مجموعه شعر زیبا درباره خداشناسی

مجموعه شعر زیبا درباره خداشناسی از ذکر و اوصاف حضرت حق و هر آن چه که انسان باید در برابر این عظمت بی مثال انجام دهد سرشار است. شاعر در مجموعه شعر زیبا درباره خداشناسی سعی کرده است تا در تشبیه و تصویر شاخسار معرفت به اوصاف حق و تمثیل حیات و برازندگی آفرینش در نهایت اقتدار رب العالمین بپردازد. بنابراین به شما وعده می دهیم که در این مجموعه شعر به هیچ وجه با اشعار عادی و مکرر مواجه نخواهید شد.

مجموعه شعر زیبا درباره خداشناسی و خلاقیت در خلق اشعار

همچنین ویژگی بارزی که مجموعه شعر زیبا درباره خداشناسی از آن برخوردار است اهتمام و تاکید بر تازگی مضامین و موضوعاتی است که در شعر به آن پرداخته می شود. به عبارت دیگر پردازش اشعار و بهره گیری از واژگان ناب شعری با تکیه بر خلاقیت در این مجموعه انجام گرفته است. 

خداوند معرفت و حقیقت مطلق است و ما ذره ای که در انوار حق شتابان و سرگردانیم. شناخت و بینش اساسی در مورد حضرت حق محتاج کنکاش و جستجو در شاخسارهای بی انتهای عظمت لایتناهی احدیت است. شعر از تکرار و دوباره گویی حاصل نمی شود بلکه محتاج تدقیق و نگرشی ژرف است. این موضوع به خصوص زمانی که قرار است یکی از بزرگترین زمینه های آفرینش خود را مورد بررسی قرار دهیم بیشتر نمایان می شود.

 شعر زیبا درباره خداشناسی چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟

مجموعه شعر زیبا درباره خداشناسی یکی از مجموعه های بی نظیر و بی تکرار در این زمینه محسوب می شود. پرداختن به مضامینی بارز و برجسته که محتاج نگرشی ژرف و اندیشه ای ناب است در هر یک از جنبه های هنری و ادبی باید از خلاقیت و پرداخت هنری در نهایت توانایی ها و حد اعلای استعداد هنری فرد بهره گرفته شود. 

غیر از مقوله زبانی و معرفتی می توان ساختار معنایی و ظاهری را از هر نظر متحول نمود. زمانی که از زیباترین جنبه های شناخت بشری و عبادت در برابر خالق خود سخن می گوییم لازم است تا از زبان حال و قال فاصله بگیریم و به زبانی فراتر و بی مثال به این ارتباط جاودانه پرداخته شود. شاعر تلاش کرده است تا با گردآوری مجموعه شعر زیبا درباره خداشناسی متشکل از زیباترین و تازه گری در خلق اشعار هم از جنبه های فرم و هم از نظر مضمون به بهترین وجهی جنبه های مختلف خداشناسی را تصویر و ترسیم کند.

تسلط شاعر بر واژگان شعری و نیز بهره گیری از فضای خاص شعر یکی از بارزترین ویژگی های مجموعه شعر زیبا درباره خداشناسی به شمار می رود که توانسته است جلوه دیگری به این اشعار ببخشد بخش هایی از این مجموعه  به صورت اشعار منسجم و پیوسته سروده شده است. همچنین  در انتها قطعات کوتاهی که بیشتر جنبه ارائه تصاویر ماندگار از خداشناسی دارند نیز آورده شده است. قطعا می توان خصوصیت ممتاز دیگری را که این اشعار از آن برخوردار است به قابل فهم بودن و مانوس بودن آن با زبان طیف های مختلف و دوستداران شعر دانست. 

خدا همان یگانه معبودی است که جهانیان در طریق وصال که همانا سعادت و نهایت است به این ذات یگانه می پیوندند. این حقیقت است که باید در اشعار جلوه گر شود. هر نام و هر ذکر و هر یادی از او می تواند مرتبتی از خداشناسی و چراغ راهی برای دوستداران حق و حقیقت باشد. از مشتاقان شعر می خواهیم که مجموعه شعر زیبا درباره خداشناسی را تا به انتها و با ذکر حضور حق بخوانند. توصیه میکنیم دیگران و علاقه مندان به این اشعار را نیز در خواندن این مجموعه سهیم کنید.

