مجموعه شعر در مورد شمال ایران
شعر در مورد شمال ایران فقط به وصف و بازگویی خصوصیات بی نظیر این خطه از کشورمان خلاصه نمی شود. شعر در مورد شمال ایران جوششی است برای بیان جهانی دیگر با نگاهی که می توان از دریچه های روشن به نادیدنی ها و زوایای مغفول مانده در شعر امروز به آن پرداخت.
شمال بهشت ایران زمین و یکی از سرسبزترین مناطق کشور ماست که هر سال پذیرای بسیاری از گردشگران و سیاحتگران می باشد. با این وجود نباید از این نکته غافل شد که دریای خزر و نیز جنگل های بکر و بارانی شمال کشور منبع الهام برای بسیاری از شعری بزرگ این دیار بوده است.
بارزترین شاعران این دیار نیمایوشیج و بسیاری از شعرای دیگر می باشند که شعرهایشان رنگ و بوی خاصی دارد. در واقع شعر معاصر ایران با بارقه های شعر نیمایی متحول گردید و امروزه به این مرتبه دست پیدا کرده است. وجود سوابق تاریخی درخشان و نیز آب و هوای خاصی که این نقطه از کشورمان دارد همواره الهام بخش اشعار فراوانی بوده است.
شاعران از باران و برف و مه و کوه و هر چیزی در طبیعت متاثر گردیده و از آن شعر می بافند و می سازند. روحیات، خلق و خو و آداب و رسوم مردم خونگرم و صبور این دیار سرسبز همواره در اشعار شاعران متعددی بازتاب پیدا کرده است. در واقع توجه به فرهنگ و سنت های بومی یک منطقه همواره توانسته است موضوع بکر و ایده های خلاقانه ای را به شاعران بخشیده است که از هر نظر ارزشمند و قابل توجه می باشد.
به عبارت دیگر این به منظور آشنایی بیشتر با این خطه از کشورمان و نیز اشعاری که مرتبط با آن سروده شده اند سعی کرده ایم تا جدیدترین و بدیع ترین اشعاری را که در این زمینه سروده شده اند برای شما گردآوری کنیم و در قالب این مجموعه زیبا و بی نظیر تقدیم شما عزیزان نماییم امیدواریم که مقبول طبع شما واقع شود.
ویژگی های بارز مجموعه شعر در مورد شمال ایران
مجموعه شعر در مورد شمال ایران تلاش کرده است تا تصویر و تابلوی رنگارنگ و درخشانی را از شمال کشور ارائه دهد. بدون شک شعرهایی که بوی باران و دریا می دهد بیشتر با خوانندگان و علاقه مندان این نوع شعر می تواند ارتباط برقرار کند. پرهیز از به کار بردن کلمات غیر شعری که نمی تواند بار حسی و عاطفی شعر را به خواننده القا کند یکی از ویژگی های برجسته مجموعه شعر در مورد شمال ایران می باشد.
همچنین این مجموعه مشتمل بر اشعاری است که تازگی و نوگرایی در مفاهیم و ساختار را بر سایر عناصر تقویت کننده یا پیش برنده روند شعر ترجیح داده است. در مجموعه شعر در مورد شمال ایران سعی شده است تا در همین مجال اندک بتوان اشعار درخشانی را به شما خواننده عزیز تقدیم کنیم به طوری که پس از خواندن آنها هم به درک عمیقی از زیبایی های این تکه از بهشت زمینی دست پیدا کنید.
عدم استفاده از کلیشه های موجود در سایر اشعار طبیعت گرا که به نوعی تکرار مفاهیم و مضامین یکنواخت می باشد موجب کسالت بار بودن اشعار می شود و از همین رو با تکیه بر توانایی ها و خلاقیت شاعر در سرودن اشعار نو و بدیع در این زمینه نیز سعی شده است تا به مضامینی نو از زاویه دیگری نگریسته شود.
در واقع دیدگاه و نوع استنباطی که شاعر از خطه شمال دارد نه تنها به تجربیات حسی وی در این زمینه مربوط می شود بلکه تا حدود زیادی نیز به خلاقیت و آفرینش واژگان، لحن و بیان شاعرانه وی مربوط می شود. به منظور لذت بردن از این مجموعه توصیه می کنیم این اشعار را تا پایان بخوانید و لذت برید. قطعا پس از مطالعه این مجموعه می توانید اشعار زیبایی را انتخاب نموده و از اوصاف این گنج یگانه ایران زمین بیشتر بهره مند شوید.
