مجموعه شعر برای دوران بارداری
هر آدمی از مادری زاده می شود و مدت زمان مشخصی را در زهدان مادر می ماند و در این مدت همانطور که از نظر علمی نیز به اثبات رسیده است روابط عاطفی عمیقی بین مادر و جنین شکل می گیرد. در مجموعه شعر برای دوران بارداری به این مراحل و نیز عواطف مادر و جنین توجه شده و پرداخت های مناسبی صورت گرفته است.
دوران بارداری یکی از شگفتیهای آفرینش است. به تعبیر دیگر می توان این دوران را یکی از نعمات بیشمار الهی برشمرد که جلوه برکات و لطف حق را از طریق رشد و تولد فرزند آدم نمایان می سازد. هر آدمی از مادری زاده می شود و مدت زمان مشخصی را در زهدان مادر می ماند و در این مدت همانطور که از نظر علمی نیز به اثبات رسیده است روابط عاطفی عمیقی بین مادر و جنین شکل می گیرد. در مجموعه شعر برای دوران بارداری به این مراحل و نیز عواطف مادر و جنین توجه شده و پرداخت های مناسبی صورت گرفته است.
تاثیر شعر برای دوران بارداری بر سلامت مادر و جنین
شاعران نیز برای ابراز علاقه و بازنمود احساسات پاک خود سعی کرده اند تا از طریق شعر برای دوران بارداری به نوبه خود سهمی را در این زمینه داشته باشند. شعر برای دوران بارداری می تواند ضمن ایجاد تنوع ما را با مسیر تغییر و تحول در فرد آشنا سازد. شعر برای دوران بارداری می تواند احساسات عمیق و نهفته مادرانه را به نمایش بگذارد. شعر برای دوران بارداری جوشش کلمات و جویباری از حس و عاطفه است که بین مخاطب و شرایطی که بر مادر و فرزندش حاکم است پل می زند. شعر برای دوران بارداری می تواند همزمان که در هر ماه تغییرات مشخصی را که از نظر جسمی و روحی بر مادر حاکم می شود با دیدگاه ژرف بینانه بررسی کند همچنین شعر برای دوران بارداری می تواند همدردی و همذات پنداری غریبی را بین خواننده و مادر در این شرایط ایجاد نماید.
آیا می توان برای شعر برای دوران بارداری طبقه بندی خاصی قائل شد؟
همانطور که اشاره کردیم برخی از این اشعار به طور کلی این دوران و تغییرات خلق و خو و رفتار مادر و نیز تحولات جنین را با زبانی نرم و بسیار خاص بیان می کنند. با این همه نوعی شعربه نام شعر برای دوران بارداری نیز در حال شکل گیری است که در خلال روند بارداری مادر سیر تطورات جسمی مادر و جنین را در هر ماه به صورت جداگانه به نظم درمی آورد. بدین معنی که در این نوع شعر برای دوران بارداری برای ماه نخست تا ماه آخر شعرهای خاصی را ارائه می دهد که می توان در نوع جالب و خلاقیت آمیز به نظر برسد.
با این همه ما در مجموعه شعر برای دوران بارداری تلاش کرده ایم تا ضمن توجه به تازگی مضمون و نیز پرهیز از کلیشه ای نبودن مضمون دیدگاه های نو و زیبایی را نیز در این زمینه مطرح نماید. در عین حال سعی کرده ایم تا در مجموعه شعر برای دوران بارداری برای طیف و رده های سنی مختلفی نیز اشعار مناسبی را ارائه کنیم. بخشی از مجموعه شعر برای دوران بارداری نیز مادرانی را مخاطب قرار می دهد که در همین دوران به سر می برند که می توانند حس خوبی را به آنها القا کند. مادر بودن می تواند یکی از زیباترین جلوه های انسانیت باشد و شعر برای دوران بارداری نیز انعکاس همین احساس بی نظیر است. امروزه تربیت فرزند و پرورش آن در قالب آموزه های اسلامی می تواند غیر از وظیفه ای که بر دوش والدین گذاشته شده است به یک اصل اساسی تبدیل شود.
