متن فلسفی تولد خودم در فصل تابستان
اگر در فصل تابستان متولد شده اید، ما برایتان در این مطلب متن هایی قرار داده ایم که می توانید به واسطه ی آنها هم تولد خود را به دیگران اطلاع دهید و هم آن ها را به خواندن یک متن زیبا و تامل برانگیز دعوت کنید. همراه مان باشید.
متن تولد خودم در فصل تابستان
گرمای تابستان را دوست دارم. این گرما به من گرمای محبت را یادآوری می کند! به من گوشزد می کند که ما انسان ها تا زنده هستیم، باید به یکدیگر محبت کنیم و از گرمای محبت خود، یکدیگر را بهره مند سازیم. اکنون سالی دیگر از زندگی من شروع می شود و می خواهم که سال جدید زندگی ام را طوری شروع کنم که دیگران از گرمای محبتم بهره مند شوند.
در گرمای فصل تابستان، فراموش نکنیم که یکدیگر را با نگاه سردمان نیازاریم. بیاییم از تابستان بیاموزیم که گرمایش را بدون هیچ مزدی به دیگران هدیه می دهد. دو روز زندگی ارزش این را ندارد که که به جای نگاه گرم و مهربانانه به هم، نفرت و کینه را جایگزین کنیم و از هم دوری نماییم. هر بار که زادروزم سر می رسد، به این موضوع بیشتر پی برده ام و در نزدیکی تولدم در فصل تابستان، خواستم که این موضوع را به شما یادآوری کنم.
می دانی چه زمانی گرمای تابستان ارزشمند می شود؟ زمانی که سردی زمستان را چشیده باشی. این در روابط انسان ها هم صدق می کند. هیچگاه نباید به کسی بیش از اندازه لطف کنی، در غیر اینصورت این لطف تو تبدیل به وظیفه خواهد شد. گاهی تابستان باید بگذارد که دیگران سرمای زمستان را بچشند تا گرمایش را دوست داشته باشند. محبت بی دریغ، گاهی بی توجهی به بار می آورد. این را از فصلی که در آن متولد شدم، یعنی تابستان آموختم.
خودم را در فصل تابستان تجسم می کنم که در اوج گرما، یک نسیم خنک و سرد به صورتم می خورد و مرا غرق در لذت می کند. هیچ وقت نمی خواهم که این لحظه را از دست بدهم. من در تابستان متولد شده ام و این فصل را بی اندازه دوست دارم.
در تابستان متولد شده ام و از این فصل درس های بسیاری آموختم. یاد گرفتم که به دیگران بیش از اندازه گرمای محبتم را ابراز نکنم! در غیر اینصورت حتی ممکن است برایشان عذاب آورم شوم. آموختم که به انسان ها عشق بورزم تا سختی هایشان را فراموش کنند! همانطور که این فصل با گرمایش باعث می شود که مردم سرمای زمستان را از یاد ببرند. همچنین یاد گرفتم که خورشید محبتم را از هیچ کس دریغ نکنم و اگر خواستم محبت کنم، به همه به یک اندازه محبت نمایم.
مانند آفتابی سوزان در دل فصل تابستان که به مردم می تابد، می خواهم به دیگران مهربانی کنم. مگر چه چیزی به غیر از مهربانی از انسان به جای می ماند؟ انسان است و خاطره هایشان. من که قرار نیست هزاران سال عمر کنم، اما شاید یاد و خاطرم زنده ماند و در ذهن دیگران ماند. هر بار که به تولدم در فصل تابستان نزدیک تر میشوم، بیشتر به این موضوع پی میبرم که به مانند خورشید که بی مهابا به همگان می تابد، من هم بتابم تا خاطراتی خودش از خود برای دیگران بسازم.
مطلب پیشنهادی و پربازدید :
عکس نوشته تولدم مبارک | تبریک تولد به خودم
وارد فصل تابستان می شوی! کم کم باید خودت را با گرمای این فصل وفق دهی. نسیمی زیبا صورتت را نوازش خواهد کرد! آری این همان نسیمی است که بعد از ظهرهای تابستان به تو هدیه می کند. آرام آرام به پیش می روی و سرمایی بدنت را می لرزاند. این همان خنکای پاییز است که کم کم شروع شده. برگ های زرد را روی خیابان می بینی و این داستان زندگی را برایت تداعی می کند. تا زندگیت از فصل بهار و تابستان نگذشته، فکری برای خودت بکن. برو، بگرد، تفریح کن و لذت ببر. همینکه مانند طبیعت در اواخر فصل تابستان کم کم ریختن برگ های درختان که نشان از زندگی ات دارند را تماشا نمودی، آن موقع متوجه می شوی که چه نعمتی را از دست داده ای. مانند گرمای خورشیدی که تابستان را معنی میکند، از جوانیت لذت ببر و بگذار که این جوانی برایت زندگی را معنا نماید. با هر بار تولدی که در فصل تابستان داشتم، این موضوع در ذهنم ماندگارتر شد.