شعر خداشناسی

شعر زیبا درباره خداشناسی به نام به خود می رسم

در زیر این درخت

طوبای بی مثال

نام تو را می جویم

بر کهکشان و

هر اورنگ

ذکر تو نشسته

است

بر قلب من

تو حکمروایی

ای ذات یگانه

باقی الفاظ

بهانه اند

و

ثقل نام تو

را نتوانند

اوصاف تو را

نشاید

در هزاره ها سرودن

یک ذکر تو کافیست

تا کهکشان

 فروریزد

آسمان و

 هر چه هست

در هم پیوندد

و ستاره های سرگردان

در بی نشان

غرق شوند

گاهی برای دانستن تو

یک برگ درخت کافیست

و گاهی برای

دیدن انوار معرفت تو

کهکشان ها نیز

کفایت نمی کند

تو بدین گونه ای

اشارت ها فقط

به تو ختم می شوند

و آدمی همچنان

در حیرت است از

فهم نام تو

ای حقیقت مطلق

شعر خداشناسی

شعر زیبا درباره خداشناسی به نام هر ستاره مسافری است

آری،

آن طور که من تو را می شناسم

هر ستاره مسافری است

که در سجود تو

اذکار بی پایان می خواند

و راه تا عرش

تو گسترده است

و عرش تو در فهم من

نیاید

چرا که گنجایش درک من

به قدر آیینه ای است

که در روبرویم می بینم

یا  به حجم

پنجره ای

 و در نهایت

به ابعاد این جهان

و راه از آسمان می گذرد

و مسافران از ذکر نامت

شادمانند و در سرور

و سماعند

ای مطلق هر چه نیکی است

و هر چه زیبایی

ای یگانه ازلی

و ابدی

زورق خیال من

در آشوب این دریای طوفانی

فقط با نام تو آرام می گیرد

ای پناه و مامن همیشگی

شعر درباره خداشناسی

شعر زیبا درباره خداشناسی به نام جرعه ای از هر چیزی (1)

جرعه ای از نماز

یا قطره ای از

 دریای معرفت

تو

سرکشیدم

آسمان و آب بی معنی شد

صبوری های بی گاه

و گاه را دریافتم

و شاید

ذره ای بودم

در بیکران

 تیرگی های این عالم

به خیال خودم

نفس می کشیدم

و

اسم این کار را زندگی گذاشته

بودم

به خیال خودم

هوای هر زاویه

از زمین

می تواند

غبار غربت

از تنم بزداید

ولی جز خسران و

گمنامی

هیچ نصیبی در اسفار

غریبانه ام نبود

جهان طیلسان پوشی

آراسته و من

 زخم خورده از اندوهان

مداوم

پی جوی آرامشی

لاجرم در

آن بودم

و آرامش در زمزمه

 طوفان ها بود

شعر در وصف خداشناسی

شعر زیبا درباره خداشناسی به نام جرعه ای از هر چیزی (2)

در لجه هر رنج غریبی

که از خارهای تنم می رویید

در اعماق کابوس هایی که

زندگی عفن و غریب

بود

و آرامش گوهر نایابی بود

که نزد تو ارزان

یافت می شد

و من گران ترین

بهایی که داده

 بودم زندگیم بود

غافل از ذکر نامت

و اسما متبرکی

که  واژه را و

زبان را به

عطر گل های افسون

 انگیز لاهوتی

معطر می سازند

نام تو رمز

اسفار من بود

مفتاح دردهایم

نام تو

به من

صبوری می بخشید

نام تو حرمت جهان من بود

بی تو

قطب نمایی در شعشعه لرزان

سمت و سوی ناکجای

هر زمین

بی نام بودم

شعر در مورد خداشناسی

شعر زیبا درباره خداشناسی به نام جرعه ای از هر چیزی (3)

تو آرامش من بودی

زبان پرواز من

هویت و آغاز من

تو ملجا و پناه من

های من

و هوی من

بهشت و قرار من بودی

تو آفریدگار من

خداوندگار من بودی

تو مظهر خیال و

وقار من

شوکت و شهامت من

بودی

از بس که هیبت نامت

و تمثال بی دریغ اذکارت

بر من هویدا بود

در روشنی

جز خیرگی نیاموخته بودم

جز چشم دوختن در آفتاب

پر تلالویی که

پیوستن به آن

را باید آموخت

و مرگ بخشی از شناسه

من بود

مرگ اگر

پلی برای

گذشتن از رود وقایع و

 اضطراب این

جهان است

پس خوشبختی و

 رسیدن به تو

 چه آسان است

شعر زیبا درمورد خداشناسی

شعر زیبا درباره خداشناسی به نام درک غریب من (1)

من بدترین شناگر

این جهانم

از نام آب گریزانم

هر چند زلال و

بی نشانم

از روشنی

خیال روز

را با خود دارم

و تصورم از ماه

چیزی جز

یک خوشبختی مدور نیست

ابرها را مرکب شادی ها

می پندارم

و چنین تصور می کنم

 زیر رنگین کمان

پس از باران های بهاری

بهشتی از شادی و لبخند

نهفته است

من از رنگ های عالم به

بی رنگی مبتلا شده ام

و این شاید عادت غریبی باشد

برای مردمانی که

در خاک ریشه دارند

هرچند

آدمهایی  هم

 هستند که

 که در آسمان

ریشه دوانده اند

سواد و سودای من فهم نام توست

خداوندا

اشعار زیبا درباره خداشناسی

شعر زیبا درباره خداشناسی به نام درک غریب من(2)

