متن زیبا در مورد چهار فصل
بهار، تابستان، پاییز و زمستان همگی به ما می فهمانند که زمان درگذر است و نمی شود به هیچ چیز تکیه کرد. هنوز به هوای خوب بهاری دلگرمی که به یک باره تابستان از راه می رسد و هنوز به سرسبزی و گرمای تابستان عادت کرده ای، پاییز با خشکسالی اش از راه می آید و بعد هم که زمستان است با سوز و سرمایش.
در این مطلب سعی کرده ایم که متن هایی زیبا درباره چهار فصل را برایتان به اشتراک بگذاریم. متن های مربوط به هر فصل را که خواستید، می توانید یا با دوستانتان به اشتراک بگذارید. همراه ما باشید.
متن زیبا درباره بهار
بهار را دوست دارم! چون زیباست و به دیگران زیبایی را نشان می دهد. بهار به من می آموزد که چطور دنیای خود و دیگران را زیبا کنم. مهم نیست که گذشته ام چه بوده و چه به من گذشته. بهار هم گذشته ای خشک و سرد دارد، اما آن را پشت سر گذاشت و سرسبز و زیبا شد. پس من هم میتوانم زیباتر از چیزی که بودم بشوم و دنیا را هم برای خودم و هم برای دیگران زیباتر کنم.
*******************************
من فصل بهار را عاشقانه دوست دارم؛ قدم زدن در دل طبیعت در یک روز بهاری لذتی وصف ناپذیر به من می دهد. من اینکه در هوای بارانی بهار قدم بزنم، اینکه شکوفه های زیبای درختان را نظاره کنم و اینکه گل های خوشبوی دشت و چمن را ببویم، دوست دارم. همه ی اینها به من یاد آور می شوند که از زندگی تا میتوان باید استفاده کرد که فرصت کوتاه است. روزی همین سرسبزی و همین گل ها و شکوفه های زیبا خشکیده می شوند و از بین می روند.
*******************************
بهار فصل فوق العاده ای است. بعد از یک زمستان پر از سردی و خشک بودن زمین، همینکه بهار می شود، مجددا درختان سرسبز می شوند و طبیعت به خود جان دوباره می گیرد. کاش ما آدم ها هم از این فصل زیبا این درس مهم را بگیریم. مهم نیست که شرایط چقدر سخت است و مهم نیست که چقدر مشکلات داریم، هم اینکه بخواهیم وارد فصل بهار زندگیمان شویم، می توانیم کم کم این مشکلات را از بین ببریم. همانطور که بهار را کم کم زمین خشکیده را جان می دهد، ما هم می توانیم به زندگی مان جانی دوباره ببخشیم.
*******************************
دلم یک هوای بارانی می خواهد؛ هوایی بارانی در فصل بهار. اینکه در کنار پنجره بنشینم و باران زیبای بهاری را تماشا کنم. این زیباترین اتفاق ممکن است برای من؛ این عاشقانه ترین لحظه ای است که می تواند برای من رخ دهد. حال فرض کن که در این حال و هوای عاشقانه ات، فنجانی چای هم باشد که بنوشی! این دیگر صحنه را بی نهایت زیبا و لذت بخش می کند.
*******************************
فصل بهار تمام زشتی ها را از بین می برد و کم کم زیبایی ها را به دیگران نشان می دهد. کاش ما هم بتوانیم کم کم به مانند فصل بهار زشتی ها را از بین ببریم و زیبایی ها را جایگزین زشتی ها کنیم. فصل بهار بدون هیچ مزد و پاداشی این کار را می کند! پس ما هم باید یاد بگیریم که برای از بین بردن زشتی های این دنیا، هیچوقت مزد و بها نخواهیم و تلاش کنیم که دنیا را زیباتر کنیم.
*******************************
خوشحال به حال کسی که در بهار متولد شده! کوچه ی بهار، عجیب کوچه ایست! کسانی که در این کوچه متولد شده اند، در هر جا که قدم گذارند، به آنجا سرسبزی و نشاط را می برند. متولدین کوچه ی بهار، زیبایی ها را بدون هیچ مزد و منتی به دیگران هدیه می دهند! آخر این کار را از فصل تولدشان یاد گرفته اند که بدون هیچ مزدی، دنیا را مجددا زیبا می کند.
