مجموعه شعر درباره صلح و دوستی
مجموعه شعر درباره صلح و دوستی بیانگر این نکته است که در نهایت آدمی همانطور که خصائل والایی دارد همچنین موجودی کمال طلب و صلح جو به شمار می رود. در واقع تاکید و تکرار دیگر بار این نکته می تواند دوباره بذر امید را در دل وی بنشاند و نهال انسانیت را در روزگار پر تلاطم ما دوباره پربار سازد.
هنر و در کنار آن ادبیات و نوع خاص آن یعنی شعر همواره سعی کرده است تا زبان عدالت طلبی و صلح جویی بشر باشد. از همین رو در مجموعه شعر درباره صلح و دوستی سعی کرده ایم تا با زبان و واژگانی فراتر از ابزار زبانی به تشریح این قضیه بپردازیم که هر چند در عصر ما بسیاری از کلید واژه های اساسی انسانیت رو به افول نهاده و از معیار و حدود در نظر گرفته شده عدول ورزیده اند با این وجود همچنان هستند و خواهند بود کسانی که سعی کنند تا با تلاش و همت خود راه بر نفوذ جنگ و ویرانی در این کره خاکی ببندند. تلاش هایی که به منظور حفاظت از زمین و تمهیدات زیست محیطی نیز بخشی از این موارد به شمار می رود.
ویژگی های بارز مجموعه شعر درباره صلح و دوستی
شعر درباره صلح و دوستی در واقع بر این قضیه تاکید دارد که حامل این پیام به خواننده و اهالی شعر و ادبیات باشد که زندگی مختصر بیتوته ای در این جهان بیش نبوده و البته ارزش های برجسته و یگانه آدم است که می تواند شان و شوکت او را از هر نظر حفظ کند.
شعر درباره صلح و دوستی صرفا با اتکا بر برخی الفاظ و واژگان ساخته و پرداخته نشده است که در نهایت بتواند مضامین را از یاد ببرد و صرفا به یک جنبه زیبا شناسی از شعر بسنده کند.
در واقع این مجموعه صرفا طرح یک ایده یا سوژه و فرم خاصی از شعر نبوده و نیست. تکیه بر ارزش های انسانی برجسته و یادآوری برخی ویژگی های انسان که تکنولوژی و مدرنیته شدن از بسیاری جهات بر آن سایه انداخته است از اهداف کلی مجموعه شعر درباره صلح و دوستی می باشد. برخی دیگر از ویژگی های بارز این مجموعه عبارتند از:
پرداخت بدیع و جلوگیری از ورود و تکرار کلمات و واژگان غیر شعری
مجموعه شعر درباره صلح و دوستی با استفاده از زیباترین واژگان شعری پردازش شده و از همین رو می توان پان را به نمونه موفقی از اشعار سروده شده در وصف صلح و دوستی برشمرد. هر چند در سطح جهان اشعار متعددی ضد جنگ و خشونت سروده شده است ولی این مجموعه نگاهی ارزش مدار به این قضیه داشت هو سعی شده است تا از بهترین فرم ها و تکنیک های شعری در این زمینه بهره گرفته شود.
لحن و ریتم آهنگین و موسیقی کلام دلنشین در مجموعه شعر درباره صلح و دوستی
یکی از نکاتی که به طور کلی شعر را از سایر ژانرهای ادبی متمایز می سازد تکیه بر آهنگ و لحن و ضرباهنگ خاصی است که در سایر اشعار این وزن و ریتم خاص تا حدود زیادی بنابر هنجارهای فرمیک رعایت نشده است. مجموعه شعر درباره صلح و دوستی لحن صمیمی و استفاده از واژگان مناسب توانسته است زمینه برقراری ارتباط بین مخاطب و شعر را مانند پلی از کلمات بنیاد نهاده و به این ارتباط و گیرایی منجر شود.
بهره گیری از مضامین نو
هر چند مضمون به تنهایی شعر نمی سازد با این وجود بهره مندی از مضامین غیر تکراری و محتوانگر بودن شعر توانسته است بر سایر جنبه های شعر رجحان پیدا کند. استفاده از آهنگ و زبان شعری و نیز قرار گرفتن در موقعیت و فضای شاعرانه به این مضامین معنی و غنای بیشتری بخشیده است.
تنوع در ارائه اشعار و بهره مندی از قالب شعر نو در مجموعه شعر درباره صلح و دوستی
در ارائه و نظم بندی خاصی که اشعار مرتبط با حوزه های انسانی دارند سعی شده است تا از کلیشه های موجود جلوگیری شده و اشعار با تنوع و نوآوری خاصی سروده شده و در اختیار علاقه مندان شعر و ادبیات قرار گیرد. شعر نو به عنوان یکی از بهترین و برترین ابزارهای انتقال مفاهیم انسانی توانسته است در این زمینه نقش موثری ایفا کند.
