متن زیبا برای ازادی زندانی
در این مطلب از توپ تاپ مجموعه ای از متن های کوتاه و متنوع در مورد زندان و آزادی از زندان تهیه شده است ، جملات قصار و نابی که در مورد یک زندانی و یا تبریک آزاد شدن زندنی ها ارسال می شوند خواندنی و جذاب هستند، دعوت میکنیم تا در ادامه بیننده این بخش از سایت باشید.کاربران عزیز میتوانند برای تبریک آزد شدن زندانی از همین جملکس ها با تغییرات مختصری که میدهید استفاده بفرمایید.
بستگی دارد که از « زندان» چه تعریفی کنیم، هیچ کس در هیچ جای این جهان آزاد نیست
آزادی عبارت از این است که شخص مجبور نباشد برخلاف مقررات قانون کاری انجام دهد..!
چید بالم را و درهای قفس را باز کرد، روز آزادیست از شبهای زندان سختتر
عالم همه هرچند که زندان من و توست، از این همه آزادم و زندانی خویشم
نمی دانی چه رنجی می کشم در کنج تنهایی، مگر روزی بخوانی خط به خط دیوار زندان را
باید که بر دیوار زندان سر بکوبم، آه مرا گر بشنوَد در می گشاید
انتظار یعنی نگاه زندانی به دستگیره در شاید که بچرخد و در باز شود
خواستن درِ آزادی زندان نگشایید به رویم ، که هنوز... من که برگشته از آیین شمایم ، پشیمان نیستم
آزادی؟ زندان؟ فرشته نجات برکه است، قلاب کوچک زندانبان...
زندان یعنی لحظه های با هم بودن را در پشت قاب های شیشه ای به زنجیر در بیاوریم و تصویر های محبوس شده در آن را سهم خود از زندگی بدانیم و آزادی یعنی لبخند خدا در دست های عاشق من و تو، همان رستاخیز واژه ها برای گفتن یک جمله دوستت دارم.
در کدامین بند و زندانی، تو میدانی اسیر؟ با رهایی می توان از دام و بند خود گسست. همچو لاله دم به دم اسرار هستی را گشود، زینهمه اندوه و بیم و رنج و غم آزاد بود...
آه از این زندان که رهایی را به رویا پیوند می زند. آه از این زندان بان که مجالی نمی دهد. آه از این حجره درد که در آن می سوزم، آه ای آزادی ...
دلم از دست آزادی گرفته برایم یک بغل زندان بیاور، مرا از این هیاهو ها بگیر و برایم جرعه ای ایمان بیاور
غبار صد قفس افتاده است بر بال پروازم، نمانده جز صدای ناله ای از بانگ آوازم، بیا صیاد جان و دل که طاقت نیست در جانم در این زندان خاموشی به جز غم نیست دمسازم...
هیچ چیزی شما را زندانی نمی کند، مگر افکارتان؛ هیچ چیزی شما را محدود نمی کند، مگر ترستان؛ و هیچ چیزی شما را کنترل نمی کند، مگر عقایدتان!
آزادی از جمله تجملاتی است كه هر كسی توان كسب آن را ندارد
آزادی از زندان برای بسیاری از مردم سرمایه دكان است و برای یك تن از هزاران، سرمایه جان
آزادی از زندان یعنی گشت و گذار در دنیای هستی با آنچه كه خداوند متعال امر فرموده
باید آزادی را موقتاً از دست داد تا بتوان برای همیشه آن را حفظ نمود
برای آزادی لازم نیست زمین و آسمان را بخرید، تنها خودتان را نفروشید.
دمی با دوست در خلوت به از صد سال عشرت، مــن آزادی نمی خواهــم که با یوسف به زندانم
آن کس که مالک نفس خويش نيست از زندان آزاد نخواهد بود
ای آزادی، من از هستم بیزارم، از زنجیر بیزارم، از زندان بیزارم
کشتی مانند زندان است؛ تنها فرقش آن است که شما در کشتی شانس غرق شدن را هم دارید
راست گفته اند که آزادی گران بهاست، آن قدر گران بهاست که باید جیره بندی شود
برای اینکه ما از بندگی همه آزاد گردیم، باید همه بنده قانون باشیم
آزادی از زندان چیزی است شبیه سلامتی تا زمانی که این دو را از دست ندهیم قدرش را نمی دانیم.
آزادی مطلق، آزادی حقیقی و درست، آزادی بی طرفانه و مساوات، چیزی است که ما بدان محتاجیم.
آزادی یعنی اینکه نمیخواهم نه برده باشم و نه برده دار.
بیشتر مردم علاقه چندانی به آزادی از زندان ندارند، چون آزادی مستلزم و در بر گیرنده مسئولیت است و بیشتر مردم از مسئولیت واهمه دارند.
آن کس که می خواهد از زندان تن آزاد باشد، تنها از طریق توانایی های خود می تواند.