متن زیبا درباره تابستان
در هوای گرم تابستانی، خوردن یک نوشیدنی سرد یکی از واجبات است. فکرش را بکن! در آن هوای گرم، خودت را به خوردن یک نوشیدنی سرد دعوت کنی. از این زیباتر هم می شود؟ از این لذت بخش تر هم ممکن است که اتفاق بیفتد؟
*******************************
شب های تابستان کودکی ات را به یادت بیار. همان شب هایی که روی بهارخواب خانه ی پدری یا پشت بام آنجا می خوابیدی و یا به ستاره ها نگاه می کردی. آیا از ان لحظه عاشقانه تر و رمانتیک تر هم سراغ داری؟ از آن لحظاتی که در عالم کودکی ات، بی آنکه نگران مسائل و مشکلات روزمره باشی، با فراغ بال به پشت بام می رفتی و شب را با نگاه کردن به ستاره ها می گذراندی و صبح تا دیر وقت خواب بودی هم بهتر سراغ داری؟
*******************************
فصل تابستان برایم معنای دیگری دارد. فصل تابستان مرا به یاد تو می اندازد. در این فصل به یاد گرمای وجودت می افتم و همین باعث می شود که وجود سردم از گرمای خاطراتت بهره مند شود و از قبل گرم و گرم تر شود. می دانی، من تمام فصول سال را به امید آمدن دوباره ی تابستان می گذرانم تا دوباره آن گرما را احساس کنم.
*******************************
گرمای تابستان زمانی برایت معنا دار می شود که سرمای زمستان را چشیده باشی. همین باید به تو درسی بدهد. این مسئله باید به تو این درس را بدهد که برای دیگران بیشتر از حد خودت را در دسترس قرار نده و گاهی اوقات بگذار که سرمای زمستان را احساس کنند که برای گرمای تابستان ارزش قائل شوند. اگر دائما از وجودت به آنها گرما ببخشی، آنها گرما زده خواهند شد.
*******************************
زمانی که در تابستان از سر کار می آیی و خسته ای، یک نسیم خنک کافیست که تو را دوباره سرحال بیاورد و لذتی وصف ناپذیر به تو بدهد. اکنون تابستان حکم زندگی من را دارد و تو هم حکم همان نسیم خنک را داری! این زندگی خیلی روی من فشار می آورد و خیلی باعث آزرده خاطر شدن من می شود، اما کافیست که یک بار وجودت را در کنارم احساس کنم که تمام این آزردگی ها از بین بروند و جایشان را به یک لذت وصف ناپذیر بدهند. فقط کافیست یک بار نسیم وجودت به زندگی ام بوزد.
*******************************
تنها چیزی که باعث می شود که بتوانم سرمای زمستان را تحمل کنم، این است که تابستانی در راه است. تابستان باعث می شود که به کل سرمای زمستان را از یاد ببری و تو را در گرمای وجود خویش غرق می کند. تو برای من مانند فصل تابستانی و زندگی ام به مانند فصل زمستان. تنها چیزی که باعث می شود که من به زندگی ام ادامه دهم تو هستی! تو فصل تابستان زندگی منی و مرا در گرمای عشق خودت غرق میکنی. عاشقانه دوستت دارم! عاشقانه به مانند فصل تابستان.
*******************************
کنارم بمان و هرگز ترکم نکن. اگر قرار بود پاییز به یک باره سر برسد و زحمات بهار را از بین ببرد، بهار شاید هیچوقت انگیزه ای نداشت که بخواهد همه جا را سرسبز کند. این فصل تابستان است که به عنوان مرحمی برای فصل بهار عمل می کند و کم کم به فصل پاییز اجازه می دهد که خودی نشان دهد. تو برایم به مانند همان فصل تابستانی. برایم همانند یک مرهم عمل میکنی تا با شرایط سخت زندگی که ناگزیر هستم که آنها را تحمل کنم، کم کم کنار بیاییم. به خاطر همه ی این ها از تو متشکرم.
متن زیبا درباره پاییز
پاییز که از راه میرسد، کم کم همه چیز را خشک می کند و از بین می برد. شاید همه این کار پاییز را خیلی غم انگیز و ظلم ستیزانه بدانند، اما هیچ کس به ذهنش خطور نمی کند که اگر پاییز این ها را خشک نکند و نبرد، دیگر برایمان تازگی نخواهند داشت و دیگر آن لذتی که باید را نمی بردیم. پاییز با همان خشک کردنش به ما لذتی بی نظیر می دهد، اما ما در سوگ خشکیده هایمان، هیچوقت به زیبایی های پاییز نگاه نمی کنیم. بیاییم به زیبایی های پاییز هم کمی بنگریم. بیاییم به چالش های زندگی مان هم به شکل همان پاییز نگاه کنیم. گاهی وقت ها بعضی چالش ها به وجود می آیند که مانع برخی از تجربه های لذت بخش زندگی ما می شوند و ما از این چالش ها متنفر می شویم! در صورتی که اگر دیدمان را بازتر کنیم، می بینیم که آن چالش ها هم زیبایی های خود را دارند.
*******************************
دلم هوای عاشقانه پاییز را می خواهد که با تو و در کنارت بر روی برگ های خشکیده راه برویم و به سوی سرنوشت مان قدم بردارم. همانگونه که در حال رفتن هر برگ را زیر پا له می کنیم، خاطرات بد و اتفاقات منفی زندگیمان را هم له کنیم و آنها را هم زیر پا بگذاریم. چه شیرین می شود این لحظه. من و تو در کنار هم و کلی از اتفاقات تلخ که قرار است زیر پا به مانند برگ های پاییزی له شوند.