شعر در مورد شمال ایران به نام کوچ و بندر
1
سی و اندی سال
بعد
وقتی به بندر باز می گردم
هنوز صدای مرغان دریایی
در هوا طنین می اندازد
هنوز راسته ماهی فروش ها
بوی ماهی و
کف امواج و
خیابان های لمالم خیال
را می دهد
2
هنوز از خانه های آن حوالی
دود سفیدی
از دودکش ها در هوا
تنوره می کشد
صدای مادربزرگ
و قصه هایی برای روزهای
بارانی
و شب های چله طولانی
هنوز هوا عطر میخک
و چای تازه دم می دهد
هنوز ماهی شورهای مادرم
به نوار سیاه رنگی می ماند
که آویخته است
بر دیوار حیاط قدیمی
خانه پدری ام
3
مهم این است
باغچه هنوز هست
و درخت پرتقال توی حیاط
و عطر به لیمو
و موهای خاکستری تو
محبوبم
چقدر با دیدن تو یاد بید مجنون
پیرسال و قدیمی
می افتم
4
یاد شمعدانی نقره ای
به خیر
و آینه ای قدی
با عطر قدیمی
گل سرخ
یاد عشق های پنهانی
به خیر
و یک عاشق شرمگین
که در نخستین کوچه ای که
از سمت لنگرگاه
می پیچد
هنوز خودش را گم کرده است
درست نمیدانم؛ شعر در مورد شمال ایران
مادرم می گوید
وقتی به دنیا آمدم
بوی لیمو می دادم
می گفت گویی
هم از سمت کوه
هم از سمت دریا
بوی لیمو می آمد
این عطر همیشگی
مرا بار دیگر زندگی بخشید
*******************************
نخستین بار که عاشق شدم
زیر باران از راه دوری
باز آمده بودم
و هوا با هرم
نفسهایم
چنان موج برداشته بود
گویی طلسمی شکسته بود
و عاشقی از بند رسته
بود
نمی دانم چرا آواز
تو در هوای ساحل
طنین می انداخت
و تمام جنگل های گیلان
و جلگه های مازندران و
گرگان
لبریز از صدای تو بود
هنوز
با این نت های
سرکش
و آوازهای غریب تو
درگیر هستم
مرا دریاب
آوازهای تو عجیب
بوی لیمو می دهند
محبوبم
شعر در مورد شمال ایران به نام عادت غریب جنگل
من گالش های پدرم را پوشیده بودم
و کوهستان های تالش
برف گرفته بود
آن روز درختان ممرز و بلوط
هم حتی
شکسته بود
کلبه در برف فرو
رفته بود
یک پای گاومان
شکسته بود و
چوپان دهکده آن حوالی
گم شده بود
هوا سرد بود
طوری که گویی کلماتمان هم
در هوا یخ بسته بود
گفتند همین دیروز
در کولاک و بهمن
عروس بیچاره ای را در خود
مدفون کرده بود
و داماد با اسب سفیدش
هنوز در کوه ها فریاد می زد
و او را می خواند
خلاصه بگویم آن زمستان
که گذشت و برف ها آب شد
کسی به قهر طبیعت فکر نمی کرد
پدرم می گفت خاصیت
جنگل همین است
وقتی شیفته اش می شوی
یعنی در آن زندگی می کنی
حتی اگر تندخو باشد
و دژم
باز هم یک روز دوباره به
آغوشش باز خواهی گشت
چند قطعه شعر در مورد شمال ایران به نام زیتون واره های عاشقی
زیتون نام یک درخت نیست
زیتون عشق است
در روزگار گرسنگی من
*******************************
رودبار که لرزید
زیتون هم رفت
شاید لای چاک های زمین
بی رحم فرو رفت
ولی من هنوز منتظر
مانده ام تا یک روز
دوباره در اقلیم
روح من بروید
*******************************
در یکی از سفرهایم
به شمال
عشق را
از مرغابی تیره ای دریافتم
که به تصویر خودش
در یک تالاب تاریک
دل بسته بود
پدرم می گوید:
-فریب است
مادرم می گوید:
-تاریک است
دختر کوچکم می گوید:
-عجب مرغابی زیبایی
و همسرم می گوید:
-چاره ای نیست شاید...
