مجموعه شعر زیبا درباره تبریز
به جرات می توان گفت که مجموعه شعر زیبا درباره تبریز یکی از جامع ترین مجموعه های اخیر در خصوص این شهر تاریخی و بزرگ می باشد. اهمیت شهر تبریز به دلیل قدمت و نقش آن در دوره های مختلف تاریخی تمام اندیشمندان و محققان این حوزه در این زمینه متفق القول هستند. بازتاب نقش تبریز در آفرینش هنری و ادبیات را می توان در اشعار منظوم متعددی از شعرای بزرگی همچون مولوی، حافظ، خاقانی شروانی، همام تبریزی، صائب تبریزی و استاد شهریار مشاهده کرد. به عنوان نمونه کمال الدین خجندی در وصف تبریز چنین سروده است:
تبریز مرا راحت جان خواهد بود
پیوسته مرا ورد زبان خواهد بود
تا در نشکم آب چرنداب و گجیل
سرخاب زچشم من روان خواهد بود
و همچنین مولوی در وصف این شهر می فرماید:
ساربانا بار بگشا زاشتران
شهر تبریز است و کوی دلبران
شعشعِ عرشی است این تبریز را
فرّ فردوسی است این پالیز را
هر زمانی موج روح انگیز جان
از فراز عرش بر تبریزیان
ما نیز در مجموعه شعر زیبا درباره تبریز قصد داریم تا به وصف و نقش این شهر با بهره گیری از زبان شعر و استعاره بپردازیم.
نقش تاریخی و تاثیر آن بر مجموعه شعر زیبا درباره تبریز
یکی از شهرهای موثر در جریان شعر کلاسیک شهر تبریز می باشد. این شهر در دوره های مختلفی از جمله در دوره صفویان و قاجاریان به عنوان پایتخت برگزیده شده است. از همین رو این شهر به عنوان گنجینه بزرگی از ادیبان و شاعران برجسته برشمرده می شود که می توان این تاثیر را در آثار شاعران متاخر نیز جستجو کرد.
مجموعه شعر زیبا درباره تبریز ضمن توجه به تاثیرات تاریخی این شهر در شعر و اندیشه هنرمندان و ادیبان همچنین سعی کرده است تا دریچه های نوینی را به منظور شناسایی و معرفی این شهر زیبا و تاریخی بگشاید. در ادامه با ویژگیهای برجسته و بارز مجموعه شعر زیبا درباره تبریز بیشتر آشنا خواهیم شد.
ویژگی های بارز مجموعه شعر زیبا درباره تبریز
مجموعه شعر زیبا درباره تبریز به دلیل بهره مندی از زبان نو و پردازش شعری متفاوت از هر نظر با سایر اشعاری که تاکنون درباره شعر تبریز سروده شده اند متفاوت می باشد. در واقع مجموعه های دیگری که تا پیش از این در خصوص شهر تبریز سروده شده اند بیشتر بر یک جنبه از اهمیت این شهر تمرکز داشته و از سایر جهات و زوایای دیگر غافل مانده اند.
با این وجود در مجموعه شعر زیبا درباره تبریز سعی کرده ایم تا از زوایای مغفول مانده در مورد این شهر نیز سخن به میان آید و بتوانیم مجموعه شعر زیبا درباره تبریز را به عنوان مجموعه ای ماندگار در اذهان خوانندگان و علاقه مندان این نوع اشعار تبدیل کنیم.
همچنین یک دیگر از نکات برجسته و شاخصی که در خصوص مجموعه شعر زیبا درباره تبریز باید به آن اشاره کنیم بهره گیری از زبان شعری و واژگان آهنگین می باشد. اصولا یکی از دلایل رغبت خوانندگان به خواندن اشعار مختلف بهره مندی اشعار از وزن، ریتم و آهنگ خاص شعر می باشد که ای قضیه در مجموعه شعر مذکور کاملا رعایت شده است. به عبارت دیگر تلاش شاعر بر این جنبه از امر شعری استوار بوده است که بتواند جلوه هایی ماندگار و موثر را با کاربرد دقیق و مناسب واژگان به کار گیرد.
توصیف های ماندگار و مناسب برای بازگویی احوالات شاعر در این شهر و نیز معرفی این شهر یکی دیگر از خصوصیات برجسته مجموعه شعر زیبا درباره تبریز برشمرده می شود. چشیدن طعم کلمات را اهالی شعر و شاعری بهتر می دانند. چاشنی شعر توصیف دقیق و عمیق تصاویر است و می تواند به آن غنا و اعتبار بیشتری ببخشد.