*******************************
پاییز زمینه ای می شود برای آشنا کردن سال با خشکی. اما چه حیف که کسی قدر آن را نمی داند. همه پاییز را به عنوان از بین برنده ی سرسبزی می شناسند! اما از این غافل اند که اگر به یکباره زمستان سر برسد، شیرینی آن سرسبزی و نشاط به یکباره به مانند زهر می شود. پاییز کم کم حال و هوای زمستان را معرفی می کند و کمتر کسی است که به این ویژگی آن توجه کند.
*******************************
پاییز فقط آنجایی که در هوای بارانی روی برگ های خشکیده درختان راه می روی و بوی نم باران به مشامت میرسد. چه لذتی دارد این هوا. فکرش را بکن. چه هوای عاشقانه ایست و جان می دهد که در کنار یار به ثبت خاطرات خوش در آن بپردازی.
*******************************
پاییز فصل عاشقانه هاست. او به ما یاد می دهد که زندگی کوتاه است، پس تا می توانی عشق بورز و از زندگی لذت ببر. درختی که تا دیروز سرسبز و تنومند بود، اکنون در فصل پاییز در حال خشکیده شدن است. پاییز می گوید که هر چیزی در این دنیای فانی پایانی دارد، پس تا هنوز پایان تو فرا رسیده، از آن لذت ببر و تا می توانی عاشقی کنی.
متن زیبا درباره زمستان
دوباره زمستان آمد و امسال هم رخت سفیدش را به تن کرد. زمستان عروس سال است و در انتها می آید که لبخند را بر لبانت بنشاند. به عروس سال لبخند بزن و بگذار که باعث خوشحالی ات شود. باور کن که حتی در همان بهار با همه ی سرسبزی اش هم می توان ویژگی هایی دید که به خاطر آنها از آن متنفر شد. اما ما توانایی این را داریم که توجه ما را روی چیزهایی بگذاریم که احساس مان را بهتر می کند. به جای سرمای زمستان، روی لذت بردن از این فصل متمرکز شو.
*******************************
زمستان را با همه ی سرمایش دوست دارم. هوای سرد زمستان مرا به یاد زمانی می اندازد که در خانه ی مادربزرگ کنار بخاری می نشستیم و مشغول به گرم کردن خودمان می شدیم و در همان لحظه مادربزرگ با یک سینی چای می آمد و از ما پذیرایی می کرد.
*******************************
زمستان را می بینی که چطور به یک باره می آید و طبیعت را خشکیده می کند؟ اتفاقات منفی هم در زندگی ات به همین شکل هستند! منتهی با این تفاوت که جلوی تاثیر فصل زمستان بر طبیعت را نمی شود گرفت، اما جلوی تاثیر اتفاقات منفی به زندگی را تا حدودی می توان گرفت. سعی کن که اتفاقات منفی زندگی ات را آنقدر برای خودت بزرگ نکنی که نتوانی در مقابل آنها ایستادگی کنی. سعی کن این اتفاقات را که همان زمستان زندگی ات هستند، با انتخاب های درست، رفع شان کنی.
*******************************
برف زمستان را دیده ای؟ با خنکایی که به همراه دارد؟ خواستم بگویم که گرمای وجود تو آنقدر زیاد است که حتی برف زمستان را هم آب می کند و آن خنکا را از بین می برد.
*******************************
برف زمستان را دیده ای که چطور ذوب می شود و تبدیل به آب می شود؟ خواستم بگویم که من دقیقا به مانند همان برف زمستان به پای تو می مانم و به پایت آب خواهم شد. فرقی نمی کند که چقدر طول بکشد یا سختی به پا ماندنت چقدر باشد! من این کار را خواهم کرد، چرا که گرمای عشق تو مرا وابسته ی خود کرده.
*******************************
سرمای فصل زمستان، مرا به یاد خاطره هایی که با تو دارم می اندازد. در زمانی که در کنار تو و با تو بودم، آنقدر از گرمای وجود هم بهره می گرفتیم که هیچ سرمایی را مجال حرف زدن نبود. اما اکنون که تو رفته ای، حتی خنکای نسیمی کوچک را هم حس می کنم.
*******************************
در فصل زمستان، برف همه ی زمین را می پوشاند. مهم نیست که از کدام قسمت خوشش می آید و کدام قسمت را دوست ندارد؛ به هر حال همه ی زمین را از نعمت وجود خودش بهره مند می کند. بیا تا از برف زمستانی یاد بگیریم که زمانی که خواستیم عشق بورزیم و دیگران را از محبت مان بهره مند کنیم، برایمان مهم نباشد که آن دیگران که هستند، بلکه مهم برایمان آن عشق ورزیدن ها و آن محبت کردن ها باشد.
تهیه کننده : توپ تاپ