کسی که هرگز تحت فشار و در زندان زندگی نکرده باشد، آزادی را لمس نمی کند.
رهایی از زندان تنها ورود به جهانی به دور از میله ها نیست، آزادی از زندان یافتن زندگی از دست رفته در پشته میله هایی است که سال ها با آن زیسته ای
آزادی از زندان دروازه ای به زندگی جدید است
رویای زندانی آزادی است و امان از روزی که این رویا محقق شود...
تا به حال به بعد از آزادی از زندان اندیشیده ای؟ زندانی در زندان تنها تر است با خارج از آن؟
آزادی از زندان ذهن، یک حق غیر قابل تصرف بشری نیست، بلکه یک پیروزی مورد پسند است که باید هر روز این پیروزی و فتح از نو آغاز گردد.
تنها کسانی سزاوار و شایسته درک آزادی و زندگانی هستند که بدانند چگونه هر روز در زندان روزگار بر مشکلات زندگانی و آزادی غلبه کرده و آزادی و زندگانی نوینی را به چنگ آورند.
آزادی، فرصتی برای گوشه گیری است؛ تو اگر بتوانی خودت را از انسانها جدا کنی، آزادی.
عکس خود را دیدن از درون چشمهایت آرامش عجیبی است از زندانی شدنم، حسی شبیه آزادی! یک پارادوکس جذاب از زندانی ای که آزاد تر از همیشه است.
اگر راست باشد که تن زندان روح است چشم ها باید پنجره های کوچک این زندان باشند تا با آن ها آزادی را به تماشا بنشینیم!
فکر می کردم در قلب تو محکوم به حبس ابد!! به یکباره جا خوردم. وقتی زندان بان بر سرم فریاد زد :هی… تو آزادی! و صدای گامهای غریبه ای که به سلول من می آمد
در واقع همگی ما انسانها در زندان به سر می بریم اما برخی از زندان ها پنجره دارند و برخی بی پنجره اند
جان می دهم به گوشه زندان سرنوشت! راهی برای آزادی نیست.
آزاد نخواهی شد تقلا نکن ماهی درون تنگ دریا فقط زندان بزرگتری است
گفت با زنجیر در زندان شبی دیوانه ای /عاقلان پیداست کز دیوانگان ترسیده اند من بدین زنجیر ارزیدم که بستندم به پای/کاش می پرسید کس که ایشان به چند ارزیده اند؟!!
هنگامی که شما در زندان به سر می برید، دوست شما در تلاش برای آزاد کردن شماست و بهترین دوست شما در کنار شما نشسته و می گوید: لعنتی چقدر خوش می گذرد!
فرقی نمی کند چه مدت را در زندان گذرانده ای، یک ساعت یا سال ها، آزادی از زندان طعمی فراموش نشدنی دارد.
برای یک زندانی دو اتفاق هرگز فراموش نمی شود. اولین باری که قدم به زندان می گذارد و اولین باری که طعم آزادی دوباره می چشد
هر آن چه شعر و متن در مورد زندان و زندان بان نقل شده را فراموش کنید، همه افراد در مواجه با آزادی تنها یک انتخاب می کنند.
زندان، زندان است! فرقی نمی کند پشت میله ها باشی یا عاشق! در هر دو حالت آزادی از زندان لذت بخش است
آیا خاطرات زندانی از زندان با حس آزادی فراموش می شود!؟
ای زندانی، آزادی موهبتی است که تنها تو قدر آن را می دانی ...
ارزش آزادی را چگونه درک خواهی کرد اگر زندانی و زندان نباشد! درمان بدون درد ارزشی ندارد! پس نگاه کن، درس بگیر و آزاد زندگی کن
زندگی بزرگ ترین زندان بشر است و رهایی از زندان زندگی به همان اندازه شیرین است که دیگر میله ها را نبینی
احساس یک زندانی ارتباطی به رنگ و نژاد و زبان ندارد! همه به دنبال آزادی هستند
گذر زمان در زندان رابطه مستقیمی دارد با زمان آزادی! این را تنها می توان از یک زندانی پرسید!
تا به حال به چوب خط های روی دیوار زندان فکر کرده ای؟ آیا کسی به دنبال رسیدن زمان آزادی است و یا این خط ها تنها نقاشی های یک انسان تنها است؟
آدم مي تواند در يك اتاق با دري كه قفل نشده و به سمت داخل باز مي شود زنداني شود مادام كه نداند به جاي فشار دادن بايد آن را به طرف خود بكشد.
می خواهم چشمان دزدت را در قاب و زندان نگاهم حبس کنم!! جرمشان سنگین است دلم را دزدیده اند
بارها در دادگاه تو اعتراف کردم که دوستت دارم عزیز آخر این چه محکمه ایست که که حکم حبس شدن در زندان تو را صادر نمی کند
جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت!