مجموعه شعر زیبا درباره تبریز را فقط بخوانید
شما هر سلیقه و گرایشی که در زمینه شعر و شاعری داشته باشید می توانید مجموعه شعر زیبا درباره تبریز را بخوانید. اگر هم درباره شعر مناسبی درباره این شهر زیبا و خاطره ساز هستید می توانید شعری را که در جستجویش هستید در همین مجموعه پیدا کنید. بنابراین به مشا توصیه می کنیم که حتما این مجموعه شعر را تا به انتها بخوانید.
شعر زیبا درباره تبریز به نام راحت جان
ماهرویان حسن تبریز دارند
و خال شیراز
من به بند کدام گره زلف
تو بندم
بندی کدام واژه الکن
شده ام
بسمل شده در کدام نگاه
محبوب من
2
عشق را سمرقند
نامیده ام
مرا به سرزمین خود
مسافر کن
ای تبریز جان
مرا
به جهان دیوانه
کن
به عطر یار
به عطر آن کو
مرا به خود
می خواند
3
گاهی انتخاب بهانه ای
کافیست
برای یک خاطره بازی طولانی
شاعر که می شوم
از تبریز شروع می کنم
شهریار شعر می شوم
در خیال خود
از بهار جان
طلب می کنم
واژگان استعاری را
4
شاعر که می شوم
سری ه مبه مقبره الشعرا می زنم
و سینه ام چون کندوان
در هر حجره اش واژه ای
به شکل گل سرخ
هموزن عشق
برای محبوبی می تپد
5
شاعر که می شوم دریغ از
هر چیزی که رنگ
فراموشی بگیرید
حتی کوچکترین پروانه پارک ایل گلی
هم مرا می شناسد
6
من نور به راه
نمی بینم
ای شمس بیا
شمعی برافروز
از روزن ظلمت
به درآی و
در جان من
شمعی برافروز
7
آن غارتگر دل
در کشور جان من
چنان آرمیده
است که نفس
از ذات هوا
خالی می شود
تبریز بدون حضورش
از عشق خالی می شود
این دل لبریز
بی جام وصلش
از هر چه اشتیاق خالی
می شود
نفس تنگ است و دل تنگ...
سراغ از عاشق
نمی گیری چرا؟
چند قطعه شعر زیبا درباره تبریز
عینالی
به سینه من می ماند سرشار
از سبزه و سنگ
از همین رو
دوستش می دارم
*******************************
زمستان تبریز را
دیده ای؟
دیده ای چگونه سرمایش
تا بن دندان را می لرزاند؟
من اینگونه
از نبود تو
هر بار و هر روز
زمستانی
می شوم محبوبم...
*******************************
گردش مدام من
از تبریز آغاز
و به تبریز ختم می شود
مگر غیر این است که عاشق
باید همواره گرد معشوق
بگرداند جسم بیمار خود را
مطلب پیشنهادی :
متن انگلیسی درباره شهر تبریز با ترجمه ی فارسی
عارض آن محبوب
دیدم تبریز
به پیش چشم من
تیره و تار گردید
این بیماری را مجال بروزی
اگر هست
از فرط عافیت
است نه از
مجال رنجش
من بیمار
چه می دانستم
معشوق اگر غضب گیرد
با یک کرشمه بکشد
و با یک لبخند زنده
گرداند
گزند او مرا بس
عافیتش به چه کار آید؟
حال که من عاشقم
و طالب
گویا همین نیز کافیست
*******************************
یک دو کمندی
در کمند
صدها کمند پر
ز فند
افکنده است
بر قلب من
گیسوی
کافر کیش او
این راه نه می دانم چرا
این راه نمی دانم چرا
از بهر او چراغانی شده؟
یا زینتی است
بر زمین
آن یار من
منت کشد این عاشق
سرگشته و پیرانه سر
بر باره و بر باده
و بر عقل خویش
خنجر زده
آن یار بی آرام من
*******************************
مناره های مسجد جهانشاه
یا ارگ تبریز
هر دو شاهد هستند که
یک روز
با تو عهد بسته ام که
هرگز زیباییهای تو را با تمام
برق و بارقه بلاد فرنگ
عوض نخواهم کرد
مردم اینجا لهجه شیرینی دارند
و برای من همین کافیست
لجه شان
لهجه عشق است
و لحن باران...
