عکس نوشته درباره محتاج بودن
محتاج توام ! قوی ترین مرد دنیا هم که باشی محتاجی ! محتاج لبخندهای عاشقانه ی یک زن ، فراموش مکن ! گالری عکس نوشته و متن های این مطلب از سایت در مورد محتاج بودن ولی با مضمون عاشقانه تهیه شده است ، از تصاویر و مطلب های این بخش میتوانید برای عکس پروفایل خود در شبکه های اجتماعی استفاده کنید.
خـــدای مهربانم💚 به هیچکس جز خودت عادتم نده و به هیچکس جز خودت محتاجم نکن الهی آمین
************************
************************
************************
************************
************************
************************
************************
************************
************************
************************
تو محتاج خواهی شد ، جهان دار مکافات است.
************************
************************
************************
امروز که محتاج تو ام جای توخالی است
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
بر من نفسی نیست ، نفسی نیست
در خانه کسی نیست نکن امروز را فردا
بیا با ما که فردایی نمی ماند که از تقدیر و فال ما
در این دنیا کسی چیزی نمی داند
تا آینه رفتم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم به تو بر می خورم اما
در تو شده ام گم که به من دسترسی نیست
نکن امروز را فردا دلم افتاده زیر پا
بیا ای نازنین ای یار دلم را از زمین بردار
در این دنیای وانفسا تویی تنها منم تنها
بیا پیمان ببندیم از ته دل
که از افتادگان ما دست گیریم
زبان همدلی را پیشه سازیم
وآنچه پند نیکان است گیریم
به آسانی مگردان چهره از ما
یکی محتاج لبخند تو اینجاست
یکی می جویدت آهسته اما
درونش عالمی در شور و غوغاست
محتاج من و رافع حاجات تویی
محکوم من و خدای قضّات تویی
من قطره و تو مثال یک دریایی
معلول من و علّت اثبات تویی
محتاج یک نگاه ی تو هستم عزیز من
درویش بی پناه ی تو هستم عزیز من
گفتی که عاشقیِ تو یک اشتباه بود
معتاد اشتباه ی تو هستم عزیز من
خسته...شکسته...بسته...گسسته از اختیار
دنبال تکیه گاه ی تو هستم عزیز من
از بس در انتظار تو در رفت و آمدم
در راه ی راه- راه ی تو هستم عزیز من
حداقل ببخش خودت را... مرا بمان!
آخر همان گناه ی تو هستم عزیز من
کاش آنقدر معصوم بودم مانند تو
که رفتن به بهشت برایم رویا نبود
دستانم را به دستان کوچک تو میسپارم
اینبار تو بزرگ شده ای و من کوچک
آنقدر کوچک که به دستانت محتاج شده ام
فرشته ی کوچک ... دستانم را بگیرو وساطط کن...
چشمانت را از کدامین ظهر تابستان گرفته ای؟!!!
گرمای تنم را ببین من محتاج بارانم
خیسم کن ، ببار منتظرم در سبزه زار
ساقه هایم زرد شبنم لبانت را بر لبانم بریز
تا شقایق لبانم عاشق تر شوند
گیسوانت را به آغوش نسیم بسپار
منتظرم در نسیم موج دستانت را
سویم روانه کن رقص باله ی اندامت را
بر زمین برقصان منتظرند پروانه ها
ای عزیز گوهری بریز سینه ام بستر توست
پاک وهموار آه ...تو آمدی من بیقرار
دیگر هوایم بارانی است
با تو نیست تنم تبدار...
سعید مطوری /مهرگان
از دفتر شور عشق
ای باغ پس پنجره محتاج تو هستم!
با کوله ای از خاطره محتاج تو هستم!
اندازه ی صد حبس دلم خسته و تنهاست
ای باز ترین پنجره محتاج تو هستم!
ای طعم گس بوسه ی تو آتش شعرم
تا آخر شب یکسره محتاج تو هستم!
تا خاطرم آید تب یک عشق قدیمی
ای تلخ ترین خاطره محتاج تو هستم!
یک بار شدم عاشق و صدبار شکستم
با عالمی از دلهره محتاج تو هستم!
سنگینی بغضم قفس سینه شکسته
ای پاره ترین حنجره محتاج تو هستم!
یک روز برای بودنم محتاج دستی مهربان بودم
به امید وصالش من نشستم
تا دل رنجور و بیمارم رها گردد
به امیدش نشستم تا بیاید...
آمد و مهر محبت بر دلم بنشاند و رفت
با همان شورى که آمد بازگشت
جای پایش همچنان بر قلب من باقیست...
آمدی ای برگ سبز، ای بید مجنون
پس چرا اینگونه حسرت بر دلم بگذاشتی...
در سکوت مبهم احساست
لبخند آشنای من محوشد
محتاج یک نگاه ساده بودم
دل واژه هایت بامن قهر شد
با هر شکنج دو ابرویت
شرینی لحظه ها به من زهر شد
به تو محتاج شدم رد شده از جاده ها
به تو که رفته ای و قلب ِ مرا تاخته ها !!!
من خودم نیستم و قلبم از آیین ِ تو هست
من تمامم وچه می فهمم از این ساخته ها
بت من گشته ای و سال گذشت از دیدار
شب روان می شوم از هوش به این یافته ها
غصه بی راه نمانده که مرا زنجیر است
پس چرا راست نمی گشت کمی بافته ها
محتاج
بی تو ای آرام جان مشتاق دیدار دلم
خسته از نامردمی،دیوانه مست توام
سوختم از هجران، اما دلم رنجی نداشت
صبح فردایی دگر محتاج آن ناز توام
چشام محتاج چشماته
تنم محتاج دستاته
لبام محتاج اشکاته
بیا آتش بزن من را
بیا بر باد ده خاکستر من را
نشانم را نمی خواهی؟
کنار مردابم
کنار آن شقایق های ویرانم
لبام در گیر ابهامه
هوس زنجیر شبهامه
نشانم را نمی خواهی؟
میان آسمانها و زمینم من
گرفتار نفسهاتم
گرفتار سراب دستاتم
بیا آزاد کن من را
از این زندان صد ساله
من آن زندانی مجنون
من آن زندانی عاشق
تو میدونی کلید این غل و زنجیر
به دستاته به احساسه
بیا آزاد کن من را..
تهیه کننده: توپ تاپ