / که می خواهی امروز فریادرس؟
که بر جان ریشت نهد مرهمی؟ / که دل ها ز ریشت نبالد همی
سعدی در مورد نوع دوست و یاری به یتیمان می فرماید:
چو بینی یتیمی سرافکنده پیش / مده بوسه بر روی فرزند خویش
یتیم ار بگرید، که نازش خرد؟ / و گر خشم گیرد، که بارش برد؟
به رحمت بکن آبش از دیده، پاک / به شفقت بیفشانش از چهره، خاک
اگر سایه ای خود برفت از سرش / تو در سایه خویشتن، پَروَرش
کمک به دیگران در شعر فردوسی:
حکیم ابوالقاسم فردوسی در اثر بزرگ خود،شاهنامه، در کنار بیان مسائل جنگی و پهلوانی و آداب و رسوم ایران،به مسائل اخلاقی نیز زیاد پرداخته است.یکی از این مسائل کمک به دیگر و هم نوعان خود است.فردوسی می فرماید:
نباشد همی نیک و بد، پایدار / همان بِه که نیکی بُوَد یادگار
دراز است دست فلک بر بدی / همه نیکویی کن اگر بِخرَدی
چو نیکی کنی، نیکی آید برت / بدی را بدی باشد اندر خورَت
چو نیکی نمایدت، کیهان خدای / تو با هر کسی نیز، نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام بد / ز بد گردد اندر جهان، نام بد
به نیکی بباید تن آراستن / که نیکی نشاید ز کس خواستن
و گر بد کنی، جز بدی ندروی / شبی در جهان شادمان نغنوی
کمک به دیگران در شعر مولانا:
ما مولانا را با اشعار پند آموزش میشناسیم.او در مورد نیکی و کمک به دیگران نیز سخن به میان آورده است و در اشعارش می فرماید:
خلقهای خوب تو پیشت دود بعد از وفات / همچو خاتونان مه رو میخرامند این صفات
آن یکی دست تو گیرد وان دگر پرسش کند / وان دگر از لعل و شکر پیش بازآرد زکات
چون طلاق تن بدادی حور بینی صف زده / مسلمات مؤمنات قانتات تائبات
بی عدد پیش جنازه میدود خوهای تو / صبر تو و النازعات و شکر تو و الناشطات
در لحد مونس شوندت آن صفات باصفا / در تو آویزند ایشان چون بنین و چون بنات
حلهها پوشی بسی از پود و تار طاعتت / بسط جانت عرصه گردد از برون این جهات
هین خمش کن تا توانی تخم نیکی کار تو / زانک پیدا شد بهشت عدن ز افعال ثقات
کمک به دیگران در شعر صائب تبریزی:
صائب تبریزی نیز در اشعار و سروده های خود به کمک به خلق اشاره کرده است و می فرماید:
همچو خورشید به ذرات جهان قسمت کُن / گر نصیبِ تو ز گردون، همه یک نان باشد
کمک به دیگران در شعر ناصر خسرو قبادیانی:
ناصر خسرو یکی از شاعرانی است که ما آن را با کتاب سفرنامه اش و تجربیاتش از سفراتش می شناسیم که پر است از نکات پند آموز.ناصر خسرو تا چهل سالگی شرب مدام میکرد.در چهل سالگی خواب حج می بیند و مرد دین می شود و به سفر حج می رود.پنج بار به سفر حج رفت و که جمعا 15 سال از عمرش را در سفر حج گذراند و پس از آن دیگر به حج نرفت.مردم شهر از او پرسیدند که چرا دیگر به سفر حج نمی روی و وی فرمود:
همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن
همه سال حج نمودن سفر حجاز کردن
زمدینه تا به کعبه سر وپابرهنه رفتن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن
به خدا ک هیچکس را ثمر آنقدر ندارد
ک ب روی ناامیدی در بسته باز کردن
کمک به دیگران در شعر سلمان ساوجی:
سلمان ساوجی یکی از شاعران قدیمی ایرانی در مورد کمک به دیگران بر اساس آموزه های دینی که جزای نیکی ده برابر است می فرماید:
ببخش مال و مترس از کمی که هرچه دهی / جزای آن به یکی، ده ز دادگر یابی
این مفهوم را می توان در اشعار شاعران معاصر نیز مشاهده کرد همانطور که مرحوم حکیم مهدی الهی قمشه ای در جایی می فرماید که :
به جُز خالق که از کلّ بی نیاز است / خلایق را به یکدیگر نیاز است
کمک به دیگران در شعر پروین اعتصامی:
همانطور که اشاره کردیم کمک به دیگران در شعر شاعران معاصر نیز مورد توجه قرار گرفته است.پروین اعتصامی به عنوان یکی از شاعران زن معاصر که در شعرهایش مسائل اخلاقی جایگاه ویژه دارد و در مناظراتش مسائل بسیار با ارزشی را گوشزد می کند که جای کمک به دیگران نیز در آن ها خالی نیست.در شعری در مورد بهای نیکی و کمک به دیگران می فرماید:
بزرگی داد یک درهم گدا را / که هنگام دعا یاد آر ما را
یکی خندید و گفت این درهم خرد / نمیارزید این بیع و شرا را
روان پاک را آلوده مپسند / حجاب دل مکن روی و ریا را
مکن هرگز به طاعت خودنمایی / بران زین خانه، نفس خودنما را
بزن دزدان راه عقل را راه / مطیع خویش کن حرص و هوی را
چه دادی جز یکی درهم که خواهی / بهشت و نعمت ارض و سما را