از فصل تابستان که گذشتی، کم کم از بین رفتن سرسبزی طبیعت را تماشا می کنی. می بینی؟ حتی طبیعت هم پیر می شود. تابستان اگر می دانست این قدر زود قرار است جای گرمایش را مهی غلیظ در پاییز بگیرد، شاید کمی بیشتر از آن را به مردم می بخشید. این چرخه ی زندگیست و نمی توان جلویش را گرفت. روزهایی را که از دست داده ای، نمی توانی دوباره برگردانی. قدر این روزهایت را بدان. تولدم در فصل تابستان به من یاد آوری می کند که آن مه غلیظ در راه است! پس باید از گرمای محبتم بیشتر به دیگران ببخشم، بیشتر تفریح کنم، بیشتر لذت ببریم! بیشتر زندگی کنم.
صبح که از پا برخاستی، سوزی را در وجودت احساس می کنی. می بینی؟ تابستان هم با آن همه گرمایش گذشت. زادروز من در فصل تابستان است. هر بار که تولدم می شود، این سوز را در وجودم احساس می کنم و می گویم، می بینی؟ با آن همه غروری که داشتی، باز هم سالی از سال های عمرت گذشت. چه خوب است که انسان همواره در دلش به خود یادآوری کند که تابستان زندگیش بی منتهی نیست و روزی به اتمام می رسد و قرار است برگ های زندگی اش کم کم زرد شوند. پس سعی کند تا می تواند خوبی کند و دست یاری به سوی دیگران دراز نماید! زمستان که از راه رسید، نه تنها به مردم گرما نمی دهد، بلکه مجبورشان خواهد کرد که لباس گرم به تن کنند. متوجهی که؟ نرسد روزی که دیگران مجبور شوند تو را تحمل کنند!
می دانی، در بین فصول سال، فصل تابستان را بیشتر از هر فصل دیگری دوست دارم. این دو دلیل دارد که یکی این است که در این فصل تولد من است و دیگری هم این است که با هر باری که گرمای خورشید تابستان را احساس می کنم، هر بار که کودکان را می بینم که از مدرسه هایشان تعطیل می شوند، به خود می گویم که چرا از گرمای وجودم استفاده نکنم؟ چرا هنوز تا جوان هستم از زندگی ام بهره نبرم؟ چرا همیشه کار باشد و کار؟ چرا به مانند کودکانی که درس می خوانند، به خود مدتی را مرخصی ندهم؟ این افکار باعث می شوند که من تابستان را دوست داشته باشم.
می دانی فرق بهار و تابستان در چیست؟ در بهار تو باید منتظر بنشینی که سرسبزی را ببینی! اما در فصل تابستان اینطور نیست. زمانی که تابستان می آید، یعنی تو در اوج سرسبزی و طراوت طبیعت قرار داری. اما یادت باشد که برای اینکه تابستان را ببینی، مجبوری که بهار را سپری کنی. من تولدم در تابستان است. هر بار که به زادروزم نزدیک و نزدیکتر می شوم، این حقیقت زیبا در پیش رویم می آید و به خود میگویم که اگر میخواهی موفق شوی، باید تلاش را تجربه کنی، باید خطا را تجربه کنی تا در نهایت به پیروزی برسی.
می دانی یکی از بهترین ویژگی های کسی که در فصل تابستان به دنیا می آید چیست؟ این است که سعی می کند همواره از زندگی اش بهره ببرد. زندگی انسان را می توان به فصول سال تشبیه کرد. بهار آغاز کودکیست و تابستان آغاز جوانی! پاییز آغاز میانسالیست و زمستان آغاز پیری. کسانی که در این فصل متولد می شوند، اغلب می دانند که باید از زندگیشان استفاده کنند و از جوانیشان لذت ببرند.
خیلی خوشحال هستم که در فصل تابستان متولد شدم. انگار تابستان کاری جز خوبی ندارد و این فصل، فصل خوبی هاست. اول که با گرمایش باعث می شود که سوز زمستان را از یاد ببری. بعد برای کودکان باعث می شود که سه ماه تعطیلی و استراحت را تجربه کنند. خوبی دیگر تابستان در این است که می توانی در آن بعد از ظهرها به دل طبیعت بزنی و از زیبایی آن استفاده کنی. این ها همگی زیبایی این فصل را نشان می دهند. پس چرا خوشحال نباشم که در فصلی مانند تابستان به دنیا آمده ام؟
مطلب پیشنهادی :
متن فلسفی تولد خودم در فصل بهار
لذت تابستان، فقط آنجا که سه ماه تعطیل هستی و میتوانی خوش بگذرانی! می توانی از زندگی نهایت لذت را ببری، بدون اینکه نگران باشی که درس و مدرسه ات چه می شود. می دانی لذت واقعی را کِی تجربه خواهی کرد؟ زمانی که تولدت هم در تابستان باشد و بتوانی همه ی دوستان را به جشن تولدت دعوت کنی. آخر دیگر مدرسه ای نیست، درسی نیست، کلاسی نیست که آنها نخواهند بیایند و می توانی یک روز را کامل با آنها خوش بگذرانی و از بودن در کنارشان لذت ببری. این زیبایی این فصلی است که خداوند آفریده.