من به همین چیزها دلخوش
هستم
چند بریده شعر زیبا درباره تبریز
لیلی
هوای
تو کرده
این دل بی منزلم
از سر و پای دلم
اشک و شرر می چکد
غم به مذاق دلم
قند مجسم شده
از پس این رفتنت
دفتر اشعار من
زرد و خزانی شده
رنگ تمنای من
رنگ زمستان شده
این دل بی نشانم
شعر زیبا درباره تبریز به نام بهار تبریز
بهار تبریز زیباترین فصل عالم
است
بهار تبریز مرا می برد به
روزهای خوش جوانی و
گشت و گذاری
در این شهر عاشق
بوی اقاقیا که می آمد
آدم سرمست می شد
سرمست از یاد یار و عشقی که ناگهان
شکفته می شود
امروز دیگر
پس از هفتاد سال
وقتی به این شهر قدم می گذارم
گویی هنوز در
راسته بازارهایش
با مردمی مواجه م شوم
که لبخندهایشان بهترین
شناسه آشنا برای من است
پس من بیهوده
موهایم را به زمستان
نسپرده ام
این مردم لیاقتش را دارند
که زندگی را با تک تک آنها
قسمت کنم
مردمی که خاطرات و دردها
و قصه های مشترکی با
من و ما دارند
و با زبان شیرین ترکی
به شما می گویند که
چقدر تبریز را دوست دارند
مفتون هم شدیم شعر زیبا درباره تبریز
شکلی ندارد در ابتدا
شبیه دو چشم
دو نگاه
یا ابروی یار
از راه می رسد
شاید آن روز بارانی باشد
عشاق روزهای بارانی را
بیشتر می پسندند
و بعد ناگهان
همه چیز تغییر می کند
فکر می کنی تب کرده ای
یا دچار نوعی مرض شده ای
که صورتت
و حتی استخوانهایت هم
می سوزند
فکر می کنی
چیزی در درون تو
شکسته است
ولی بعد دوباره
و به سختی تکه های در هم شکسته
قلبت را به هم پیوند می دهی
پاییز تبریز بود
که مرا عاشق کرد
عاشق شعر و شاعری
عاشق شمس ناپیدای خودم
از آن زمان زبانم جز
به وصف و مدح محبوب
باز نمی شد
چون عندلیب آواز جز از
برای معشوق نمی سرودم
و تا کنون نیز این جنون
و عصیان
شاعری سرگشته از من
برجای نهاده است
شعر زیبا درباره تبریز با نام اضطراب
جهان گاه واژه ی
پوچ و پوکی می شود
برای من
جهان از قاعده وزن و
الفاظ آهنگین خارج می شود
و به موجودی سرکش
و دژم بدل می شود
جهان از خودش تصویری
تیره و مه آلود به من می بخشد
می خواهم از دود و دم شهر بگریزم
از ثانیه های بطالت
از لحظه های بیخودی
از سفرهای تکراری
هرروزه
از رنگ های کلیشه شده
از واژگان عادت شده
از اعتیاد به نان و نام
بگریزم
پیری مرا گفت :
-سفر بیاموز...
سفر را که گفت خیالم رفت به شیراز
به کرمان
به اصفهان
ولی هنوز خیالم رسه می زد
که پیرم گفت:
-تبریز جان را بطلب
چمدانم را که برداشتم
تبریز دیرزمانی بود که
فرا رسیده بود
و شمس طلوع کرده بود
موهای هر رنگی شعر زیبا درباره تبریز
موهایم همرنگ
استخوان است
می گویند این عادت
دوران است
مادر می گوید این موها هر
رنگی است
پدر می گوید
سفید و سیاه
در هم آمیخته
مادر می گوید
پسرم بزرگ شده است
پدرم تلخ می خندد
بزرگ که
نه
ولی پیر شده است
مادر اخم می کند
موهای هررنگی را جوانترها هم دارند
و زیر لب با لهجه زیبای ترکی تبریزی اش
انگار بر برگ ریحان ها
دست می ساید
که نرم می گوید:
-سنه قوربان...
