عکس نوشته بهانه نفس کشیدنم تویی
عکس نوشته بهانه نفس کشیدنم تویی ، یک آلبوم خاص و عاشقانه و تقدیمی به معشوق است ، که شامل جملات ، شعر ها و متن های ناب و احساسی ست ، برای زنده بودن ، برای زندگی کردن ، برای خرسند بودن و برای امیدوار بودن تنها بهانه ی نفس کشیدنم تویی ! در ادامه ی این مطلب شاهد سایر تصاویر باشید...
چقدر
برای نفس کشیدن
بهانه آورده بود!
هر لحظه
به زندگی می اندیشید
و تصور می کرد
زندگی، همان رویاست
که تعبیر شده.
در راه، خود را سر گرم می کرد:
قصه می نوشت، شعر می سرود
اواز می خواند...
چقدر جایش تنگ بود!
پشت پرده
تا کی مخفی کنم این سوزان بی نهایت را
حوصله پهلو به پهلو شدن هم ندارم
دارد یک اتفاق تازه می افتد
شناسنامه ام را باطل می کنم
تا از هر چه خاطره تلخ و شیرین است گذر کنم
و دست های تو
تنها هویت من است
حتی اگر حرام باشد
پشت سرم پر است از مگو های بی سر وته
اما خیالی نیست وقتی که خیال تو را دارم
و آویژه و یک عالمه بابونه و ریحان
و جایی برای نفس کشیدن...
دیگر هم همین ها، کفایت نمی کند...
وصالِ یار میخواهمو
هوای نفس کشیدن
امید جان میخواهمو
زِدستش می چشیدن
روزَنه ای نور میخواهمو
خلاصه ای زِ رحمت
همای عشق میخواهمو
آیتی زِ صداقت .
من و تو و یه سرنوشت تاریک ،
تو التهاب رفتن و بریدن
تو جاده های بی عبور و مقصد
چه سخته بی هدف نفس کشیدن
چه سخته بی خاطره عاشق شدن
به جرم سادگی و ساده بودن
به جرم لحظه های رفته و بغض
تو جاده ها پای پیاده بودن
چه سخته دلکندن و دلنبستن
پای یه رفته موندن و نشستن
چه سخته لحظه لحظه گریه کردن
به خاطره خاطره ای شکستن
چه سخته انتظار و غصه خودن
وقتی کسی بغض تو باور نکرد
فردا مث تولدی دوبارست
یه لحظه به گذشته ها برنگرد
اینجا چقدر فضا سنگین است ....
نفس کشیدن به شکنجه شدن شبیه است .
هر لحظه که حضورت برایم تداعی می شود ، گویی نفس هایم به شماره می افتد .
تو باز مثل همیشه کنار همنفسی دیگر آرمیده ای
و شاید از آن دورها با لبخندی معنا دار
به جان دادن من می خندی .
سرده لحظه های بی تو باورم نشد که دوری
اخه تا کی من بسازم بگو تا کی تو صبوری
خسته از نفس کشیدن توی این مرداب اسیرم
نزار اینجا با سکوتم در اغوش غم بمیرم
هنوزم با یه خیالی دلخوشم که مال من هست
از او فقط یه جمله کافیست به همونم میشه دل بست
کاش بفهمی در نبودت حس اوارگی دارم
یه لحظه با من نباشی به جنون هم رو میارم
عذاب وجدان می گیرم لحظه ای یادت نباشم
تا نفس در سینه دارم نمی خوام از تو جدا شم
تو بودی که پنجره معنا گرفت
تو امدی باران باریدن گرفت
خاطره ها به یادم نمی ماند
تا یاد تو در خاطرم جا گرفت
نفس نبود نفس
سینه برای تو
نفس کشیدن یاد گرفت
خواب به چشمم نمیاد
تا چشمانم خواب دیدن تو را یاد گرفت
به اغوشت معتادم دمی بازکن به روی من
نفس کشیدن در هوایت ارزویم هست
نفسهایت را هدیه قلبم کن
چه اروم چه بی پروا گذر کردم من از تنِ پر از خستگی های مدامم باتو
لب بر لب تو ای یار ،گم کرده ام نفس را
کی بر جهان فروشم این سوزش هوس ر ا
حال و هوای این عشق، از بس مرا گرفته
دیگر توان ندارم از خود بَرَم مگس را
سخت است با تو بودن، بی تو نفس کشیدن
یک دم مکن دریغم، ای هم نفس ،نفس را
سخت است با تو بودن، اما به واقع آزاد
ای هم نفس مگیر از این بی نفس قفس را
شیرین دهن ،نمک رو ،بردار از رخت مو
از ما دگر مپوشان، با مو لب ملس را
آنقدر پی ردپاهایت دویدم که گاهی خودم را
لا به لای نفس کشیدن هایم گم میکنم
و باز به دنبال نشانی تو
در بن بست ها سرگردانم
که شاید رد نفس هایت
بر دیوار آگهی شده باشد
گردآورنده: توپ تاپ