توضیحی مختصر درباره شعر برای دوران بارداری
تربیت فرزند در عصر تکنولوژی و پیشرفت فقط یک وظیفه نیست بلکه هم تعهدی است که فرد نسبت به فرزند به طور متقابل دارد و هم هنری است که باید با دقت و ظرافت های خاصی همراه باشد. ما در گردآوری و سرایش شعر برای دوران بارداری سعی کرده ایم تا هم به جنبه هنری و ادیبانه این کار و هم انتقال پیام های انسانی بپردازیم. در صورتی که تمایل دارید تا از این اشعار بهره لازم را ببرید از شما دعوت می کنیم تا پایان مجموعه شعر برای دوران بارداری ما را همراهی نمایید.
مجموعه شعر برای دوران بارداری بخش نخست
شعر برای دوران بارداری به نام انتظار (1)
یعنی می شود
بالاخره این
انتظار
به پایان برسد
و تو را ببینم
که به من لبخند
می زنی
یعنی می توانم
صدای نفسهایت را بشنوم؟
آه، خدای من
چقدر بیقرار
رسیدن
آن روز هستم
اکنون که حس می کنم
تو در درون من
خوابیده ای
تا یک روز
وارد این جهان
زیبا و پر سر و صدا
شوی
از این که یک روز
یاد بگیری که نام مرا بر
زبان برانی
یا به من لبخند بزنی
از این که برای
عروسکهایت اسم بگذاری
و با آنها بازی کنی
از فرط خوشحالی در پوست
خودم نمی گنجم
مطمئنم هنوز کسانی هستند
که زیباترین کلمات را
نگه داشته اند
تا یک روز
به تو
بگویند
تو زیباترین
شعر برای دوران بارداری من
هستی
شعر برای دوران بارداری به نام انتظار(2)
روزی که به
دنیا می آیی
همان روزی است
که بوی
بهارنارنج
و اقاقی می دهی
آن روز آدم های زیادی
دور و برت خواهند بود
پدرت
، بابابزرگ
مامان بزرگ
و بقیه
همه سعی می کنند تا
عمیق ترین جملاتشان
را برای
تو پیدا کنند
پدرت از بقیه
بیشتر ذوق زده است
حتی چهره اش از همیشه
زیباتر شده است
انگار همان مرد
همیشگی نیست
و پدربزرگ آن روز
قرآن می خواند
و شکر می گوید
مادربزرگ هم
با همان
چادر گل منگلی
می آید تا مشتی نقل
و کمی گلاب دور
دور و برت
بپاشد
چه روز زیبایی خواهد بود
وقتی بیایی
شعر برای دوران بارداری به نام انتظار(3)
آن روز
حتما زیباییهای
عالم برای من
تکمیل خواهد شد
فرزندم
اکنون آسوده بخواب
را ه زیادی
در پیش داریم
تو فقط بخواب
وقتی به دنیا
آمدی تمام روزهای
زندگیمان را جشن خواهیم گرفت
آری، فرزندم
اکنون آرام بخواب
حتی اگر من
بیصبرانه
منتظر روزی بمانم که
تو بیایی
حتی اگر روزها آرزو کنم
تو را در ذهنم مجسم
کنم
که مرا مادر
صدا می زنی
اگر روزهای متمادی
یا با گذر فصل ها به انتظار تو
گاه شمار روی میز
را هر روز
خط خطی کنم
باز هم باید همان
روزی بیایی
که
عمر تقویم من
به آن قد نخواهد داد
یعنی طولانی تر از سال کبیسه
است
یعنی طولانی تر از همیشه ...
شعر برای دوران بارداری به نام انتظار(4)
مضطربم
و بسیار آرزومندم
که آن روز فرا برسد
روزی که با هم تمرین می کنیم
تا اشباح را
از خانه بیرون کنیم
و اتاقت را به
هم بریزیم
روز شلوغ کاری
و خنده های بی وقفه
روز لذت بردن از هر چیز
حتی ساده ترین کارها
مثلا آب بازی
یا
قدم زدن توی شهر
یا رفتن به
پارک
و بازی های همیشگی...