گاهی باید ساعت ها به شکر و ثنای خداوند پرداخت. مگر می شود این همه زیبایی را بیافریند؟ زینت دنیایی که خدا آفریده را در تابستان می توان دید. اگر دنیا را به انگشتری تشبیه کنیم، فصل تابستان یقیناً نگین آن انگشتر خواهد بود. در این فصل، زیبایی ها را به وضوح می توان تماشا کرد. گویی طبیعت تمام تلاش خود را می کند که زیبا دیده شود. انگار که درختان همه سعی دارند که بهترین محصولشان را به بار بیاورند که تو از آنها استفاده کنی و لذت ببری. آری تابستان فصلی خاص است. اگر در آن متولد شدی، تو هم خاص خواهی بود.
می خواهم از فصلی که در آن متولد شده ام، درسی بیاموزم و از آن در زندگی ام استفاده کنم. می خواهم به مانند تابستان، همه را از نعمت وجودم بهره مند سازم. در این فصل درختان میوه می دهند و به بار می نشینند. نعمت های خداوند را به وضوح می توان در تابستان مشاهده کرد. این فصل بی مهابا هر چه که دارد را در اختیار مردم می گذارد تا از آن استفاده کنند و لذت ببرند. من می خواهم از این فصل زیبا تبعیت کنم و در زندگی تا آنجا که در توان دارم، برای مردم تلاش کن و از نعمت وجودم آنها را بهره مند سازم.
تابستان را دوست داری؟ اما امان از روزی که تولدت در آخر شهریور ماه باشد. آن روز ممکن است برایت زیبا باشد، اما چیزی که هست، این است که فردای تولدت باید به مدرسه بروی :) باید به جای گذاشتن آهنگ تولد در جشن تولدت، آهنگ بوی ماه مدرسه را پخش کنی و از آن لذت ببری :)))) دیگر چه می شود کرد؟ این هم از خصوصیات ماه تابستان است. البته تابستان طفلی که نقشی ندارد. اما در هر صورت تو مجبور هستی که بعد از آن به مدرسه بروی :)
زیبایی فصل تابستان فقط آنجا که به دنبال سایه ای می گردی که کمی خنک تر شوی. شاید شکست نفسی باشد اما می خواهم بگویم که تمام کسانی که در فصل تابستان متولد می شوند، از مادرشان یعنی تابستان آموخته اند که به دیگران سایه ای بدهند که در آن استراحت کنند :) تولدم مبارک باشد که در این فصل زیبا متولد شده ام و گویی من فقط خلق شده ام که به دیگران از گرمای محبتم ببخشم و به آنها سایه ای بدهم که در سایه ام استراحت کنند :))
می دانی تابستان با چه چیزهایی واقعا تابستان می شود؟ به سایه ای که در اوج گرما به دنبالش می گردی تا کمی خنک تر شوی، به راه رفتن روی آسفالت خیس جلوی خانه ها که آبیاری شده اند، با خوابیدن در حیاط خانه، با تشنگی ای که برایت در اوج به وجود می آید، با تعطیلاتش، با باران های ناگهانی اش که دل همه را شاد می کند، با تولد من :)))) بله اگر تولد من در این فصل نبود، تابستان، تابستان نمی شد.
خوشحالم که در فصلی متولد شده ام که نمادی از جوانیست. نمادی از اوج قدرت و زیباییست. آری فصل تابستان را میگویم. همین فصلی که کودکان با اشتیاق فراوان منتظر آن هستند که تعطیلاتشان فرا برسد و به خوشگذرانی بپردازند. همان فصلی که همه منتظرش هستند تا بعد از ظهرها در حیاط منزلشان بنشینند و از هوا لذت ببرند. گاهی همین لذت های ساده، می توانند بزرگ باشند. گاهی اوج قدرت، در همین سادگی هاست. گاهی اوقات زیبایی را در کارهای ساده می توان یافت. تابستان در اوج سادگی اشت، بسیار زیباست.
مطالب پیشنهادی:
متن طولانی تبریک تولد همسر شهریور ماهی
متن تبریک دوست صمیمی شهریور ماهی + عکس نوشته