*******************************
اینجا شمال است
شمال ایران
پیشانی یک کشور سر بلند
همسایه با ابر و باران
و
کوهستان
به آینه ای می ماند
که
هر بهار
تازه می شود
*******************************
محبوبم
عطر بهار نارنج
هر بهار مرا
به یاد تو می اندازد
وقتی آمدی
از سمت دریا بیا
دلم عجیب هوای خیالات
دریایی کرده است
که هر ماهی و
نهنگ زیبایش تو باشی
در خیال من تو هر ماهی
تو هر دریایی
بیا محبوبم
بیا
*******************************
تلخ،
تند
و زیبا هستی
و در خیال من
بسان پیچکی هستی
که بر قلبم گره خورده است
شعر در مورد شمال ایران به نام میرزا
مگر می شود
هر شاعری که از شمال بنویسد
تو را فراموش کند
نام تو
وزن اشعار
و اساس بیت سربلندی
و مصرع کامل عشق و
نخستین واژه شعر است
که بر قامت تاریخ
فریاد می کشد
با حقیقت سر بریده ات
و قامتی که
تاریخ را شرمنده می کند
جنگل از نام تو
هر زمستان بیدار می شود
گویی هنوز صدای آواز گیلکی
همقطارانت
در کوه ها می پیچد
میرزای بزرگ
شعر در مورد شمال ایران به نام ترنج است نام غمگین
روزهای حادثه هر چیزی
غمگین است
عروسکی که لای
آوارهای خانه ای در روستایی دور
جا مانده است
کفش های لاستیکی کودکی
در گٍل
پیراهن عروسی
در بین آجر و سنگ
من عزیزترین
پاره های تنم را
از دست دادم
هنوز مویه و سوگ
مهمان من بود
که عشق هم فرا رسید
این حادثه
مرا آباد کرد
شعر در مورد شمال ایران به نام ترنج است نام تو بخش اول
*******************************
هر روز تو را می دیدم
ترنج بود نام تو
بین ویرانه ها به دنبال
گمشده ای بودی
یک قاب عکس از
مرد رویاهایت
مردی که دریا او را
از تو گرفته بود
و تو می گفتی دریا شریک مرگ
است
*******************************
به زخم های من سرک کشیدی
مرا گم کرده بودی
تو را ولی من پیدا کرده بودم
و این شیرین ترین اتفاق
زندگی من و
فجیع ترین
حادثه زندگی تو بود
من در رگان تو می دویدم
محبوبم
ترنج من
شعر در مورد شمال ایران به نام ترنج است نام تو بخش دوم
آری،
آری ترنج است نام تو
وقتی از کنار ساحل می گذری
رامسر آرامتر از همیشه است
تو عطر باران های دم صبح انزلی را داری
عطر شالیزارهای آستانه
و نام تو طعم عسل را می پراکند
در ذهن یک زنبور بیمار عاشق
که منم
وقتی از کنار ساحل عبور می کنی
ماه در دریای خزر آبتنی می کند
و ستاره ها در آینه آب
برای خودشان دست
تکان می دهند
این همان لحظه ای است
که چیزی در درون
من منقلب می شود
گویی سنگی از
شانه یک کوه
به درّه ای بی نام
فرو می غلتد
شعر در مورد شمال ایران به نام ترنج است نام تو بخش سوم
محبوب من
ترنج من
از ظلمت و فراموشی به درآی
ببین باران بهاری می بارد
و ما باید در خیابان های رشت
قدم بزنیم
مگر می شود آرزوهایمان را
به سادگی
به تلی از خاکستر تبدیل کنیم
چترت را بردار ترنج من
این بیرون
هوای رشت
به طرز غریبی عاشقانه است
چترت را بردار
شعر در مورد شمال ایران به نام نُت طبیعت
دریا نوازنده است
بادها را می نوازد
کوه ترانه یاز است
ترانه نسیم را می سازد
جنگل خواننده است
صدای درختانش کافیست
من نت گمشده ای هستم
در جنگل های فومن
و هنوز مسحور شده ام
کوتاهترین شعر در مورد شمال ایران به نام دارکوب
تق و تق
دارکوب
بر سینه بلوط
می نوازد
زنگ جنگل را
وقتی هوا
مقهور میغ و باران بهاری
می شود
کوتاهترین شعر در مورد شمال ایران به نام دلم شور می زند
دلم شور می زند
وقتی دریا شوریده است
*******************************
حتی ماهیهای شوریده هم
مثل من به دلشوره عادت نگرفته اند
کوتاهترین شعر در مورد شمال ایران به نام دریا یا جنگل
به شمال که می رسی
تلاقی دریا و جنگل را بیشتر
از همیشه باور می کنی
شعر در مورد شمال ایران به نام جاده های رویایی
ازگیل ها
بادام های کوهی
سنجاب های زیبا
و بازیگوش
و جاده ای رویایی
گویی از بهشت عبور می کنی
و من مسافر بیقراری هستم...
شعر در مورد شمال ایران به نام سوار بر ابرها
آسمان زلال است
و خیال سوار بر ابرها
می تازد
زمین هم
مفروش از سبزه است
بوی لیمو و
عطر شالیزار می آید
اینجا موطن آباد عشق
است
اینجا شمال است
شعر در مورد شمال ایران به نام دریا چون خزر نیست
به شرق و غرب عالم
دریا چون خزر نیست
این بحر، بی ثمر
نیست
تعبیر خواهی از عشق
این بحر گیر و بنگر
در آبگینه جانش
ماهی عشق کم نیست
دریا چون خزر نیست
شعر در مورد شمال ایران به نام شمال من
اینجا مرز سبزه و آسمان است
جایی برای رسیدن
و نو شدن
و دل دادن
اینجا آدمی قافیه باران
را بهتر
می فهمد
و با ترجیع بند ابر
و آسمان بیگانه نیست
اینجا ملتقای فصل های عالم
است
سایر مطالب پیشنهادی :