ولی آن روزها هیچ
چیز تکراری نخواهد
بود
مطمئنم
چرا که تو آمده ای
چرا که قرار نیست به چیزی
عادت بگیریم
همه چیز تازه خواهد شد
به شرطی که این انتظار
زودتر به پایان برسد
مطمئنم
همه چیز زودتر
تمام خواهد شد
درست به همین دلیل
هر روز و هر ساعت و
هر لحظه ای
انتظار می کشم
***
شعر برای دوران بارداری بخش دوم
شعر برای دوران بارداری به نام حضور(1)
قبل از این که
احساس کنم
تو در من
زندگی
یافته ای
فکر می کنم
پیش از این راه های زیادی
را با هم پیموده ایم
در هر نا کجای عالم با
هم همسفر بوده ایم
آری،
دانه زیتون من
تو را اینطور باید
بنامم
چرا که حالا فقط
همین اندازه هستی
یک دانه زیتون زیبا
که روزی بزرگ خواهد شد
داشتم برایت می گفتم
تا پیش از آمدن تو
برایم مهم نبود
عطر گل سرخ
بهتر است
یا عطر چای عصرانه؟
برایم اهمیتی نداشت که بین
طعم قورمه سبزی
و فسنجان تفاوتی قائل شوم
برای من هر چیزی
دارای طعم خودش بود
و همین برای من
کافی بود
شعر برای دوران بارداری به نام حضور(2)
حالا دیگر احساس می کنم غیر از
من کس دیگری هم این
غذاها و طعم ها را
مزه خواهد کرد و
آن
کسی غیر از تو
نیست
بنابراین باید
با بهترین غذاها
و خوراکیهای عالم
از خودم پذیرایی کنم
چرا که حضور تو یک
حضور ساده و عادی نیست
اصلا هیچ چیز تو معمولی و
ممکن نیست
چرا که تو مهمان ساکت
من هستی که
قرار است ماهها
با من همسفره شوی
قرار است برکت خانه و
حرمت خانواده باشی
شاید قبل
از این که
تو را احساس کنم
پیش از من نیز
همه جا بودی
و داشتی برای این که
یک روز
خودت را به ما اثبات کنی
می جنگیدی
ولی دانه زیتون من
حالا آرام بگیر چرا که من تو
را حس کرده ام
شعر برای دوران بارداری به نام حضور(3)
برای یک مادر همین حس
جزئی کافی است تا به دنیایی
از کشف زیبایی های این جهان
دست پیدا کند
از همان روزهای اول
جنسیت تو
برای من اصلا دغدغه ای
ایجاد نمی کرد
فرزند آدم
تحت هر شرایطی فرزند او
بوده و خواهد ماند
و پسر یا دختر اصلا
فرقی ندارد مهم
این است که آدم از داشتن
هر دوی آنها شکرگزار
باشد
آیا من مادر
شکرگزاری بوده ام؟
سعی می کنم خودم
را اینطور تسلی
بدهم که آره،
تو زن وفادار و صبوری
هستی
یا شاید هم این صدای توست
دانه زیتون من
که مرا اینطور دلداری می دهی؟
شعر برای دوران بارداری به نام حضور(4)
می دانی
حالا احساسم نسبت به بعضی چیزها
عوض شده است
مثلا حالا میفهمم
آن رنگ ارغوانی مایل
به تیره که تا
پیش از این رنگ
دلخواهم بود
تبدیل شده است به رنگی غیر
قابل تحمل و غلیظ ...
حالا رنگ سبز را
بیشتر از هر رنگ دیگری
دوست دارم
و می دانم این تو هستی
که این رنگ را برای
خودت برگزیده ای
چیزهای زیادی وجود دارند
که من و تو
در آنها شریک
هستیم
مثلا تمایل من
به قدم زدن توی پارک
یا کششی که
به پیاده روی های شبانه
دارم
دوشادوش همسرم...
