شعر درباره خواهرزاده از انواع اشعار محبت آمیز می باشد که در وصف خواهر زاده سروده شده است. این اشعار زیبا دارای بیانی متفاوت و خاص می باشند که شاعران مختلفی با بیان دلنشین این اشعار را سروده اند و خواندن این اشعار می تواند برای هر فردی جالب توجه باشد.

شعر درباره خواهر زاده در قالب شعری متنوع مانندد شعر نو می تواند زیبایی بسیار خاصی داشته باشد. این اشعار دارای بیانی متفاوت می باشند و شاعرانی که این اشعار را سروده اند محبت و عشق خود را به خواهر زاده بیان می کنند.

شعر درباره خواهر زاده در قالب شعر نو

مروارید نگاه تو با انواع جملات
مرا به صدف شدن وا می دارد
و ماهی های تنگ احساسم را
رهاترین پرنده ی جهان می کند
آندم که با لبان کوچکت به شوق می خوانی ام
عزیزکم
صدای زندگی جیغ های توست
که هر دم بیدار می کند
بخت خفته
زمانه را

شعر درباره خواهر زاده برای تبریک تولد خواهر زاده

وقتی که پاتو گذاشتی روی این زمین خاکی

تموم گل های عالم شدن از دست تو شاکی

خدا هم هواتو داشته، تو رو با گلا سرشته

با تو دنیای پر از درد، واسه من مثل بهشته

روز میلادت مبارک عزیزترین خواهر زاده دنیا

شعر زیبا درباره خواهر زاده

هنوز هم زمستون به یادت بهاره

 تو قلبم کسی جز تو جائی نداره

صدای دلم ناسازگاره

سکوتم به جز تو صدائی نداره

عزیزم تو اولین کسی هستی که عشقش در قلبم متولد شد

و تولد عشق تو در بهار را تا پایان حیات بشر به کما خواهم برد

از طرف دوست دار همیشگی تو

شعر درباره خواهر زاده

لالالالا گل پونه
شبای سرد مهتابی
لالالالا بخواب دایی
دلم تنگه نمی خوابی

ببین ساعت با تیک تیکش
واست آهنگ میسازه
هزار بار قصه خوندم باز
هنوزم که چشات بازه؟

مبارک باشه دایی جون
لباس و پیرهن شیکت
تموم آرزوهایم
توی دستای کوچیکت

چقد اخمو شدی دایی
بهم اصلا" نمی خندی
خدا هم می خوابه وقتی
یواش چشماتو می بندی

به فکر زندگی باش و
نباید بی وطن باشی
قدیمیا دروغ گفتن
نباید مثل من باشی
لالالالا گل لاله
چشات طعم عسل داره
لالالالا پلیس خوابه
عسل بیداره بیداره

تو این زندون و تاریکی
دوتامون جنس یک دردیم
با هم فرقی نداریم ما
دوتامون گریه می کردیم

تو از دردت، من از دردم
شاید حس کردی بی رحمم
تو از این که نمی دونی
من از این که نمی فهمم

ببین بعضی چیزا هستش
به یک بارم نمی ارزه
عسل بانو ببین دایی
دلت یکبار می لرزه

باید شک کرد به این دنیا
به این اشکای رو گونه ت
گاهی حتی دروغ میگن
فرشته های رو شونه ت

داریم ضرب المثل می شیم
چرا دور تو هیچکس نیست؟
چرا درد و دلم شعره؟
یکی نیس که بگه: بس نیست؟

نذار من هی ببافم شعر
نذار بغض گلوم واشه
ولی یک قول بده دایی
فقط شاعر نشی... باشه؟

به جای شهر غمگینم
به جای شهر داغونم
خودت شاید که فهمیدی
چرا پیشت نمی مونم؟

یه روز می خندی به عکسم
شاید این دل جایی باشه
اگه بازم نبودم من
بوسات مال دایی باشه

نه راه رفت، نه برگشته
نشستم تا ابد رو پل
منو دیگه نمی بینی
لالالالا بدون گل!

