6 دلیل رایجی که ازدواج های بلند مدت به طلاق ختم می شوند.
طبق مطالعات انجام شده در سال 2015، متوسط طول عمر برای مردان 77 سال و برای زنان 81 سال است. در مقایسه با میانگین سنی 67 و 74 در سال 1970، امید به زندگی در انسان ها افزایش یافته است. علت چند سال بیشتر امید به زندگی، ممکن است طلاق هایی باشد که در دوران میانسالی افراد، انجام می گیرند. علاوه بر این، افراد میانسال معمولا انسان های فعالی هستند؛ بیشتر کار می کنند و بدون فکر کردن، روی چالش های جدیدی تمرکز می کنند. شاید علت این امر، تغییرات فرهنگی است که در زندگی امروز، رخ داده است.
جامعه امروز ما، تأکید زیادی روی شادی و رضایت از زندگی دارد. افراد 50 ساله و مسن تر، به اندازه جوانان 20 ساله حق دارند که از زندگیشان لذت ببرند. همه افراد باید از زندگیشان نهایت استفاده را بکنند؛ حتی اگر این کار به قیمت طلاق و تمام شدن ازدواجی باشد که 35 سال طول کشیده است. در عصر حاضر، یک فرد 50 یا 60 ساله که از ازدواجش رضایت ندارد؛ باید به دنبال زندگی شادتری باشد و شاید طلاق، آخرین راه ممکن برای داشتن احساس رضایت از زندگی است.
دلایل رایجی که ازدواج های طولانی مدَت منجر به طلاق می شوند در این مقاله آورده شده اند:
1.بی وفایی و خیانت
خیانت، قدمتی به اندازه ازدواج دارد و به سن اشخاص و نیازهای جنسی آن ها ربطی ندارد. زمانی که صمیمیت در ازدواج از بین برود؛ یکی از زوج ها به دنبال پیدا کردن چیزی فراتر از لذت های از بین رفته در دیگران می گردد و همین عامل باعث خیانت می شود. خیانت و بی وفایی ممکن است عامل طلاق در ازدواج های بلند مدت باشد. امَا، در حقیقت خیانت نشان دهنده وجود مشکل در ازدواج است که در نهایت باعث شکسته شدن پیوند زناشویی می شود.
2. خواستن چیزهایی بیش از آنچه که در زندگیش دارد.
چیزی که یک شخص در 25 سالگی از زندگیش می خواهد؛ با چیزهایی که در 55 سالگی از زندگیش انتظار دارد؛ متفاوت هستند. ممکن است کلیشه ای به نظر برسد امَا بهتر است بدانید که زوج ها به صورت جداگانه در زندگیشان رشد می کنند. بسیاری از زوج ها بعد از بلوغ احساسی متوجه می شوند که نمی توانند با یکدیگر زندگی کنند و همین امر موجب طلاقشان می شود. مردان و زنانی که بحران های میانسالی را تجربه می کنند؛ اغلب در ازدواجشان به دنبال هویت جدید هستند و برای رهایی از رنجی که در سال های میانی زندگیشان دیده اند؛ تلاش می کنند.
3. تمایل به داشتن استقلال
این امر در زنانی که در سنین جوانی به همسرانشان وابسته بوده اند؛ بسیار شایع است. بخصوص اگر بعد از جدا شدن بچه هایشان، شروع به کار کرده باشند؛ این امر به احتمال زیاد اتفاق می افتد. زنان هرچه بیشتراستقلال مالی داشته باشند؛ بیشتر از ازدواجشان رضایت خواهند داشت. استقلال مالی، همچنین به معنای اعتماد بیشتر به توانایی های خود بعد از جدا شدن و یافتن زندگی شاد است.
4. طلاق گرفتن، دیگر ننگ محسوب نمی شود.
30 یا 40 سال پیش به دلایل اجتماعی و یا اعتقادات مذهبی، مردم از طلاق گریزان بودند؛ امَا امروزه مردم با احساس آرامش بیشتری طلاق می گیرند و از همسرشان جدا می شوند. جامعه و رهبران مذهبی طلاق را یک تصمیم اخلاقی برای ماندن در ازدواج ناسالم می دانند.
5. آشیانه خالی
بعضی ازدواج ها، به خاطر فرزندان پابرجا می مانند. وقتی بچه ها بزرگ شوند و به دنبال زندگیشان بروند؛ دلیلی برای ماندن در ازدواج وجود ندارد. وقتی شما از نظر احساسی برای بزرگ کردن فرزندانتان به یکدیگر تکیه می کنید؛ دلیل دیگری برای نزدیک بودن به یکدیگر ندارید. پس طبیعی است که با رفتن فرزندانتان، بخواهید طلاق بگیرید و راه زندگیتان را جدا کنید.
6. بازنشستگی و زمان زیادی که با هم می گذارنید.
اگر زوج ها زمان زیادی را صرف بزرگ کردن بچه ها، کار و خریدن خانه بکنند؛ می توانند بعد از بازنشستگی منتظر طلاقشان باشند. آنها به جای دوست داشتن و دوست داشته شدن، تمام توجه خود را صرف کاری می کنند که که در سال های پایانی عمرشان هیچ نفعی برای آن ها ندارد. پس زوج ها باید در کنار پرداختن به کارها و امور زندگیشان، برای یکدیگر وقت بگذارند تا ازدواج آن ها همیشه خوب و رضایت بخش باقی بماند.
بیشتر بخوانید :
منبع: liveabout
ترجمه : توپ تاپ