پدر تو
فرزندم
شعر برای دوران بارداری به نام حضور(5)
اکنون دریافته ام
که غیر از علاقه هایم
چیزهای زیادی را با تو
سهیم هستم
فکر می کنم
این تو هستی که به
ستاره ها فکر می کند
مسافر کوچولوی من...
شازده کوچولوی نازنینم...
فکر می کنم
این تو هستی که داری
به باغچه
و اطلسی ها می اندیشی
من تا پیش از
این چنین احساس
خاصی نداشتم
آیا از تجربه چنین
احساسی
باید خوشحال شوم؟
با خودم می گویم:
حتما...
یقینا...
البته...
شعر برای دوران بارداری به نام حضور(6)
می اندیشم این تو هستی
که در وجود من
پنهان شده ای
و بعضی وقتها به شوخی
هوس خوردن پشمک و یخ در بهشت
و هر چیز نا آشنای دیگری
به سرت می زند؟
من می دانم اشتهای من
کور شده
است
این تو هستی که
این چیزها را می طلبی
دانه زیتون من...
شادی وزن چندانی
نداشته باشی
ولی برای من
هموزن جهان هستی
منتظرم بیایی
فقط بیا دانه زیتون من
فقط بیا...
مجموعه شعر برای دوران بارداری بخش سوم
***
شعر برای دوران بارداری به نام مسافر(1)
راه طولانی است
مسیر
پر از
برف و حس گام نهادن
بر برگ های خزان زده پاییزی...
خوشحالم که تو در فصل بهار به
دنیا می آیی
یعنی درست
اردیبهشتی
خواهی بود
لبریز از عطر
گل سرخ
و جوشش پروانه
سرشار از باران
و ترنم نسیم
روی شکوفه های گیلاس
آری، فرزندم
وقتی تو به دنیا بیایی
دنیا قصیده ای
زیبا خواهد شد
وغزلی که
لذت سرودن آن جاودانه
خواهد بود
آب و جارو
می زنم
راهی را
که به خانه قلب من
باز می شود
شعر برای دوران بارداری به نام مسافر(2)
مسافری در راه دارم
کوچک و اهل گریه
اهل سادگی با چشمانی
که شاید هر رنگی داشته باشد
مسافری که ساید
یک پسر کوچولو
باشد یا یک دختر با
موهای طلایی
ولی هیچ چیز برای من
مهم نیست
چرا که وقتی اردیبهشت
بیاید
و مسافر من
به مقصد برسد
این چیزها بی معنی ترین
واژه های عالم خواهند بود
از آن روز به بعد است
که چشمها از تحیر
باز خواهد ماند
و لبها مهمان
لبخندهای همیشگی
خواهد شد
از آن روز به بعد
سفر زندگی من
وفرزندم آغاز
خواهد شد
و پدرش نیز
البته همراه ما
خواهد بود
شعر برای دوران بارداری به نام مسافر(3)
حالا باید
به عطر نرم
پودر بچه
و گریه های بی هنگام تو
عادت کنم
باید به ونگ زدنهایت
یا آروغ های بچه گانه ات
عادت کنم
ولی اگر یک شب
تب کنی
باید
چکار کنم؟
شاید به دنیا آمدن
تو همه چیز را
برای من
عادی تر کند
ولی یک چیز برای من
هرگز
عادی نمی شود
و آن درد کشیدن توست
قطعا من کنارت
خواهم بود
و راه رنجهایت را
سد خواهم کرد
هرگز اجازه نخواهم داد
احساس تنهایی به
تو دست دهد
شعر برای دوران بارداری به نام مسافر(4)
تولد تو
فرزندم به سفری وارونه و مداوم
می ماند
از قلب به
قلب
تو از قلب من خارج
می شوی تا دیگر بار
به قلب من برگردی
تو از دنیای من
خارج می شوی
تا دوباره به آن برگردی
و این چیز کمی نیست
من نام این سفر تو را
زندگی گذاشته ام
در من زندگی کن فرزندم...
