عکس نوشته درمورد جبران کردن

نوشته شده توسط مدیر · در۱۵ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۳۱.

عکس نوشته و یا متن هایی در مورد جبران کردن و یا جبران می کنم ، در واقع به بعضی از اشتباهات و یا ندانم کاری هایی برمی گردد که فرد مورد نظر قصد و یا نیت جدی دارد تا برای جبران کردن آن ها اقدام کند و یا حداقل حرکت و رفتاری داشته باشد تا بتواند برخی از خطاهای گذشته اش را اصلاح و جبران کند ، آلبوم عکس نوشته های این مطلب از سایت توپ تاپ نیز به همین موضوع ارتباط دارد ، در ادامه همراه باشید...

چند وقتیست که سخت طالب دیدار توام
گاه می اندیشم سـخت در یاد توام
چند وقتیست که من چشم در راه توام
من که در کوچه خودسخت به دنبال توام
من که شب هااشک رادرخواب پنهان میکنم
روزها من عشق را در اشک جبران میکنم
من که در این سالها بر عشق هاخندیده ام
زیردرسایه تومعنی آوارگی عشق رافهمیده ام
چند وقتیست که شب تشنه رویای توام
دست من نیست ببخش گر چه دریای توام
چندوقتیست که من افتاده دردام توام
گرچه سخت است ولی زخمی جان توام
چند وقتی است من غمزده بی تو ماندم
ماندم اما همه شب بی تو وازتو خواندم
صبح هایم شب و شب ها تاریکند و بس
چشمهایم خسته و گریه تیمار است و بس

آنقدر طوفانیم چون سیل طغیان میکنم
هر چه باشد در مسیرم غرقه در آن میکنم
همچو بادی سرکش و بی آبرو از هر تنی
این لباس آبرو را کنده ، عریان میکنم
حرفم اینست پا بلغزد چشم دست بردار نیست
در مرامم رسم بر اینست ، جبران میکنم
آنقدر سردم که وقتی نو بهاران میرسد
مثل شب های زمستان برف و بوران میکنم
گرچه دنیا خود برایم مثل زندانست ، باز
من خودم را هم درون خویش زندان میکنم
میشود چون ابر اما تیره تر از رنگ شب
بعد آن من ماه را از دیده پنهان میکنم
میروم بالای آن کوهی که میزد تیشه عشق
جای او هم کوه را از پایه ویران میکنم

بودنم را با نبودن هایت جبران میکنم.
دل تنگی ام را قورت میدهم.
و انتظار را سر میکشم.
ثانیه ها را تند تند ورق میزنم.
اما... بی تو...
هوای دلم سرد است.
بی تو...
کوچه تاریک است.
بی تو قصه من ته ندارد.
بی تو...
نبودنت با بودنم جبران نمیشود.
ای کاش بودنم با بودنت گره میخورد.

کسی منتظرم من است
ببخش باید برم...........
حالا بعد از سالها برگشته ای
میگویی جبران میکنم
12سال را برگردان عقب
همینطور موهای سفید را
همه چیز بخوبی و خوشی تموم میشود اگه بتونی

دلگیرم از دعوای این باید نبایدها
من خسته ام از اینهمه اما و شاید ها
یک سر بروی نیزه با تعبیری از قرآن
قلبم شکست از انتظار کِی می آیدها
این روزها خاری درون چشممان جاری است
کر شد کلاغ قصه با این بوق ممتدها
با یک مگس خارج شد از ریلش قطار فقه
با دست ماهی ها شکست اینبار هم سدها
یک عمر با خوبان نشستم بدشد احوالم
اینبار جبران میکنم در زمره ی بدها
باید که از این شهر هم دل کند و جاری شد
وقتی مراد مردم اند اینبار مرتد ها

بارالهی یار من تنها شده...یار من غم خورده و رسوا شده...یارمن بیمار شد از دوری ام...روز و شب بی تاب شد از دوری ام...یار من تنها نه خود را زار کرد...بر بدی های دلش اغرار کرد..او بزد سیلی و رفت از نزد من...این نبود جبران خوبی های من...بارالهی خود بجوی راه درست ....کزتویی آگاه از روز نخست...