تو هر روز

به نام یک گل

یک لبخند

هر سپیده

در پرواز پرنده

در سوسوی ستارگان

در گستره آسمان

در عطر هر نیسیم

هر باران بی گاه

تو هر روز

با یک تلاوت

یک تصویر

یک تسلیم

به سراغ من می آیی

و زنده می شوم

گاهی که سخن گفتن با تو

به نماز و

نیازم می رساند

در می یابم شنواتر از

هر چیزی در جهان جز

تو نیست

ای حضور جاری

ای طراوت نظر

ای شگفتی بی مثال

ای خالق

تحیر یگانه

درک من

از تو

فهم غریبی است

که یک پروانه

پس از شفیره بودن

به پرواز دارد

این جهان منظره کوتاهی دارد

چشم انداز تجلی

نهایت توست

ای حقیقت جاودان

شعر درباره خداشناسی کوتاه

شعر زیبا درباره خداشناسی به نام نامه هایی برای او (1)

باد

نامه رسان مرموزی است

که اسرار مرا به آسمان هم

می رساند

این را دوستی می گفت

 که یک

شب اشک هایش را

سروده بود

در نامه نوشته بود

به خاطر بادهایت از

تو متشکرم

ای خدا

ولی

من از حجم کوه های عالم

مضطربم

از دغدغه دیوار بودن می ترسم

از سنگ بودن

از سرد بودن

از خاصیت فلز داشتن

یا به عادت نفس کشیدن

از سر اجبار های مجهول

از کشف رویاهای ساده

 هم

می ترسم

از

عاشق شدن

از سوختن

برای

چیزهای بیهوده

از سفر کردن

به مقصدهای نامعلوم

از زاری کردن برای

مرده های معلوم

آدم های مجهول

از داشتن یک اسم

یک شناسه غریب

 که مرا

 با آن

می خوانند

می ترسم

از فهم غروبگاهان

از درک سپیده

از دیدن رنگ های ناگهانی

هم می ترسم

شعر راجب خداشناسی

شعر زیبا درباره خداشناسی به نام نامه هایی برای او (2)

گفتم این نامه را

به باد بسپارم

شاید تو آن را بخوانی

هر چند این

نهایت توان من

بود

دردهای من باید

فریاد بکشند

ولی ترجیح می دهم

در سکوت

به آنها بخندم

تو را می پرستم

خدای من ...

مرد زمینی

این نامه را به باد سپرده بود

فرقی نمی کرد

باد چه توفان باشد

یا نسیمی

یا شاید هم باد شمال

باد جنوب

بادهای موسمی

مهم این باد بود 

که نامه را برد

در لمحه ای

بر پنجره اش باد

کوبید:

-پاسخی دارم

نخستین بار بود

که باد را به هیات پرنده ای

بهشتی  دید که

بر منقارش یک دسته

بنفشه بود

اتاق از بوی بنفشه

سرریز شد

دوست من گفت:

اجابتم کرد

 آن فیض سبحانی

و

بنفشه،

آرامش من بود

در جهان بی قرار

و آرامش من بود

یک کلمه بود

و عطر جوابش

مرا همین کفایت است

و بود

شعر برای خداشناسی

شعر زیبا درباره خداشناسی به نام شتاب

به نام تو که

میرسم

شعر به مکثی

غریب

تبدیل می شود

قلم می لرزد

هر واژه به حیرت

می انجامد

چیزی در من

ویران می شود

این من است

که کار دستم داده

است

به نام تو که میرسم

شاعر نمی مانم

شعر واژه کم می آورد و من

خویشتنم را

جهان در گریز است

و من خود را کم آورده ام

صدایی می گوید:

-شتاب کن

به جا آمده ای

جز این نباید

جز این رسیدنی در کار

نیست

جز این پیوستنی

نیست

شعر با موضوع خداشناسی

قطعات کوتاه شعر زیبا درباره خداشناسی بخش نخست  

1.

جهان را مهی

در برگرفته است

آدمی

 انگشت تحیر به دندان

روبروی آینه وقایع

ایستاده است

ذکر تو در

آسمان ها

پیچیده است

اینک آدمی

ایت که باید

بشنود

2.

کدام خورشید پر فروغ

است از نور تو

چون ذره ای

از ظلمت است

ای روشنی مدام

مرا از تاریکی های

درونم برهان

3.

به دروازه های ناممکن

نام تو را گفتم

جهان من

آغاز شد

قطعات کوتاه شعر زیبا درباره خداشناسی بخش دوم  

1.

ای اوراد همیشه من

روح مرا در بر گیرید

و به گرد اسما

 بگردانید

بی خودی

تجربه دلنشینی است

2.

ماه،

آخر شد

تا نام تو گفتم

3.

من بذر عصیان های عالم

حاصل تردیدهای خویشم

من دل به بی فرجام داده

هیچِ هیچِ هیچِ هیچم

تو سراسر نام و سروری

این منم گمنام در خویش

می پیچم

شعرهای قشنگ خداشناسی

4.

تو مطلق نور

و قداستی

تمامت الفاظ عظیم

عالم در عرش تو

سجده زده اند

من

ولی غرور خویش برداشته ام و

پندار زده ام

به وهم خویش خوشبین ام

و این برای دیدن نورهای

منتشر

از تو در جهان

کافی نیست

وقتی جنس من

از تاریکی است

خدای من

قلبم را وسعت ببخش

اکنون که بر درگاه

تو سجده کرده ام...

تهیه کننده : توپ تاپ

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...