***
مجموعه شعر برای دوران بارداری بخش چهارم
شعر برای دوران بارداری به نام روز تولد(1)
هنوز نمی دانم
وزن تو چقدر است؟
اصلا قد و
قیافه ات چطور است؟
هنوز از رنگ موهایت چیزی
نمی دانم
اصلا نمی دانم
چه اسمی خواهی داشت
من و پدرت از
همان روز
اول برای روز تولد
تو برنامه های مختلفی تدارک
دیده ایم
یک جشن
باشکوه
که مهمانانش خودمان هستیم
البته پدربزرگ و مادربزرگ
و تمام آدمهایی
که منتظر رسیدن تو بودند
اگر هر چیزی
در این جهان تصنعی و
ساختگی باشد
ولی تو فرزندم
کاملا در قلب من
زیسته ای
و طبیعی ترین احساس
جهان که ناب ترین
احساسات عالم
است را نیز به تو
دارم
شعر برای دوران بارداری به نام روز تولد(2)
شاید یک هفته
و کمی زودتر تو
را ببینم و
برای نخستین بار
دنیای با تو بودن
را کشف و تجربه کنم
تو محصول رویاهای من
هستی فرزند دلبندم
تو غایت دعاها و
شب زنده داری های
من هستی
می دانم
که نخستین لبخند تو را
من کشف خواهم کرد
سعی می کنم تو را
بزرگ و مقاوم بار بیاورم
بزرگ یعنی بخشنده
و مقاوم یعنی مثل یک
کوه پابرجا
مثل یک صخره...
آری،
هنوز منتظرم
تا صخره
من پا به جهان
بگذارد و من
به آن تکیه کنم
هنوز منتظرم تا
تو به دنیا بیایی
و من زودتر
چهره ماهت را ببینم
دلبندم
فرزند کوچولوی من ...
***
شعر برای دوران بارداری به نام رویا (1)
جهان با تمام فرضیه ها
و نظریه هایش
یک روز در برابر
تو تسلیم خواهد شد
من معتقدم
درخت گیلاس
حتما درخت مقدسی است
که هر روز آن را
در خوابم میبینم
در خواب من
تو به دنیا آمده ای و
هر روز
بر اسب وحشی ات
سوار می شوی
در خواب من
به جای شمشیر
شاخه های درخت گیلاس
را بر کمر آویخته ای
و به مردم
شکوفه های گیلاس می دهی
در خوابهایم
تو شهزاده ای هستی
که زیباترین آوازها را
می خواند
و لطیف ترین واژگان جهان را
برای سرودن
شعری نو یا
غزلی دوباره
با خود دارد
شعر برای دوران بارداری به نام رویا (2)
در خوابهایم تو
در خیال و خیل
عشاق جهان
ترکتازی می کنی
بوی گلاب ناب می دهی
و موهایت به رنگ
شب های عاشقانه
تیره است
چشمانت چون شبرنگ و
ابروانت چون ابرهای سیاهی
در روزهای بارانی
آری، فرزندم
هر شب خواب می بینم
که از دریای حادثه
که زندگیش نامیده اند به
سلامت گذشته ای
هر شب در خواب هایم
تو یک روز عاشق
خواهی شد
و به دختری نه از شاه پریان
یکی از سرزمین بلور و
ابریشم
دل خواهی بست
شعر برای دوران بارداری به نام رویا (3)
هر شب خواب می بینم پسرک من
هم یک روز پدر خواهد شد
و با آن که قیافه اش شباهت
عجیبی به پدرش دارد
ولی با صدای من
برای قمریان سرزمین های دور
آواز می خواند
هر شب خواب می بینم
که او بارها مرا
می نامد
و می خواند
هر شب با او می روم
رفتنی چنان که
گویی پرواز می کنم
و او مرا به تکرار در شعری می سراید:
مادر...