با این امید که توانسته باشیم در مجموعه شعر درباره صلح و دوستی لحظات زیبا و ماندگاری را برای شما علاقه مندان شعر رقم بزنیم از شما می خواهیم که این اشعار را تا پایان بخوانید و لذت خواندن آن را با ما سهیم باشید.
شعر درباره صلح و دوستی به نام کوچ خواهم کرد (1)
به رغم آن همه شعرهای
تلخ
که از
دفتر اشعار من
می گریزد
هنوز ردپای خاطره ای مسخ
شده و دور
از آدم هایی با
نفس های تیره
با من است
من جنگ را پشت سر نهاده ام
دیده ام چطور پسر همسایه ام
با یک بمب بعثی
لت و پار شده است
من بوی بمب های خردلی و
شیمیایی می دهم
برگ های درختان را دیده ام که
در بهار
به خزان می نشیند
من چنارهایی را دیده ام
که جنگ آنها را
خشک کرده است
موهای سفید خودم را دیده ام
هنوز عطر ریحان و
یک قاچ هندوانه
مرداد ماه با من
بود
که پدرم اسیر ترکش ها شد
و کودکی مرا بعثی ها
به رگبار بستند
و دیگر مادرم
به گلدان های سفالی اش
آبی نریخت
و خواهرم هرگز
لباس قرمز به تن
نکرد
شعر درباره صلح و دوستی به نام کوچ خواهم کرد(2)
دقیقا یادم هست وقتی
هر روز از زن های توی کوچه
هر روز مویه و
هوره می شنیدم
دقیقا یادم هست
هنوز از خاطره آلبالوهای وحشی
فارغ نشده بودم
که طیاره های عراقی
را دیدم
سیاه و بد ترکیب
شما فکر می کنید این
که می گویم ضد جنگ است
ولی من می گویم
تا پیش از آن قلب من
برای ویلبر رایت
و هواپیمای نخستین بشر
می تپید
ولی وقتی پسر همسایه
که همبازی من بود
در خون غلتید
به ویلبر رایت شک کردم
شعر درباره صلح و دوستی به نام خاطرات و مخاطرات(1)
آری،
همه چیز زیبا بود
و عینک های ته استکانی پدربزرگ
از همه بیشتر
و بوی مسقطی و
گلاب و بساط هر روزه
بستنی های یخی به گاه
گرمای تموز
زیبایی را کامل می کرد
شعر درباره صلح و دوستی به نام خاطرات و مخاطرات(2)
کودکی من ماه کامل نبود
کودکی من
را گاز زده بودند
چون تکه کیکی
چون قرص نانی
چون دایره ای ناقص
چون پاره خطی که
روزگاری یک خط بود
وقتی بالا پوش ابرها نازک شد
و باران کمتر
می بارید
مادرم قرآن بر می داشت و
دعا می کرد
ما هرگز راز دعاهای مادرمان را
نفهمیدیم
زمزمه هایش
که برایمان نامفهوم بود
هر چند اشک هایش
ما را بدگمان می کرد
شعر درباره صلح و دوستی به نام خاطرات و مخاطرات(3)
مادربزرگ ولی از همه
خوشبین تر بود
روزهایی که حتی به
گل میمون ها نیز آب می داد
روزهایی که قرآنش را بر می داشت
و رو به آسمان طلب برکت
و بالندگی می کرد
حالا دیگر مادربزرگ نیست
و در ایوان ما
همان جای همیشگی اش
که می نشست
گل های مریم
با گلدان آجریشان
خودنمایی می کند
شعر درباره صلح و دوستی به نام خاطرات و مخاطرات(4)
آه، مادربزرگ
بعد از تو قصه های زیادی از
زندگی ما کوچ کردند
ولی لبخندهای تو
و برقی که در لبخندت بود
همیشه با ما می ماند
مادر بزرگ ای سفیر
لبخند و
برکت
قطعات کوتاه شعر درباره صلح و دوستی
صلح
همان لبخندی است
که به آدمی معنا می بخشد
*******************************
آدمی در صلح و سکوت
است
که راز هستی را
درمی یابد
به کائنات می اندیشد
و می تواند لبخندهای بیشماری را
کشف کند
*******************************
وقتی ابرهای آسمان تیره باشند
و جنگ شروع شود
البته فرصت لبخندها نیز
ضایع خواهد شد
و آدم
اگر تسلیم شود
به راحتی اشکهای اش را می پذیرد
شعر درباره صلح و دوستی به نام تمام لبخندهای عالم
جایی که صلح و دوستی برقرار
باشد فرصت شکفتن یک
پرنده یا سرود
اعجاز یک باغچه
و جاری شدن لبخند
در مسیل روزها می تواند
تمام لبخندهای عالم
را در ما
متجلی سازد
شعر درباره صلح و دوستی به نام جنگ(1)
این زندگی فراتر از دعوای
مرداد و
اسفند است
جایی که بین آفتاب و ابر
جنگ است
این زندگی