مشو گر ره شناسی، پیرو آز / که گمراهیست راه، این پیشوا را
نشاید خواست از درویش پاداش / نباید کشت، احسان و عطا را
صفای باغ هستی، نیک کاریست / چه رونق، باغ بیرنگ و صفا را
به نومیدی، در شفقت گشودن / بس است امید رحمت، پارسا را
تو نیکی کن به مسکین و تهیدست / که نیکی، خود سبب گردد دعا را
از آن بزمت چنین کردند روشن / که بخشی نور، بزم بی ضیا را
از آن بازوت را دادند نیرو / که گیری دست هر بی دست و پا را
از آن معنی پزشکت کرد گردون / که بشناسی ز هم درد و دوا را
مشو خودبین، که نیکی با فقیران / نخستین فرض بودست اغنیا را
ز محتاجان خبر گیر، ای که داری / چراغ دولت و گنج غنا را
بوقت بخشش و انفاق، پروین / نباید داشت در دل جز خدا را
کمک به دیگران در اشعار معاصر:
در شعر شاعران گذشته و معاصر موضوعات مشترک بسیاری است که یکی از آن ها پرداختن به مسائل اخلاقی می باشد که یکی از آنها صحبت در مورد امر پسندیده ی خدمت و کمک به دیگران است در ادامه به تعدادی از این اشعار می پردازیم:
*حبیب نظاری یکی از شاعران معاصری در شعری که به خدمت به دیگران می پردازد می گوید:
ای مردم پرنده و خورشید و آفتاب
لبخندتان مبارک و احساستان به خیر
امروز روز عاطفه و مهربانی است
یک تکّه آسمان رها مانده و کبود
در حسرت نوازش بال و پر شماست
در گوشه گوشه گوشه ی این شهرِ بی بهار
این شهر بی سرود
چشمان بغض کرده یک کودک یتیم
در انتظار دست نوازشگر شماست
و در ادامه این شعر درمورد روزهای نیکوکاری می گوید:
امروز، فصل مهربانی
روز بارش باران عاشقی
آغاز فصل خرمی از مهربانی است
فصل ترانه، فصل غزل، فصل آشتی
برخیز و دست خسته این شهر را بگیر
بی دست مهربان تو این شهر، سنگی است
امروز جشن عاطفه، امروز جشن عشق
از جنس یک نسیم ملایم، همیشگی
از جنس یک ترانه رها و سرودنی
احساس عاشقانه مردم ستودنی
امروز جشن عاطفه، امروز جشن مهر
دستان شهر و شانه ی گلهای بی پناه
دستان شهر و گونه ی پر اشک غنچه ها
دستان شهر و یک سبد آواز عاشقی
دستان شهر و تو، دستان شهر و من
امروز روز پنجره های گشوده است
باید سلام کرد به گسترده زیستن
شاید هنوز پنجره ای بسته مانده است
شور است و اشتیاق
شور است و مهربانی و لبخند
شور است و عاشقانه ترین لحظه های فصل
برخیز با تمامی لبخندهای خود
دست شکوفه های رها مانده را بگیر
شور است و مهربانی دستان گرم تو
بر شانه های خسته گلهای اطلسی
برخیز و مهربانی خود را ترانه کن
در گوش بی پرنده ترین آسمان بخوان
در ازدحام سنگی یک شهر بی کسی
شاید هنوز حسرت یک کیف مدرسه
در چشمهای دخترکی خسته مانده است
شاید هنوز، پنجره ای بسته مانده است
هنوز فرصت هست
ای من که از پرنده تهی نیستی، هنوز
فرصت برای پر زدنی عاشقانه است
عاشق شدن، ترانه سبزی ست، مهربان
فرصت برای زمزمه این ترانه هست
*علی سلیمانی نیز در شعری درمورد کمک به دیگران می گوید:
پرواز را بخاطر بسپار و بال را
گاهی به عاشقانگی آسمان ببخش
ای رود! تا مسافر دریا شوی، شبی
یک استکان نسیم به آتشفشان ببخش
امشب شب جواب به فریاد خسته هاست
لبخندهایت را به لب دیگران ببخش
با قلب پاک خود نفس تازه ای بده
با این نفس به یک نفس خسته جان ببخش
امشب هزار چشم تو را داد می زنند
خورشید را دوباره به پیر و جوان ببخش
پیوند چشمهای تو آواز روشنی ست
فرصت برای دیدن جان و جهان ببخش
جسمت برای خاک ندارد نشانه ای
در جسمها به یاد نشان ات، نشان ببخش
کلام آخر:
با توجه به ابیات و اشعاری که از شاعران بزرگ ذکر کردیم متوجه می شویم که کمک به دیگران امری بسیار پسندیده است که در ادبیات فارسی بسیار به آن سفارش شده است.
گردآورنده : توپ تاپ
چقدر زیبا بودند...یکی از دیگری بهتر...انسانیت و اخلاق و اسلامیت و دین همه و همه درین اشعار با زبانی بسیار کارگر تر و اثر بخش تر آمده است. زمانی حفظ اشعار در صداوسیما و در آموزش و پرورش مثلا بصورت مشاعره یا امثالهم جریان داشت که متاسفانه الان نمی بینیم...ادبیات ما که تماماً با زبان گویای فارسی برخاسته از دین و اسلامیت ماست...چرا توجه لازم نمیشود..بقول مرحوم آیت ا...طباطبایی که جایی فرمودند تمام تفسیر قرآن را درین یک بیت فردوسی دیدم که فرموده:(به نیکی بکوش و میازار کس__ که ره رستگاری همین است و بس...! )
متاسفانه شعر شیخ بهایی را بنام خاقانی درسایتتان نوشته اید که اشتباه فاحشی است
عالی بود