زاد نخواهی شد تقلا نکن ماهی درون تنگ، دریا فقط زندان بزرگتری است
شدم در گریه، زندان با دلی خیس، چنان چشم انتظاران، با دلی خیس، دو بیتی چتر خود را وا کند کاش، که ماندم زیر باران با دلی خیس!!
مرا برای دزدیدن تکه نانی به زندان بردند و پانزده سال در آنجا هر روز یک قرص نان کامل مجانی خوردم
شده عمریست محراب دلت زندانم، منتظر در طلب دیدن زندان بانم، قفل زندان تو باز است ولی می مانم، تشنه ام، تشنه تو، در طلب بارانم! سفره ام پرشده با جرعه ای از عشق به تو، شادمانم که در این بزم شدی مهمانم، انتظارت بس که شیرین است فرهاد شدم، تا نفس هست در این کنج دلت میمانم
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی، یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی!!
بودن در زندان میان زندانی و همه افرادی که در کنارش نیستند فاصله می اندازد، فاصله ای که آزادی از زندان شاید آن را کمتر کند اما هرگز از بین نخواهد برد
زندگی زندانی ها به دو بخش تقسیم می شود. زمان قبل از ورود به زندان و زمان آزادی از زندان! فاصله بین این دو بخش را بهتر است از یاد ببرد
افسردگی مانند زندانی است که شما کلید رهایی از آن را در اختیار دارید اما هرگز به دنبال آزادی از زندان نیستید
زندانی که از سنگ و آهن باشد روزی خراب می شود و آزادی از آن را نمی توان محال دانست اما آزادی از بند افکار پلید هرگز امکان پذیر نیست!
هنگامی که بر روی ترس هایی که در زندگی دارید تمرکز کنید خود را اسیر خواهید نمود. زندانی که با ترس هایتان برای خودتان می سازید بزرگ ترین و پیچیده ترین زندان است. راهی برای فرار از آن نخواهید یافت. بلکه تنها باید بر روی آزادی تمرکز کنید. بافتن راه آزادی یعنی رهایی از بند ترس ها!
بزرگ ترین زندان بان روح تان خودتان هستید. کمک کنید تا روحی آزاد داشته باشید.
زندان را دیوار های سنگی و تیره نمی سازد. زندان ترکیبی از زنجیر و میله های سرد نیست. زندان را زندانی برای خود می سازد. آجر به آجر و سنگ به سنگ با دستان خود دیوار را به دور خود خواهد کشید. فرد زندانی تنها کسی است که مسئول آزادی از این قفس خواهد بود!
برای برخی تجربه ها باید هزینه های فراوانی پرداخت. زندانی شدن راه مناسبی برای یاد گرفتن درس های زندگی نیست. این روش بهایی به ارزش زندگی دارد.
آزادی از زندان اگر چه شیرین است اما تلخی روزهای زندان همواره کام زندانی را تلخ خواهد نمود.
می دانی چرا هنگام آزادی از زندان اولین نگاه زندانی به آسمان است؟ چون می داند تنها خداست که می تواند فرصت های از دست رفته را برایش جبران کند!
زندان موقتی است و آزادی در راه است اما درد های زندانی همیشگی است و راه فراری از آن ها وجود ندارد.
زندانی واقعی کسی نیست که در زندان بهای جرمش را می پردازد. زندانی واقعی آن کسی است که زشتی باطن خود را دیده و هر روز و هر لحظه با آن زندگی می کند. آزادی از زندان دومی بسیار سخت از آزادی از زندان اول است!
برای خودتان زندان نسازید دنیا بزرگ تر از آن است که آن را تبدیل به زندانی کوچک کنید. رها باشید و احساس آزادی را با اطرافیان خود جشن بگیرید. افکار پلید، سیاهی ها و سخت دلی ها را دور کنید. آزادی از این زندان ساختگی کار آسانی است.
به کسی که از زندان آزاد می شود تبریک نگویید! دستانش را در دستانتان لمس کنید و به او بفهمانید زندگی از همین لحظه آغاز شده است. آزاد شدن از زندان گاهی به اندازه زندانی شدن ترسناک است...
دوستی های داخل زندان معمولا دوستی های طولانی مدتی هستند. حتی وقتی زندانی ها آزاد می شوند باز هم دوستان داخل زندان را فراموش نمی کنند. روز های زندان روزهای سختی است و رفیق واقعی، رفیق روز های سخت است.
زندگی در زندان یعنی زندگی بدون آینه! زندگی بدون آینه یعنی زندگی در شرایطی که کسی خودتان را نمی بینید! زندگی بدون دیدن خودتان زندگی نیست!
رفتن به زندان مانند مردن با چشمان باز است!
ساختن زندان برای مبارزه با جرم ها مانند ساختن قبرستان برای مبارزه با بیماری ها است
تهیه کننده : توپ تاپ