بیشتر یک ارغوان
در بامداد است
که در فکر گل دادن
باغچه ای از گل های
هزار رنگ است
شعر درباره صلح و دوستی به نام جنگ(2)
طوطیان از سرزمین های دور
می گریزند
جایی که بین برادر با برادر
روزگاریست
کین و تنفر
و جنگ است
شاید اهریمنی باشد
این جنگ
یا غول خفته ای با هفتاد سر
یا یک عجوزه که
نام اصلیش
مرگ و نیرنگ
است
شعر درباره صلح و دوستی به نام جنگ(4)
مهم نیست چه سر و شکلی دارد
مهم این است که قافیه تنگ
است
جهانخوار که می گویند
یعنی آدمی
از پوست و تن فارغ شده
و رفاقت را پوست کنده و
به فکر شام مجلل
اندیشه های بدبو و
بی رنگ است
شعر درباره صلح و دوستی به نام آرامش زمین
زمین صلح است
پرندگان که از فراز ابرها
و بالاتر از برج های رنگارنگ
این را می بینند
بهتر این جمله را درک می کنند
زمینی که آرامش را تجربه می کند
اقیانوس هایش رنگ آسمان دارند
و در کوهستان هایش
هنوز برف های آرام نشسته اند
و به دشت های سبز آن حوالی
خیره مانده اند
زمینی که آرامش است
از دلتنگی های آدمی فارغ است
و رویای بهشت را می بیند
رودهای سرزمینی که
در آن لبخند
را هر روز بر لبانشان می نشانند
و بذر رویا را در ذهن
و عاطفه را در سینه می کارند
البته همواره جاریست
این رودها به
دریای بیکران آرامش می پیوندد
شعر درباره صلح و دوستی به نام سوگواران سربلند
از کودکان بوسنی و سوریه
تا مادران داغدار فلسطین و
شهیدان حرم
جهان فرصت لبخند را از ما دزدیده است
با این همه
سوگواران سربلندی هستیم
شعر درباره صلح و دوستی به نام زیبا و صمیمی(1)
سر تیتر روزنامه ها را
برای پسر سه ساله ام
می خوانم
و او هر بار با شنیدن هر خبر
مبهوت می ماند
می گویم:
برف های زمین آب می شود
او فقط می گوید:
-برف
می گویم:
ماهیان می میرند
می گوید:
-ماهی
می گویم
رودها آلوده است
-رود...
باران دیگر نمی بارد
-باران
و درختها هر روز
بر زمین می افتند
-درخت
جنگل معنی ندارد
-جنگل
شعر درباره صلح و دوستی به نام زیبا و صمیمی(2)
تمام تیترهای مضطرب عالم
را می خوانم
و تمام واژگان ساده او را می شنوم
من آرامش را در لبخندهایش می بینم
یعنی هنوز زندگی هست
یعنی فارغ از تیترهای یاس آلود
و تیره که از جنگ و
جنایت های این جهان
می گویند هنوز با لبخند می توان
بسیاری از معادلات این جهان را
ساده کرد
و با بیانی صمیمی
و کودکانه
دشواری های روزمره
را آسان کرد
شعر درباره صلح و دوستی به نام شکرانه
وقتی چفیه خون آلود پدرم رسید
مادرم گفت:
-خدا را شکر
و من بارها از آن روز به بعد
این شکر گزاری را
از مادرم می دیدم
حتی وقتی لبخند می زد
یا اشکی گوشه چشمش می نشست
هر بار همین را می گفت
یک بار پرسیدم
راز این شکر چیست؟
گفت:
باید رضا داد
به تقدیری که حق است
روزهای بعد از پدر
برای من هر چیزی داشت
جز حس یتیم ماندن
شعر درباره صلح و دوستی به نام شکرانه(2)
یک بار خواب دیدم پدرم
توی حیاط از درختی بزرگ
میوه هایی شیرین و غریب
می چیند
بی آن که سوالی کنم
جواب داد:
-میوه شکر است پسرم
و چهره پدر
نورانی تر از چهره ای بود
که تصور می کردم
و چفیه اش هر بار
در نسیمی ناپیدا
عطر غریبی داشت
این تنها خوابی بود
که می دیدم
و دقیقا عطر و بوی
پدرم را می داد
وقتی از خواب بیدار شدم
مادرم به نماز ایستاده بود
و اتاق لبریز از عطر پدرم
بود...
کوتاه ترین شعر درباره صلح و دوستی
مهم نبود قابیل
چطور هابیل را کشت
مهم این بود که از آن پس
در بطن زمان
بذر بهانه های
بیشماری رویید
که در ذهن آدم
بارور می شد
*******************************
شب های مهتابی
به آرامش آدمی می ماند
و روزهای ابری به
یاس های همیشگی اش
شک نکنید
هر ستاره لبخندیست
که کهکشان غبطه اش را
می خورد...
مطلب پیشنهادی :