سحر نزدیکه و اما
هنوز چشمات می تابه
کنار جسم کوچیکت
دایی آروم می خوابه

شعر درباره خواهر زاده از عشق و محبت بی پایان به او سرچشمه می گیرد. این اشعار با داشتن قالب های متفاوت می توانند در دل هر خواننده ای جای خود را باز کرده و جذابیت خاصی برای آنها داشته باشند.

شعر درباره خواهر زاده

دل را از پیله ی قهرش بیرون خواهم کشید
واژه ها را از خواب فراموشی بیدار خواهم کرد
دسته گلی از یاس و باران برایت خواهم چید
نقش لبخن درا بر چهره ی زیبایت خواهم پاشید
تا جرأت نوشتن این سطر لرزان را پیدا کنم

شعر درباره خواهر زاده در قالب شعر کوتاه برای تبریک تولد او

شب هست باز دلم بهانه میگیرد
غم غریب دلم را نشانه میگیرد
هوای دیدن تو ای تولد خورشید
تمام هستی من را شبانه میگرد

شعر برای خواهر زاده که یکی از عزیزترین ها برای هر فردی می باشد بیانی خاص دارد که به مناسبت های مختلف سروده شده است و تقدیم به او می گردد.

ی دانم امروز بارها و بارها تولدت را تبریک گفته‌اند
شاید واژه های تبریک آنها را زیباتر بوده اند
اما با عشقی را که من به همراه تبریکم روانه قلب مهربانت میکنم
قابل قیاس نیست روز میلاد تو روز شکفتن غنچه های مهربانیست
با تمام وجود دوستت دارم

شعر درباره خواهر زاده در قالب شعر نو برای بیان دوست داشتن او

بهترین خواهر زاده دنیا

چو قلب شب تاریک تنهایی هایم دوستت دارم

چو بامداد خوش دوستت دارم

به یاد تو و یادهایت شب نشستم بیدار

چه خواب باشم چه بیدار دوستت دارد

شعر درباره خواهر زاده از اشعار خاصی است که برای سرودن آن احساسات واقعی در نظر گرفته می شود. شاعران احساسی سروده هایی زیبا را در این مورد بیان کرده اند که برای هر شخصی جالب می باشد.

شعر درباره خواهر زاده در قالب شعر نو که می تواند توصیف زیبا و دل انگیزی برای خواهر زاده باشد.

یک نفر تنهاست امشب

یک نفر دلتنگ خداست امشب

دختری از نسل دختران انتظار

او در اوج نگاهش

شکوه باران متجلی است.

حضوری از جنس غربت

رفتنش از جنس باران

غم هایت را بسپار به دست باد

دل شکسته ات را نیز به دست زمان

بشوی گرد چشم هایت

بنشین منتظر باران

ای اشک های همچو مرواریدت

لایق آویز گردن مریم

شایسته

تسبیح دست

مردان نور

که دیگر نیستند در این دوران

مرواردی چشم هایت را

بسپار به صاحب صدف

قدر مروارید صدف دارند و بس

دوباره باران می بارد امشب

بحر رویای دختری از نسل باران

من فریاد چشم هایت را می شنوم

دل تنگ خداییت را می بینم

ای انسان غرق در غفلت

بنشین در پستوی خجلت

بیداری لیک نمی دانی

خفته ای در بیهودگی نفرت

یادت باشد دخترک

هیوا با توست او عاشق توست

دستمالت لایق احرام

وجودت لایق تندیس

نپندار در این شهر تنهایی

که من خود سال ها ساکن شهر بارانم

قدم نهاده ای در جا پای قدم هایم

پس با تو خواهم ماند

تا انتهای رفتن

تا انتهای ماندن

تقدیر را به او بسپار

باشد که رانده شده ایم ما

چراغ راهت در دل توست

این دیار تو را کم داشت امشب

جایگاه تو نزد خداست هر شب

طراح و تهیه کننده : توپ تاپ