پدر می خندد:
-پیرمرد بابا
شعر زیبا درباره تبریز؛ عطر باران های این حوالی
درود بر تو تبریز
شهر شمس ما و
ستاره هایی
از قعر آسمان پاک و زلال آذربایجان
شهر باقرخان و ستارخان
و شهریار
شهر باغ و راغ و آسایش امن
جان
شهر زیبایی های پنهان
این جهان
شهر گل سرخ
شهر مناره
و ایمان
شهر مردمان با صفا و با مرام
و جانفشان
ای تبریز
ای شهر شور و شعر
ای مامن جان های خسته
و بی قرار
مرا از عطر باران های این حوالی
بی نصیب نگذار
ای تبریز
ای بزرگ و
زنده به تاریخ این دیار
از نام تو خرسندم
سربلندم
به تبریز رسیدیم؛ شعر زیبا درباره تبریز
راننده گفت: تبریزی ها رسیدیم
مادرم می گفت: خدایا شکرت
هیچ جا خانه آدم نمی شود
گوشه چادر مادرم
را چسبیده ام
از کوچه که می گذریم
پدربزرگ می آید
با یک بغل بربری تازه
عطر نان و پدربزرگ در تنم می ماند
*******************************
من از قصه های جن و پری
از دیو و دد
چیزی نمی دانم
اصلا جنس قصه های مادربزرگ
توی شب های طولانی
آن سال های دور
در تبریز با بقیه فرق داشت
مادربزرگ از قصه عشاق
بی نایم می گفت
که هم عاشق بودن
هم پهلوان
هنوز هم در حیرتم که
چطور
عشق و پهلوانی
به هم عجین می شود
در تمام قصه های مادربزرگ جای
یک پسر بچه یا
یک دختر موفرفری
خالی بود
یکی من بودم
و دیگری خواهرم
مادر بزرگ می گفت
پهلوان های تبریز
همان پهلوان هایی که عاشق بودند
نمی مردند
ما می خندیدیم و پاهایمان را
زیر کرسی
در سرمای گزنده آن سال ها
آرام آرام به هم می رساندیم
مادربزرگ می گفت
اولین مردی که فردا توی
کوچه می بینید
که از بین برف و زمهریر می آید
پهلوان قصه ماست
و پدر همیشه نخستین کسی بود
که صبح زود از کوچه می آمد و
شیفت شبش تمام می شد...
دیگر مطالب پیشنهادی :
مجموعه شعر کوتاه و زیبا درباره اصفهان
عالی و بی نظیر. شعر آخر خالق بغضی بود که تعریف نشدنیست.
شعر زیبای دیگر در وصف تبریز . شهر تبریز است و خاکش تربت مردانگی مردمانش سرو قامت، اسوۀ آزادگی به چه شیرین است زبانش، ترکی شیرین سخن من که مینازم به نامش ، با تمام بندگی شهر تبریز است و شهر صائب و قطران ها شهریارش بَه چه زیبا گوید و با سادگی شهر تبریز است و ، شهر عارف و علامه ها جعفری و شمس تبریز ، با همه دلدادگی این دیار قهرمانان قهرمان می پرورد آب و خاک و نام و یادش با تمام خستگی شهر تبریز است و تاریخ در دلش جا کرده خوش فخر تاریخ است و اما، با همه افتادگی شهر تبریز است و یادش مونس جانم شده می نوازد چون نسیمی که بیارد عشوه گی «دکتر بشیر بیگ بابایی»
شعر زیبای دیگر در وصف تبریز . شهر تبریز است و خاکش تربت مردانگی مردمانش سرو قامت، اسوۀ آزادگی به چه شیرین است زبانش، ترکی شیرین سخن من که مینازم به نامش ، با تمام بندگی شهر تبریز است و شهر صائب و قطران ها شهریارش بَه چه زیبا گوید و با سادگی شهر تبریز است و ، شهر عارف و علامه ها جعفری و شمس تبریز ، با همه دلدادگی این دیار قهرمانان قهرمان می پرورد آب و خاک و نام و یادش با تمام خستگی شهر تبریز است و تاریخ در دلش جا کرده خوش فخر تاریخ است و اما، با همه افتادگی شهر تبریز است و یادش مونس جانم شده می نوازد چون نسیمی که بیارد عشوه گی «دکتر بشیر بیگ بابایی»
شعر زیبای دیگر در وصف تبریز. شهر تبریز است و خاکش تربت مردانگی - مردمانش سرو قامت، اسوۀ آزادگی * به چه شیرین است زبانش، ترکی شیرین سخن - من که مینازم به نامش ، با تمام بندگی * شهر تبریز است و شهر صائب و قطران ها - شهریارش بَه چه زیبا گوید و با سادگی * شهر تبریز است و ، شهر عارف و علامه ها - جعفری و شمس تبریز ، با همه دلدادگی * این دیار قهرمانان قهرمان می پرورد- آب و خاک و نام و یادش با تمام خستگی * شهر تبریز است و تاریخ در دلش جا کرده خوش - فخر تاریخ است و اما، با همه افتادگی * شهر تبریز است و یادش مونس جانم شده - می نوازد چون نسیمی که بیارد عشوه گی * «دکتر بشیر بیگ بابایی»