***
مجموعه شعر برای دوران بارداری بخش پنجم
شعر برای دوران بارداری به نام بگذار باور کنم(1)
یعنی حالا دیگر
زمان زیادی نمانده است
برای مادر شدن من
پوستم کشیده شده است
چاق تر از همیشه
هستم
با این وجود
خبری از بیقراری های
اولیه
نیست
این روزها همه هوای مرا
دارند
توی آینه که نگاه می کنم
از خوشحالی در پوست خودم
نمی گنجم
سیسمونی را باز می کنم
هر چیزی توی آن پیدا می شود
از جوراب های بند انگشتی تا
کلاه و حوله و چند دست
لباس نوزاد
این ها می تواند
نشانه های خوبی برای آمدن
او باشد
به تخت خواب گهواره ایش
که می رسم
فکر می کنم حضور او را باید
غنیمت بشمارم
تصور می کنم او را که با
چشمان درشتش به من
خیره می ماند
پوستش بوی لطیفی
می دهد
موهایش که بیشتر
کرک های نورسته اند
یک روز می ریزند
و پدربزرگ برایش
سور می دهد
بگذار باور کنم که
او سهم ما از
زندگی است
شعر برای دوران بارداری به نام بگذار باور کنم(2)
بگذار باور کنم
که می توانم از او با تمام
وجودم یک انسان برای
تمام فصول بسازم
کسی که بتواند
بهار را باور کند
در برابر گرمای تابستان و
تموز تاب
بیاورد
و از زمستان و پاییز برای
خودش خاطره بسازد
برای او کافی نیست
که دوستش بدارند
باید خودش هم
تجربه اش کند
همانطور که گفتن
از یک تکه کیک
تا زمانی که
خودش لذت و طعم آن
را تجربه نکند
چیز بیهوده ای است
پاهای او کوچک
خواهد بود
و انگشتان دستش
شبیه شاخه های
نازک نهالی نورس
بگذار باور کنم
او توی اتاقش
با اسباب بازی هایش
تنها نخواهد بود
او ما را می شناسد
او به ما باور دارد
و همین برای ما کافیست
***
مجموعه شعر برای دوران بارداری بخش ششم
شعر برای دوران بارداری به نام فکرش را نمیکردم(1)
وقتی او برگشت و
در دستانش
یک جعبه شیرینی دیدم
اصلا فکرش را نمی کردم
پدرت را می گویم
که آمد و با ذوق
و شوق فراوان
به من گفت
می دانی
مادر می شوی
انگار بهترین
خبر قرن به
گوشش رسیده بود
من کمی
سرخ شدم
بعد لبخند زدم
همیشه وقتی از
شنیدن خبری
خوشحال می شوم
اوایل کمی رنگ صورتم
سرخ می شود
هر چند همسرم می گوید
این چیزها طبیعی است
و با اغراق می گوید
البته گل باید
رنگش سرخ باشد
شعر برای دوران بارداری به نام فکرش را نمیکردم(2)
واقعیتش را بگویم
فکرش را نمی کردم
فرزندم
حالا که لگدهای کوچک
تو را احساس می کنم
می فهمم جهانی در من
زندگی می کند و به زودی
جهانی نیز متولد خواهد شد
یک جهان تازه که می تواند
هر چیزی را در دنیای
من تحت تاثیر خودش
قرار دهد
جهانی سرشار از
طراوت و سادگی
جهانی از لطایف
و چیزهای زیبا
جهانی سرشار از
تغزل و
حرف های شاعرانه
جهانی بسیار ساده از محبت
و پیچیده از عشق
جهانی سرشار از مهربانی
و لبخند
جهانی پر از رویا
جهانی بزرگتر از جهان
کوچک شده خیلی ها
درهای اتاقت را
بسته ام
تا کسی قبل از من
این جهان باشکوه را به
نظاره ننشیند
در اتاقت تازگیها
عطر عجیبی پیچیده است
می گویند یکی از همین روزها
قرار است بیایی
مطلب پیشنهادی :